دادنم به احسان

1402/09/03

سلام اسم مستعارم سارا هست و ۳۱ ساله هستم‌ .اسامی بقیه دوستان را هم مستعار مینویسم که با آبروی کسی ناخواسته بازی نکرده باشم و خواستم خاطره یکی از شیطنت هام را بنویسم امیدوارم که خوشتون بیاد. توی یه شرکت کوچیک حسابدارم که محل کارم توی یه مجتمع تجاری بزرگه که دفتر شرکت های دیگه هم هست. دو سال پیش توی این شرکت مشغول شدم و به خاطر اینکه بدجور سوتی دادم با دوست پسر سابقم و خانواده م فهمیدن و کار قبلیم را هم اصلا دوست نداشتم به چند نفر سپردم برام کار پیدا کنن و یه دوستام به اسم فائزه که توی دفتر شرکت دیگه توی این مجتمع تجاری کار میکرد و هم دانشگاهی و دوست بودیم این کار را برام پیدا کرد . فائزه با پسر صاحب شرکت دوست شده بود و با هم خارج ساعت کاری به گشت و گذار و … بودن و گاهی برام میگفت کجا رفتن و چیکار کردن و خیلی تعریف پسره را میکرد از همه لحاظ و میگفت این پسر یه دونه است و برای نمونه است و همه چیزش عالیه و حتی سکسش را عالی عنوان میکرد . اسم دوست پسرش احسان بود . پسره لاغر و قد متوسط و عینکی و خیلی پر مو و حساس و یه جورایی خاص بود و حتی به یه سری اعتقادات عجیب و حتی مذهبی هم داشت تا حدودی و بقول فائزه متفاوت با دیگر آدمهای معمولی بود . به مرور بابت فاز های ازدواج برداشتن فائزه و زیر بار نرفتن احسان و تن ندادن به خواسته فائزه بینشون جدایی پیش اومد و فائزه از اون شرکت رفت و جایی دیگه مشغول بکار شد .من هم تنها شدم و دیگه دوست صمیمی توی اون محل کار نداشتم . گاهی تعریف ها که فائزه میکرد یادم میومد و دلم میخواست منم تجربه کنم اون کارایی که فائزه کرده بود ولی نمیدونستم چطوری تا اینکه بعد رفتن فائزه اون شرکت دنبال حسابدار و منشی بود و حتی دو سه تا اعلامیه دعوت بکار چاپ کرده بود ولی اونکه میخواستن را پیدا نکرده بودن تا یه روز صبح تصادفی وقتی با آسانسور میرفتم بالا با احسان همزمان سوار آسانسور شدیم و انگار مدتهاست من میشناسم اونو و سلام تعارف کردیم و اونم منو خیلی تحویل گرفت و احترام بهم گذاشت . بعد از ظهر همون روز قبل رفتن خونه رفتم دم دفتر شرکت احسان اینا و بهونه پیدا کردن حسابدار برای احسان سر حرف را باز کردم و شماره گرفتم و سر حرف را باز کردم . بابت یه سری موضوعات و فشار خانواده حقیقتش من چادر سر میکنم و یکی از شرایط اینکه گذاشتن من کار کنم همین با چادر رفتن و آمدن بود که قبول کردم تا بزارن من بیرون کار کنم . دو سه بار منو احسان همکلام شدیم طی یه هفته بعد از آشنایی و یه روز بهم گفت کارای شرکت روی هم موندن و اگه میشه پاره وقت کمک بدم حساب کتاب کاراشون به روز بشه تا یه نفر مسلط به کار را پیدا کنن و من قبول کردم چون به احسان نزدیک میشدم . روز ها یکی دو ساعت بعد وقت کاری خودم میرفتم پیش احسان و حتی تعطیلات هم مثل جمعه و… میرفتم تا بشه کارای شرکت اونا را به روز کرد . احسان برام چایی میاورد و مهربون بود و چون کسی نبود اون ساعات بعضی وقتا کمکم میداد تا سند های حسابداری را بزنم و یواش یواش منم براش دلبری میکردم . دو سه بار بهم گفت اینجا که کسی
