خاطره من با جورابای خاله

1402/03/01

سلام من اسمم عرفان و این یک داستان نیس بلکه یک خاطره سکسی بر اساس واقعیت هست و مثل یک راز برام به همین دلیل از اسم فیک استفاده میکنم و اسم اصلیمو نگفتم(همین اول بگم ک لطفا اگر گرایشات فوت فتیش ندارید این مطلب رو نخونید چون طبیعتا خوشتون نمیاد…)

من 21 سالمه و از بچگی ی احساساتی در من پیدا شد ک علاقه خاصی به پای دخترا و زن ها پیدا کردم و گاها یواشکی دید میزدم و لذت میبردم ولی چون بچه بودم هنوز نمیدونستم این چ حسیه و چرا اینطوری میشم … (البته ن همشون، فقط بعضیاشون خوبن همین الانم 5% پاهای دختر یا زن هارو شاید خوشم بیاد)

خلاصه برم سر اصل مطلب… قضیه برمیگرده ب 2 سال پیش… زمانی ک من حدود 18 - 19 سالم بود و خاله ام با شوهرش دعوا کرده بود و مدتی قهر بود و خونه خودش نمیرفت و معمولا خونه مامانبزرگم بود، از خصوصیات این خالم بگم حدود 39 سالشه و ی هیکل معمولی متمایل ب لاغر داره ولی خوش فرم… پاهاش سفید و کشیده اس، از وقتی یادمه لاک میزنه ب ناخناش و جورابای مچی دخترونه میپوشه و جوری لباس میپوشه و تیپ میزنه انگار20 سالشه

ی روز ک رفته بودیم خونه مادربزرگم مامانم خالمو دعوتش کرد خونمون تا چند روزم بیاد خونه ما بمونه و حال و هواش یکم عوض شه… خلاصه برگشتنی خالمم آوردیم و از وقتی ک وارد خونمون شد من گاها چشم به پاهای خوش فرمش ک داخل جورابای مچی بود میوفتاد (جوراباش سفید مشکی بود طرح گورخری بود)

گاها ک با مامانم حرف میزد یا حواسش به تلویزیون و گوشیش بود من یواشکی دید میزدم… ی زمانایی ک پاشو مینداخت رو اونیکی پاش و انگشتاشو آروم کش میداد میشد حتی کف جوراباشم دید آخ آخ اون انگشتای خوشگلش چ مرتب و سکسی داخل جوراب ردیف شده بودن محشر بود…

خلاصه اونشب هروقت از اتاقم میرفتم بیرون هی پاهای سکسی خالم توجهمو جلب میکرد … چندین بار هم به بهونه های چرت و پرت مثل آب خوردن و … رفت و آمد کردم ک بیشتر ببینم پاهاشو تا اینکه موقع خواب شد و من رو تختم دراز کشیده بودم طبق معمول با گوشیم اینستاگرام گردی میکردم و چراغا خاموش بود ک یهو یادم اومد ساک لباسای خالم تو اتاق منه! (اینم بگم خونه ما دوتا اتاق داره و اتاق من حکم رخت کن رو برا مهمونا داره بیشتر کیف و لباساشون رو میزارن اتاق من معمولا) یهو انگار ی ایده بود مثل جرقه زد تو ذهنم گفتم اره خالم قبل خواب جوراباشو درمیاره میزاره تو اون ساک!!

یادمه اون لحظه خیلی هیجان و استرس گرفتم گفتم ینی برم ساک لباسای خالمو بگردم!! اگه یهو بیاد چی!! آبروم میره

ولی لامصب کنجکاوی و حشر نمیزاشت بخوابم… بلند شدم رفتم آروم درو بستم و رفتم با نور گوشیم ساک لباسارو گشتن … چند بار گشتم آخر داشتم با ی حس سر خوردگی و ترس ناامید برمیگشتم ک گفتم ی نگاه ب جیب کناری ساک هم بکنم ک یهو دیدم اوف ی گردی نرم کوچولو انگار جوراب بچس

اون لحظه ی حس دلنشینی داشتم سریع برداشتم رفتم سرجام دراز کشیدم و این جورابارو باز کردم گذاشتم صورتم بوش کردم اممممم خیلی بوی ملایم و خوبی داشت… غرقش شده بودم و در عین حال متوجه شدم سالار بشدت بلند شده و سفت شده… برعکس کردم جوراباشو و جای انگشتاشو بوس کردم و از ته دل بو میکردم و پاهای سکسی خالمو تصور میکردم … وای ی حس خیلی خوبی بهم میداد مستش شده بودم… یهو دس زدم به سالار دیدم شرتم خیس شده…

