سلام شاید درست نباشه ولی نوعی بیماری در زندان دشمن در کشور عراق مبتلا شدم که هنوزم درمان نشده و تا ابد هم نمیشه .
من در زمان جنگ ایران و عراق در متطقه ابو غریب در سال ۶۳ در عملیات شناسایی در منطقه دشمن یک شب بخاطر لو رفتن گم شدم و سر گردون مونده بودم که اتش دشمن خاموش شد و من از همه اون ها فقط زنده مونده بودم که صبح روز بعدش چون وارد نبودم توی منطقه دشمن اسیر شدم اون زمان تازه ریشم داشت سبز میشد و جوان خوش فرمی بودم سربازی تازه وارد که هیچی بلد نبودم بالاخره دشمن منو اسر کرد و برد چون روز بود منو نکشتند و بردن در جایی زندانی کردن و حسابی کتکم زدند و بعد از چند روز کتک خوردن یه شب یه سرباز هیکلی که سه برابر که نه ولی راحت دوبرابر من بود امد توی نیمه های شب و منو برد توی یه اطاق که تخت داشت و وادار کرد که لباسم در بیارم منو لخت کرد و بعد هم به زور کتک و شلاق تجاوز کرد و من هم اولین بار بود که داشتم تن به این امر میدادم کار به همین جا تموم نشد دو روز بعد باز امد و شب منو کرد و من هرچی میخواستم داد بزنم دهنم بسته بود فردا هم که افسرشون می امد نمیتونستم بگم میگفتم همین یه تفر بکنه بهتر از اونکه بقیه بفهمند و همگانی بشم توی اون چهر روز اول دوبار کون رو به باد دادم از خودم متنفر بودم ولی چاره اط نبود بعد چهار روز همون سرباز عراقی منو مامور شد ببره یه زندان دیگه که همه ایرانی بودند خیلی خوشحال شدم که از دستش راحت میشم ولی اون متو بعد از تحویل به زندان جدید به دیگر دوستانش ناجرا را گفته بود در این بین یه سرباز امد و منو برای استغفارات برد و بین راه چند سیلی محکم زد که حساب کار دستم بیاد و بعد از کتک خوردن و دست بسته منو برد توی یه جایی که یه ایرانی مترجم بود و از من سوال و جواب کردن و اونجاهم چندتا چک لقد خوردم وقتی داشتم بر میگشتم پیش بقیه توی سلولم چون ناهار تموم شده بود به بهانه ناهار منو برد توی یه چادر که ناهار بده دستم که بسته بود با دست بند دهنم رو هم بست و حسابی چندتا کتک خوردم و بعد بی سرو صدا منو کرد و تهدید کرد که اگر بخوام ندم و یا حرفی بزنم دهنم سرویسه منم کون رو دادم و خجالت میکشیدم به کسی بگم اون سرباز اسمش کاظم بود قدش بلند و هیکلی بودبعد یه مدت کردن دیگه از کون دادن بدم نمی امد و خودمم بدون کتک میدادم و اون هم هرجا بیگاری بود منو میبرد و هرزمان جایی پیدا میکرد منو از جمع به بهانه کار صدا میکرد و یا انتخاب میکرد و منم کون رو میدادم یواش یواش شدم کونی کونی که دادن برام لذت بخش شده بود من توی ۵ سال زندانی بودن هزار بار بیشتر دادم و اونم دم اخری ها شده بود مریض من ساک میزدم کون میدادم و براش اب میاوردم و بعض از شبها که نگهبان بود من دم پرش نمیرفتم و اون هم خیلی از این بابت مرعات منو میکرد.
تا زمان برگشت به ایران این ماجرا بین منو اون بود و منم به کون دادن عادت کرده بودم بخاطر همین تا از اسارت برگشتم بخاطر فرموشی این مرض سریع ظرف ۳ماه خواستگاری و بعدشم سریع عروسی گرفتیم و متاهل شدم چند سالی به زور و بخاطر ابرو و متاهل بودن خودمو نگهداشتم و دیگه کون ندادم ولی هنوزم که هنوزه دارم با خودم جنگ میکنم که کون ندم و گاهی تا مرز دادن جلو میرم حتی تا سر قرار ولی باز خودمو کنار میکشم.
سال ۶۸ من ازاد شدم و تا ۸۰هر طوری بود با خودم جنگیدم و سال ۸۰ بود که با یه نفر توی ماشین در حال کار کردن و مسافر کشی اشنا شدم اون به من پیشنهاد کرد که بکنمش منم از خدا خواسته بند رو از دست دادم و توی ماشین پیکانم ترتیبشو دادم و بعداز اون خواستن اونم منو بکنه و اونم منو کرد که دوباره تو مخم افتاد که هم بدم و اگر شد هم بکنم و تا یکی دوسال ادامه داشت که چند بار هم انجام شد و از حدود ۸۳یااواخر ۸۲ تا الان یعنی بهار نود ۹۸ هنوزم دارم با خودم جنگ میکنم و تا الان صدبار خواستم بدم و رفتم تا سر قرار ولی با زور خودم کشیدم کنار و ندادم الانم سخت در پی دادنم ولی میدونم که زمانش و قرارش که برسه میکشم کنارواقعا مرض بدیه و سخته ترک کردنش غیر ممکنه هر زمان خودمو شیو میدم و دست بخودم میکشم حشر دادنم داغونم میکنه یا زمانیکه فکرش میاد و حالش برام تداحی میشه برام شکنجه اور تحملش به یه نفر توی همین شهوانی گفتم راضی شد منو بکنه وقتش که رسید پاپس کشیدم و زنگ که زد گفتم اشتباه گرفتید من نیستم .
