خواهرزن دانشجو

1401/07/11

خیلی خلاصه
من ساکن شرق تهران هستم و خانواده همسرم غرب کرج

سمیرا خواهرزن کوچکم دانشگاه آزاد شرق تهران قبول شد

و ب خاطر بعد مسافت و همچنین بخاطر نگه داری از پسر یه ساله مون
حداقل هفته ی سه شب وسط هفته منزل ما شبها میموند
همسرم اوایل حساس بود که ما دو تا تنها در منزل نباشیم
خود همسرم عصرها تو لوازم آرایشی دوستش کار میکنه
ولی ب طور ناخودآگاه پیش میامد
مثلا من تو روز منزل میامدم و خواهرزنم و بچه تنها بودن و همسرم بیرون بود
یواش یواش حساسیتهای جفتشون کمتر شد و …
اوایل ب خواهرزنم ب چشم نوجوان و دختربچه نیگاه میکردم
یواش یواش متوجه چیزی شدم
خواهرزنم وقتی تنها بودیم ، جلوی من خیلی راحت تر لباس میپوشید ، شوخی بیشتری میکرد ، سوالات راجع ب گوشی و اینستا و …ـ را موقع تنهایی ازم میپرسید

من هم شروع کردم به مخ زنی و شوخی و دست گزاشتن رو نقطه ضعف هاش

خواهرزنم از زن من تپل تر است

مثلا وقتی لباس میپوشید مخصوصا لباس تنگ ، میزدم رو سرم و میگفتم خوش ب حال شوهرت ، یا توروخدا اینجوری جلوی من نیا ، من سکته میکنم قلبم ضعیفه ،…
یه روز رو تختم خوابیده بودم و سمیرا خواهرزنم حمام بود
از لای حمام بهم گفت میشه بری بیرون ، لباس بپوشم ؟با خنده گفتم اشکال نداره روت رو اونوری کن لباس بپوش !!

رفتم بیرون اما کمتر از سه دقیقه برگشتم و در زدم
با حوله حمام و لباس بدست از اتاق بیرون آمد و گفت شما برو بخواب

رفتم رو تختم دراز کشیدم و صداش کردم
امد تو و گفت بله
با دست اشاره کردم که رو لبه تخت بشیند
سر صحبت را باز کردم و گفتم آرایش میکنی خوشگل میشی ، میری حموم بدون آرایش هم خوشگل تر میشی
تو با این بدنت ، هر مردی که عاشقت بشه ، زیر شیش ماه سکته میکنه و …
گفت حالا کو شوهر و عشق و …
گفتم حالا چرا از این قدر از من میترسی !
گفت نه چرا ؟
گفتم میترسی یه وقت سمت من بیایی و بلایی سرت بیارم ؟
گفت مسعله شما نیستی باید مواظب باشم که … (منظورش بکارت بود)
گفتم نمیدونستی میتونی جورای دیگه هم عشق و حال کنی بدون اینکه آسیب ببینی
گفت منظورت یعنی از … و با دست ب پشتش اشاره کرد
دستش رو گرفتم و اروم رو تخت خوابوندمش و ملافه ی رو جفتمون انداختم و گفتم فقط همینو بلدی ؟
صبر کن یه چیزایی بهت یاد بدم که دیوونه بشی

اجازه میدی برم برات با زبون لیس بزنم ؟

قیافه ش منقلب شد

گفتم نترس ، زبون پرده ت را پاره نمیکنه و منتظر اجازه ش نموندم
حوله حمام تنش بود ولی شورت پوشیده بود
رفتم زیر ملافه و دو تایی شورتش را دراوردم
پنج دقیقه ی کوسش را خوردم و اخ و اوخش بالا رفت

فوری شامپو بچه رو از حموم اوردم و از پهلو بغلش خوابیدم
گفتم بزارم لای پاهات ؟
گفت نه میترسم لیز بخوره و بره تو کوسش
دستهام را شامپویی کردم و آروم رو سوراخ کونش مالیدم و گفتم اینجا سُور نمیخوره و فقط یک کم روش بازی میکنم
هنوز خیلی میترسید
هی میگفت درد نداشته باشه ، معلوم نشه ، لیز نخوره …

بهش گفتم ببین تمام دخترا از پشت هم بهشون حال میده
شاید کمی اولش درد بیاد ولی وقتی دردش بیفته ، از حال دیوونه میشی
اروم اروم رو سوراخ کونش هی ور میرفتم.
بعد چند دقیقه فقط یک کمی جا باز کرده بود
تا اینکه فقط سر کیرم رفت تو که ناله و دردش شروع شد و کونش رو تنگ میکرد و اجازه پیشروی ب کیرم رو نمیداد
از پهلو خوابیده بودیم ناچارا جفت پاهاش را ب سمت شکمش خم کردم
طبق تجربه میدونستم تو این حالت نمیتونه کونش را تنگ کنه
بدنم رو به بدنش چسبوندم و شروع ب فشار دادن کردم ولی تلمبه نمیزدم فقط میخواستم بره تا ته بره توش
ناله و گریه ش در آمد ، سعی میکرد با تکون خوردن و تقلا کیرمن رو در بیاره
ولی من قفلش کرده بودم و هی دلداریش میدادم و میگفتم الان دردش تموم میشه یه ده ثانیه صبر کن