برای اینکه بیشتر لذت ببرم جوراب رو به سالار پوشوندم (بطوریکه تخمام افتاده بود جای پاشنه پای خالم و سر کیرم جای انگشتاش) همونطوری چند دقیقه موندم و لذت بردم و بعد چند دقیقه جوراب چپ رو همینکارو کردم تا بخوبی آثار پاهای خوشگل و سکسی خالم مالونده بشه ب سالار … اون لحظات تو اوج لذت بودم و جای انگشتای خالم تو جوراب خیس خیس شده بودن …

جورابارو هی چند دقیقه ب چند دقیقه آروم در میاوردم و طوری میپوشوندم ب سالار ک از کف پاشنه جوراب تا کف انگشتاش ب سر سالار مالونده میشد و با وجودم حس میکردم جوراباشو و تصور میکردم کف پاهای خالم توی این جوراب بوده… سالار دیگه خیلی داغ کرده بود و مثل سنگ سفت شده بود…

آخرش جفت جوراباشو از رو هم پوشوندم ب سالار و شلوارمو کشیدم بالا و تو اون حالت چند دقیقه تو رویای پاهای خالم غرق شدم و خوابم برد نمیدونم چند دقیقه بعدش بود بیدار شدم دستمو کردم زیر شرتم و کیرمو از رو جورابای خالم گرفتم و آروم آروم شروع کردم به عقب جلو کردن جورابا… خیلی حال میداد ی حس عجیبی داشتم انگار روحم داشت ارضا میشد…

در نظر داشتم ک زیاده روی نکنم ک آبم بیاد یا اگر آبم اومد قبلش سریع دربیارم جورابارو… ی وسوسه ای شدم آبمو بریزم داخلش بیشتر حال بده
اما گفتم ن خر نشو میفهمن بگا میری … همینطور ک این فکرارو میکردم کیرم تو جورابای خالم حسابی حال میکرد و سفت شده بود… یهو فکرم رفت پیش پاهای سکسی خالم و انگار اومدن جلو چشم و ی حس و حال خیلی لذت بخشی بهم دس داد… نفهمیدم چطور شد دیگه کنترل کیرم انگار از دستم خارج شد و آبمو با فشار خالی کردم تو جوراباش!!!

چند دقیقه همونطور مکث کردم و بعدش انگار تازه ب خودم اومده بودم… گفتم وای چ غلطی کردم … بلند شدم از ترسم سریع چند تا دستمال کاغذی از رو میزم برداشتم سریع جوراباشو در آوردم و برعکسش کردم و لایه درونیشو با دستمال کاغذی پاک میکردم … هول کرده بودم … ب شرتمم هی میکشیدم جورابارو تا کامل آبم از جورابا پاک شه … حدود نیم ساعت فقط داشتم پاک میکردم آخرش هم عین حالت قبل گردشون کردم و گذاشتم جیب ساک لباسای خالم… استرس داشتم و خدا خدا میکردم فقط تا فردا خشک شن …

فردا دیرتر از همه بیدار شدم و وقتی از اتاقم رفتم بیرون سلام دادم برم دستشویی متوجه شدم پاهای خالم لخت و جوراب نپوشیده! خیلی استرس گرفتم ولی هیچ اتفاق خاصی نیوفتاد و از اون روز به بعد این ی راز هست و نمیدونم آیا اون جورابا خشک شده بودن و هیچکس متوجه نشده بوده … خالم حودش ترجیح داده بود حوراب نپوشه… یا واقعا ب گا رفتم و به روشون نیاوردن…!

نوشته: Erfan


👍 5
👎 5
37601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

929213
2023-05-22 01:55:56 +0330 +0330

آقا به این فش ندین ناموسن
یه فرقی بزارین بین کسایی که تو توهم خالشونو کردن با کسایی که به یادش جق زدن

3 ❤️

929279
2023-05-22 12:02:01 +0330 +0330

احساست رو کنترل نکنی، انگشت نمای فامیل میشی
خودتو کنترل کن برو حتی دیگه سر یه چیز دیگه قشنگ حالشو ببر

2 ❤️

929441
2023-05-23 12:13:42 +0330 +0330

برو پاهای خاله‌ت رو لیس بزن🦶🏻

1 ❤️