ببخشید این درد من بود و منم خودمو گفتم ولی اینکه بقیه مثل من باشند این نیست منم فقط درد خودمو گفتم کسی رو همدرد خودم ندیدم توی اون جمع که بودیم و از بین ما اگر بودند من ندیدم و بی خبرم به همه اون ها که مثل من در زندانهای عراق بودند تهمت نزنید که نبودند شما فقط در مورد من این فکر رو بکنید واسه شوخی هم زشته حتی تصورش
غلط های زیادی داره نوشته ام ببخشید و الانم تو کف بودم که اینو نوشتم.
نوشته: بی
الکیرم الصدلار الدهنت
لاشی اوبی گریتو نریز تو جنگ
لاخواهر؟ لا مادر؟ اگه هم داستانت واقعی باشه بازهم کیر جاسم و کاظم و قاسم تو دهنت، چون هر جا میری میگی ما بخاطر ناموس و حجاب زنا رفتیم
( با احترام به همه ی آزادگان)
کسکش این چیه نوشتی
همه مردن تو زنده موندی???
راکی هم مرد?
بروسلی هم مرد?
تو موندی
ازین بگذریم
چون روز بود تورو نکشتن???
اینو کی بهت گفت?
از بچگی تو جنگ بودیا
اول جنگ با عراق
بعدشم جنگ با کونت
به یاد شعارای اون موقع
جنگ جنگ تا پیروزی
بده تا رستگار شوی
کیر سربازای بلژیکی جنگ جهانی دوم تو کونت
من فقط دوس دارم بدونم کی از این سایت رفته سر قرار که کیون 50 ساله بکنه!! (dash)
آخه دیوث چطو کیون 50 ساله میکنی؟! حالا اگه زن بود میگفتیم milf حله ولی آخه کیون مرد؟!
پدر سگ ، مادر خراب، چرا اسم اسرای جنگ رو به گند میکشی، اگر دوست داری کون بدی برو بده
تورو برد استغفارات؟؟ قرار بود اونجا از کون دادن استغفار کنی؟؟
بچه کونی نهایتا هجده سال داری چون اونجا که اسرا رو برای بازجویی میبردند استخبارات بود
تو مریضی و باعث و بانیش اون رفسنجانی و محسن رضایی کسکش بودن که خودشون عملیات طراحی میکردن و ازون ور هم یه هفته قبل عملیات مگان و زمان عملیات رو به صدجا لو میدادن خخخخ
برو سخت کار کن و فکرتو با کار کردن مشغول کن
مرد که پشماشو موی تنشو نمیزنه،
وقتی میری حموم درو باز بزار و دوش یه دقیقه ای بگیر
کتاب بخون روزنامه مجله
اینا نشد کونتو داغ بزار تا دردش جلوی شهوتتو بگیره
نمیدونم کدوم کس کشی اون فیلمو درست کرد این کونی ها اسم چند تا منطقه جنگی یاد گرفتن . با جنگ و دفاع مقدس عقلا فانتزی نسازین تو این مملکت فقط دلمون ب این شهیدا خوشه اخوند ها همرو ناامید کردن
دهنتو گاییدم پس تویی قرار میزاری نمیای سر قرار راستی تو میتونی درصد جانبازیت بگیریا بگو لوله تانک رفته تو کونت
قرارمون ساعت عشق كنار دلشوره زدن كنار دلواپسي وترس يوقت نيومدن…
قرار توي ميدون جا ،شهر گا ?
اگه راست بگی سال ۶۱ سرباز بودی ینی الان ۵۶ سالته پیرمرد کون تغار!!!
ولی تو یه دروغگوی رذل کثیفی و اسیر نبودی چون اسیرای ایران سال ۶۹آزاد شدن نه ۶۸، احتمالا تو بند زندان قصر زندانیا روزی هوارهواربار میکردنت
وااای خدااا اینو کجای دلم بذارم!!!این چی بود آخه!!!مگه اومده بودی پیش روانپزشک که این خضوعبلات جای داستان به خورد ما دادای،شما برو دکتر تحت درمان بخاطر خانواده اتم که شد اینجاها نیا
خمینی ای امام خمینی ای امام،امام چقدر رفت بالای منبر رو مبل نشست ،حرف زد هی شما رو به گریه انداخت که برید بحنگید، اون وقت رفتید کون بدید
حالا تو که کونی شدی چه ضرورتی داشت بعد اسارت سر سه ماه زن بگیری نکنه می خواستی زنت با کیر تو کونت بکنه ،عقده ای!
نمیدونم چرا همه اصل داستان رو ول کردن چسبیدن به سن این بنده خدا
هممون زود پیر میشیم و هممون تو این سایتها میچرخیم حالا هی نگید چرا با این سنت
دعا میکنم زودتر درمان بشید و همینکه سعی کردید بخاطر ازدواجتون با بیماریتون مقابله کنید قابل تقدیره
ببین خط اولو که خوندم و چهارتا غلط املایی پیدا کردم،به این نتیجه رسیدم که موشک تو کیونت (dash)
ممنون ازدوستان شهونی که ریدید دهن این پیرمرد دیوث
اولا اسم اسرا وآزاده هارو خراب نکن برای شناسایی مرد 56 ساله اگه درست حساب کرده باشم .هیچ وقت وبه هیچ عنوان نمی یان نیروی ساده ببرن معمولا کارکشته ترین نفرات میرن شناسایی عامو .وبعد دیس لایک دیس لایک دیس لایک .لابد اسم تنگه ابوغریب روهم توسینما دیدی وجدانا راستش بگو ک و ن ی پ ی ر
موقع کف دستی داشتی فیلم دفاع مقدس میدیدی ؟ کیر اسب زورو تو کونت
آرپي چي تو كونت آزاده !!!
عروس بند بودي پس واسه خودت