نیست و راحت باشین با چادر اذیت میشین و چادر بردارین و اگه خسته هستین چند دقیقه استراحت کنین و بعد کار کنین و من میدونستم احسان حسابی تیز کرده تا منم بخوابونه و کارم را بسازه و لذت میبردم که اون مشتاق تر میشه . دیگه هر روز سعی میکردم یه جوری براش لوندی کنم حرف و تکیه کلام و ادایی بیام که داغ تر بشه . یه روز بهم گفت اون شرکت را تسویه کن و بیا برای ما کار کن و حقوقت را هم بیشتر میدم ولی من عمدی قبول نکردم . حتی یه بار هم چادرم را بر نداشتم . از عطر و ادکلن های خاص میزدم که بوی من دیونه تر کنه احسان را و حتی نوع لباس را جوری انتخاب میکردم که دلش بره ولی چادر عربی را بر نمی داشتم اما پیشش چادر را باز میذاشتم تا لباس های زیر چادر را ببینه و حتی لباس نازک میپوشیدم . احسان حسابی جذبم‌ شده بود و میدونستم که هر کاری حاضره بکنه تا بتونه با من بخوابه . یه روز پنجشنبه با لحن بخصوص و حالت التماس گونه بهم گفت فردا صبح حتما میای ؟ گفتم شما بفرمایین چشم میام . گفت بیای حتما ها منتظرتم . منم گفتم چشم . گفت زیاد کار نداریم ولی میخوام با هم باشیم . بدون حرفی گفتم چشم . میدونستم دیگه داره منفجر میشه و همه جراتش را جمع کرد و این حرفو زد . صبح جمعه زود بیدار شدم دوش گرفتم و شیو کردم . میدونستم که ممکنه شورت از پام در بیاره . از چشاش و حرفاش میخوندم دل تو دلش نیست . بخودم رسیدم و آرایش ملایم کردم و رفتم شرکت پیش احسان . وقتی رسیدم صبحانه حلیم عدس و نون سنگک خریده بود و منتظر من بود . اول روی میز کار با هم صبحانه خوردیم و بعد بهم گفت سارا خانم چایی آماده است برم بیارم و من خجالت کشیدم و گفتم نه شما بشینین من میارم و وقتی رفتم توی آبدارخونه شرکت یهو دیدم احسان پشت سرم سبز شد و بدون هیچ حرفی از پشت بغلم کرد و منم بدون اینکه حرفی بزنم فقط گفتم آییی یواش و احسان فقط یه کلمه پرسید پریود که نیستی و منم گفتم نه . توی آبدارخونه دوربین مدار بسته نبود و منم شلوار پارچه ای نازک و کشی پوشیده بودم که اگه لازم شد راحت بیارم پایین و احسان از پشت که بغلم کرده بود چادر عربی من و شلوارم من اینقدر ضخیم نبود که حس نکنم احسان چطوری شق کرده برای من و فشارش میداد به باسن من و خودمم دلم رفته بود بد جور . هیکل من سفید و تپل هست و بدن کم مویی دارم و سینه هام ۷۵ هستن . از پشت احسان منو بغل کرده بود و میمالیدم و من فقط یواشتر و آییی میگفتم که نترسه و اون هم کارش را بلد بود . یهو چادر منو با خودم کمک داد برداشت و بدون اینکه توی چشم همدیگر نگاه کنیم منو بهم فشار آورد که دستام را روی کابینت آبدارخونه بزارم و بی مقدمه شورت و شلوار منو داد پایین و سریع نشست پشت من و سرش را برد لای قاش کونم و سعی کرد بازش کنه و لیس بزنه برام که آبروم رفت بس خیس بودم خودم و شورت و شلوارم را به باد داده بود آب شهوتم و حدود چند ثانیه که برام لیس زد و دید من از خودش آماده ترم گفت از دو طرفه اوکی هستی دیگه؟ منظورش یعنی هم جلو هم عقب بود و منم گفتم باشه فقط یواش و توی جلوم نریزی و‌ سعی کردم همون حالت ایستاده خم تر بشم که راحت بکنه توم و پاهام را تا حدی که شلوار اجازه میداد باز گذاشتم و منتظر اون لحظه شدم که همیشه فائزه میگفت و چند ثانیه بعد حس کردم یه گوشکوب سفت گوشتی رفت توم و آتیش میزد توی کوس من و میرفت جلو و انگار ته نداشت و هر چی فرو میکرد بازم ادامه داشت و تازه فهمیدم که فائزه چی میگفت . کیر احسان دراز و کلفت بود و قشنگ کوس را پر میکرد . صدای آب شهوت کوس من و عقب جلو کردن کیر احسان خیلی زیاد بود به حدی که از آبدارخونه بیرون میرفت و من هم دردم میومد هم لذت عجیبی میبردم .