پاهاش رو کمی باز کردم تا سوراخ کمی باز بشه و دردش کمتر بشه و با یه فشار اروم کیرم را تقریبا تا آخر فرو کردم
بعد مدتی یک کمی ناله ش کمتر شد
فشار رو بیشتر کردم و خیلی آروم شروع ب تلمبه زدن کردم
و هنگامی که آبم آمد تا ته فشار دادم تا تو کونش خالی شد
آبم را با دستمال پاک کردم و رفت حموم …

÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷
من زنداداشم را تو مجردی هزار بار از کون کردم ، زنداداشم تو سن ۲۴ سالگی و یه بچه داشت
همین طور همسرم رو صدهزار بار تو سن ۲۵ سالگی پس از زایمان بچه مون از کون کردم

ولی کون یک دختر ۱۹ ساله واقعا چیز دیگه ی ست
وقتی کیرت رو باید با هزار بدبختی فرو کنی توش از بس که تنگه
وقتی میره تو کونش ، تنگی کونش به همه جای کیرت فشار میاره و دیوونه ت میکنه
وقتی کارت تموم میشه ، یه غار خیلی خوشگل اندازه کیرت تو سوراخ کونش درست میشه
وقتی خواهرزنت متکا را گاز میگیره و ناله میکنه ، دیوونه و بی رحم تر میشی
این قضیه بیست باری تکرار شد ، تا اینکه همسرم ب رفتارهای خواهرزنم کمی مشکوک شد
از طرز نگاه ، لبخند و عشوه هایش

به همین خاطر بدون اینکه تهمتی بزنه ،
از برادرش خواست که مدتی اون خواهرزنم را نگه داره
یا در کل شبها ب خونه شون کرج برگرده و یا خیلی حواسش جمعه که دو تا تنهایی نمونیم

از طرفی هم سمیرا دیگه کمتر بهم محل میزاره و گویا دوست پسری ، چیزی پیدا کرده

نوشته: سـایـه


👍 8
👎 16
106601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

897747
2022-10-03 00:27:40 +0330 +0330

قبلا یه جا خونده بودمش

1 ❤️

897765
2022-10-03 01:48:07 +0330 +0330

تکراری،تقریبا ماه قبل

0 ❤️

897776
2022-10-03 02:54:30 +0330 +0330

کوسکش ، خب طفلکی رو کونی کردی دیگه

خیلی آشغالی

0 ❤️

897793
2022-10-03 06:40:09 +0330 +0330

تکراری

0 ❤️

897798
2022-10-03 08:16:28 +0330 +0330

بار دوم هست که این داستان ارسال شده ولی قشنگ بود. نوش جونت داداش

0 ❤️

897801
2022-10-03 08:48:42 +0330 +0330

تکراری

0 ❤️

897817
2022-10-03 12:48:58 +0330 +0330

اولا کسکش ابن کسکش تو نمی دونی 1000 تا چتد تا هست اگر نه گه خوری اضافه نمی کردی دوما زنت هم بالاخره خواهر زن بک دیوثی مثل خودتعست مثل مادرت و خواهرانت که خواهر زن یک جاکشی مثل خودت هستند سوما به ظن قوی برادرانت هم اگر بلد باشند تا 1000 بشمارند مطمين باش هزار بار زن برادر قرمساقش را گائیده است چهارما فعلا با همین مقدار خوش باش تا بعدا

0 ❤️

897819
2022-10-03 13:31:33 +0330 +0330

فقط بهت بگم خواهرت ومادرت وزنت صدرصد تاوان کار تورو میدن توام چون برا ما گفتی خودتم میفهمی که خانواده ت… آره
خلاصه توبه کن دنیا زود گذره تنها چیزی میمونه اعماله

0 ❤️

897895
2022-10-04 02:58:47 +0330 +0330

عموجانی کی بودی شما ؟

0 ❤️

897952
2022-10-04 16:05:42 +0330 +0330

البته هرکسی آزاده تو روابطش ولی به شخصه هیچ وقت نمیتونم با فرد متاهل اونم اینقدر نزدیک سکس کنم، چجور میشه به کسی که بچگیت باهاش بوده، کلی خاطره داشتید اینطور خیانت کنه طرف

0 ❤️

897960
2022-10-04 18:35:23 +0330 +0330

باحال بود. به نظر واقعی میومد.

0 ❤️

904459
2022-11-27 22:53:05 +0330 +0330

دمت گرم ،تو نمی‌کردیش یکی دیگه کونش میزاشت
ولی بزرگترین هدیه جهان اینه که یه دختر اجازه بده صفر کونش باز کنی
کون صفر و دست نخورده یه چیز دیگه اس

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها