دختر عشق بیت کوین حدود 8 ساله تو بازار ارزدیجیتالم و تا الان مثل همه کلی پول بدست اوردم و کلی هم به باد دادم… داستان برمیگرده به سه سال قبل که بیت کشید بالا و منم چون از قدیم چندتایی داشتم کل زندگیم زیر و رو شد و تو فامیل مثل توپ صدا کرد…دیگه شده بودم نقل هر مجلس و مهمونی…تا مینشستم گوشیا شون میاوردن که براشون تحلیل کنم یا بگم چی بخرن و بفروشند… این وسط سمیرا دخترخاله خانمم که پرستار بود هم یه 500 میلیون داشت…دختر سبزه قد کوتاه کون تاقچه ای و سینه 80 …خوشگل و هلو…یه شب بهم پیام داد که خب دیگه مهندس پول دار شدی و دست منم بگیر و از این حرفا…گفت من 500 تومن پول دارم… بیا تو هم 500 بذار با هم یه خونه تو پاسداران بگیریم ولی مریم زنم نفهمه لطفا…گفتم نه من پولم رو از کریپتو خارج نمیکنم… سودش چند برابره…گفت واقعا؟ خب بیا برا منم بیت بخر…گفتم ببین الان بیت حوالی 60 هزار دلاره…وفکر کنم بزودی بریزه…گفت نه بابا…من از همکارام شنیدم که میره بالا…گفتم خود دانی… براش خریدم و از قضا دیگه بیت نزولی شد و تا الانم که داره حدود نصف پولش رفته به لطفا بالا رفتن دلار خیلی ازلحاظ ریالی به چشم نمیاد… ولی خیلی ناراحته… دو ماه قبل به من پیام داد… دیدی اگر به حرفم گوش کرده بودی خونه خریده بودیم الان 6 میلیارد شده…گفتم من یه تصمیمی گرفتم پاش هستم ولی تو نباید مثل من رفتار کنی… برای من حتی اگر بیت برسه 3000 دلارم تو سودم چون 8 سال قبل خریدم ولی تو گوش نکردی…گفتم حالا داری هنوز بیت رو گفت نمیدونم… تو تراست ولت بوده ولی چند بار خواستم بفروشم نتونستم… گفتم بذار آخر هفته میام تهران میبینمت حضوری برات می فروشم… ناگفته نماند …این مدت خیلی با هم چت میکردیم و کلی جوک سکسی هم برای هم میفرستادیم… از طرفی نگران بودم که مامانش که خاله زنم میشد نفهمه اونم همینطور زنم متوجه نشه…به همین خاطر تو مهمانیا که سالی یه بارجمع میشدیم خانه مادربزرگش…اصلا جوری رفتار میکردیم که کسی نمیدونس ما با هم چند ساله سر و سر داریم… خلاصه… آخر هفته رفتم تهران که جلسه داشتم…بهش گفتم بیا ببینمت …گفت تو بیا بیمارستان …گفتم نمیتونم اونجا نت خوبی نداره تو بیا هتل…دو سه ساعتی کار داره… به سوپروایزر هتل سپردم که اگر مهمانی با این مشخصات اومد راهنمایی کن بیاد بالا…چون احتمال میدادم بخوام بکنمش رفتم حمام و حسابی شیو کردم. . عصری بود که اومد… تا وارد اتاق شد پر رویی کردم و دست دادم…نتونست رد کنه و دست داد و با همون شال و مانتو نشست…بعد احوالپرسی گفتم هوا گرمه لباس تو بکن… که چند ساعتی کار داره… با خجالت خاصی مانتو رو درآورد یه تاپ کوتاه تنش بود و ساپورت سفید… تاپش اینقدر کوتاه بود که تا خم میشد…چاک سینه تا سر سینه ش رو میدیم و از پشت هم چاک کونش معلوم میشد… میفهیدم که راحت نیست…ولی کیرمم نبود… خیلی نزدیک هم نشسته بودیم و همینطور که براش توضیح میدادم و کیرم راست شده بود …اونم حسابی عرق کرده بود…گفت کولر و رو بزن… اینجا گرمه گفتم کولر خرابه …اگر میخوای برو دوش بگیر. برات حوله رو میارم… رفت تو و چون رخت کن نداشت…همانطور که در باز بود و من نمی دیدم…لباساش رو درآورد و گذاشت دم در و در بست… رفتم سراغ لباساش… چی میدیدم…یه شرت و سوتین مشکی داشت…که روی شرتش آب کسش مشخص بود تازه س…وبله خانم حشری شده بود… چند دقیقه بعد گفت یه حوله به من بده…منم حوله رو بردم و از قصد در رو خوب باز کردم تا کامل تر ببینمش…خودش جا خورد و دستش رو گذاشت رو سینه ش و جلو کسش… تا خواست حوله رو بگیره چند بار حالت مسخره بازی این ور اون ور گرفتم تا جیغ زد… خیلی خری بده دیگه لباس ندارم اینجوری بر و بر هم نگاه میکنی…و میخندید… بهش دادم… شصت کیرم صدا داد که بعله وقت گاییدن دخترخاله س دیگه… اومد و با حوله نشست کنارم… منم چشمم چارتا شده بود از این زیبایی و استیل… با پاهای لیزر شده و بدن سبزه که بوی خوبی میداد چند سانتی منتری من نشسته بود…گفت چته…زود باش کار رو انجام بده باید برم دیر شده… گوشی رو گذاشتم کنار… و بغلش کردم… گفتم کجا میخوای بری… تازه کار داریم… یه کم مقاومت کرد و می خندید… تا دستم بردم لای پاش و رسوندم به کس خیس ش… یه اه بلندی کشید و لب گذاشتم رو لبش و شروع به مالیدم کسش کردم… گاهی انگشت فاک م رو تا ناخون میکردم تو کسش و چون مقاومتی نمیدیدم فهمیدم اوپنه و نگرانی نداره…خودش پاهاش رو باز کرد و با دیدن اون کس ناب و شیو شده افتادم به جونش… بو و مزه خوبی میداد… حسابی براش خوردم و اونم دست کرد تو شلوارکم و کیرم رو میمالید… هر دو لخت شدیم… حالت 69 گرفتیم… با حرص زیادی کیرم رو میخورد و منم همونطور که کسش رو میخوردم. انگشتم هم تو کونش میچرخوندم… چون کونش خیلی تمیز بود حسابی براش لیس میزدم که یه باره لرزید و محکم میک زد کیرم رو فهمیدم ارضا شد… کیرم رو فرستادم تو کسش… چند اسپنک محکم به کونش زدم … کونش به مامانش رفته بود … خیلی بزرگ و گرد بود… عجب حالی میداد… سینش رو از زیر گرفته بودم و محکم براش تلمبه میزدم… که احساس کردم آبم داره میاد ولی حیف بود همچین شاه کوسی رو از دست بدم… خوابوندمش به پشت رفتم روش… چند بار از رو شکم تو کسش تلمبه زدم… هر بار که میخواست ابم بیاد میکشیدم بیرون تا حشرم کم بشه…اونم همراهی میکرد… بردمش رو مبل و اونجا هم چند تا پوزیشن دیگه کردمش… بغلش کردم وبلندش کردم… خیلی سنگین نبود… تو بغلم ایستاده هم کردمش و انگشتم تو کونش بود همزمان… دیدم داره غش میکنه از بیحالی… خوابوندمش و بازم دمرش کردم… کونش تقریبا گشاد شده بود… یه دفعه کیرم رو گذاشتم تو کونش… مقاومت میکرد و نمیذاشت… تا اینکه بهش گفتم تموم شد دیگه رفته تو… آروم باش که اذیت نشی… داشتم بهترین کون دنیا رو میکردم… داغ و تنگ. و اون ناله ها هم حسابی شهوتی کرده بود من… چند تا تلمبه زدم و با لرزش لپ های کونش توش ارضا شدم .و آبم پاشید تو کونش… دیدم بیحال افتاده و نای حرف زدن نداره.خودمم خسته کنارش دراز کشیدم… یه ربعی هر دومون خواب سنگینی کردیم… تا بیدارشدیم… گفت ببین بخاطر نیم بیت چطور کونم گذاشتی…هم پولم رفت هم کس و کونم…خنده مون گرفته بود… بردمش حمام … اونجا هم همدیگه رو دستمالی کردیم سرپایی گاییدمش ولی دیگه آبم نیامد… ولی اون اونجا هم ارضا شد… بیرون امدیم… براش آب میوه آوردم… بهش قول دادم بخاطر حال خوبی که داده … براش جوری سرمایه ش رو مدیریت میکنم که اندازه پول خانه ش سود میکنه… اونم قول داد اگر اینطور بشه حتی بعد ازدواجش هم بازم به من حال میده.

نوشته : آلکس