‌جوری منو میکرد که انگار دفه اول هست کوس گیر آورده و با ولع عجیبی بهم ور میرفت و سعی داشت لخت کامل هم بشم براش و من بهش گفتم یهو کسی نیاد شرکت ؟ گفت نترس و کف پوش کابینت را انداخت کف آبدارخانه و گفت بخواب سارا که دیونه م کردی . به قدری زده بود توی چشماش که جرات نداشتم خلاف میلش حرفی بزنم . گفت سارا پاره ت میکنم امروز و منم قند توی دلم آب شد . گفتم من هنوز آماده آماده نشدم و تو کیرت خیلی بزرگه میشه برات بخورمش یه کم ؟ سریع شلوار خودش را منو کامل در آورد و گفت ساک بزن و منم نشستم جلوش و آب کوس خودم را از روی کیرش لیس زدم . از بس خودمم دلم خواسته بود خیلی ازم آب شهوت میومد و خجالت میکشیدم و لو میداد منو که من خودم از احسان تشنه تر هستم . کیر خوشگل خوش فرم و قشنگ و بزرگ و سفید و کلفت و درازی داشت احسان که دل هر زن و دختری میخواد اینجور کیری را توی کوسش حسش کنه . وقتی کیر احسان را لیس میزدم و میمکیدم حرفای فائزه جلو چشمم میومد و فهمیدم چرا فائزه دنبال این کیر بود که دائمی برای خودش صاحب بشه . احسان همه لباسام را در آورد و روی کفپوش منو حالت داگی کرد و چند تا بوس آبدار از لای کوس من که سرخ شده بود از شهوت کرد و‌ لیسید باز لای کوسم را و کونمم چند بار زبون زد و گفت عجب سوراخ داغی باید اینم امروز بازش کنم و پا شد پشت سر من که جلوش قمبل زده بودم به حالت نیم خیز کیرش را چند بار کشید لای کوس و فرو کرد تا تخماش توی کوس من و جر داد واقعی منو و سعی میکردم با دست خودم باز کنم قمبل هام را که کمتر درد بیاد و احسان فقط تعریف میکرد عجب کوس سفیدی عجب نازه عجب تنگه و… یواش یواش حین کردن کوس انگشت کرد کونم و اینقدر غرق حس بودم که هر کار میگفت من نه نمیگفتم . حین داگی یه بار ارضا شدم و لرزیدم و احسان از سوراخ کونم که باز و بسته شد و نبض زد چند بار فهمید حسابی حال کردم و گفت سارا جون وقت آب کیرم میکنم کون سفیدت و میدونم درد داره ولی زود آبش را میارم و منم گفتم باشه . یه توف سرد انداخت به سوراخ کونم و آروم همون حالت داگی سر کیر را فشار داد و راحت رفت توی کونم و شل گرفتم تا بکنه تا تهش و اونم تا ته کرد و چند تا تکون داد و آبش را زود آورد و ریخت کونم و بلند شد و سوراخ کونم قشنگ یه سایز جا دار تر شد بعد دادن بهش و پاک کردیم و به نوبت رفتیم دستشویی و نیم ساعت بعد دوباره رفتیم آبدارخونه و باز از خجالت هم در اومدیم و جوری بهش دادم که تا اون روز کوس اون مدلی نکرده بود . دوستی ما با احسان خیلی پیشرفت کرد و شاید بازم نوشتم چه کارایی کردیم و کجا با هم رفتیم .

نوشته: سارا


👍 20
👎 7
25001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

959393
2023-11-24 23:27:50 +0330 +0330

مجلوق کوس ندیده بدبخت هستی تو مجازی کی کیو میشناسه باعث آبروش بشی؟

2 ❤️

959407
2023-11-25 00:17:55 +0330 +0330

محسوس و خوب نوشتی، دمت گرم.

0 ❤️

959542
2023-11-26 00:32:35 +0330 +0330

دمت گرم عالی بود خداقسمت ماهم بکنه همچین کوس وکون نابی

0 ❤️

972304
2024-02-23 19:46:53 +0330 +0330

دمت گرم سارا خانوم عالی بودی

0 ❤️