داستان من و نرگس خواهر زنم

1402/12/29

سلام من امیر هستم ۴۴ سالمه و این داستان مال ۱۵ سال پیشه ۴تا خواهر زن دارم . خصوصیاتم قد۱۷۸ وزنم ۹۵ گندمی هستم بد نیستم وتو فامیل اونها از نظر هیکل و تیپ بهتر بودم البته به گفته خودشون نرگس تقریبا ۱۲ سالش بود ولی از اول با من راحت بود تا هجده سالگی ازدواج کرد اما بعد ازدواجش هم با من رفتارش فرق میکرد خیلی راحت بود اما اگر خواهرش یا کسی میومد زود جمع میکرد خودشو . بگذریم از شانس بدش شوهرش معتاد از کار درآمد ضمن اینکه بچه دار هم نمیشدن و اشکال از نرگس بود خیلی زندگی بدی داشتن گاهی هم میومد خونه ما یا ما میرفتیم تو موقعیتی که کسی نمیدید نگاه عمیق تری رو به من میکرد یه جور حالت تقاضا یا التماس برای کمک یه همچین چیزی …تا یه روز خانم من برای عمل چشمش بیمارستان خوابید . بعد که آوردمش خونه زنگ زد به نرگس که بیا چند روز اینجا باش .و آمد . خانمم تو اتاق رو تخت بود و چشماش بسته بود . تا ۱۵ روز بای اینجور میبود …برای شام که نشستیم باهم دائم چشم تو چشم هم بودیم گاهی لبخند میزدم اونم میخندید گاهی هم نگاهش ملتمسانه بود . نرگس پیش خانم خوابید من هم تو اتاق دیگه در اتاق باز بود خوابیدیم نیمه شب بود دیدم اومد تو آشپزخونه با شلوارک و یه تاپ صورتی که سوتین هم نداشت ما چون دو تا چراغ خواب روشن میزاریم قشنگ معلوم بود . من پیش خودم گفتم الان بهترین موقعییت هست برای مزه دهنشو فهمیدن …ضمنا بگم شوهرش هم نزدیک به ۶ ماه بود که رفته بود و گم و گور شده بود … منم بلند شدم با شلوارک پام و بدون زیرپوش رفتم بیرون سمت آشپزخونه و کیرمم نیم خیز بود . که جلو اپن چشم تو چشم شدیم و سلام کرد منم گفتم سلام چه تیپ قشنگی زدی برا خواب اونم چشمش رو کیرم بود وبا لبخند خواست از کنارم بره که من بازوشو گرفتم .گفت چیه امیر که من لب ازش گرفتم کمی ترس داشتم بعد لب یکم نگاهم کرد گفت چرا اینکارو کردی بهش گفتم من چند ساله تو کف توام دیوونه ام میکنی وقتی پیشم هستی و دوباره لب گرفتم اما عمیق و طولانی که خیلی حال کردو سینه هاشو مالیدم . گفت بیدار میشه ولم کن حالا …و رفت …منم تو خماریش هی فکر میکردم چجوری بزنم توش … تا فردا شب من یه قرص خوابی که دکتر برا خانمم داده بود که نصفه بخوره چون قوی بود من کامل دادم بهش خورد ساعت ۱۱ خوابیدیم نرگس سر شام دائم به من نگاه میکرد و منم به اون .نیمه شب بود اومد بره آشپزخونه دیدم در اتاق خانمم رو بی صدا کاملا بست …رفت تو آشپزخونه و منم رفتم جلو یخچال که آب میخورد از پشت بغلش کردم یه تکون خورد گفت ترسیدم … خندید که سینه هاشو گرفتم و مالیدم زیر گوشش رو لیس زدم که دیدم ولو شد تو بغلم صورتشو برگردوند یعنی لب و منم لب گرفتم و سینه هاشو مالیدم کم کم داغ و داغتر و نفسش تند تر شد که دستمو بردم رو کوسش که گفت نه امیر نه… الان بیدار میشه صدامون رو میفهمه که گفتم قرص خوابشو دادم کامل خورده و تکون نمیخوره دستشو گرفتم و بردم تو اتاق ایستاده لب وسینه اش رو مالیدم تاپشو در اوردم وای چه سینه سفت و متوسط که کامل تو دست جا میشد کمرشو گرفتم و کم کم رفتم پایین رو ناف لیس میزدم . شلوارکشو کشیدم گفت نه امیر من خجالت میکشم گوش نکردن و دیدم دیوث شورت نپوشیده یعنی خودش نقشه داشت انگار من کوسشو مالیدم و چوچولش رومکیدم که دیوونه شد دستشو رو سرم گذاشت و فشار داد کیرم چنان شق شده بود ایستادم و شلوارک رو دادم پایین و سرشو هول دادم و گذاشتم رو لبش گفت امیر حالم خراب میشه من تا حالا این کارو نکردم بهش گفتم اول با زبونت سرش رو خیس کن کرد کله کیرمو کردم تو دهنش نگه داشتم سرشو با دو دست گرفتم و عقب جلو کردم و هر دفعه جلو میرفتم بیشتر می‌کردم تو دهنش عادت کرد خوابوندمش رو تخت و رفتم روش خیلی حشری شده بود سرشو تکون میداد و کمرشو آورده بود بالا منم کیرمو گذاشتم لب کوسش فشار دادم دیدم نمیره توش فشارو بیشتر کردم یواش گفت دردم میاد امیر چقدر بزرگه نمیره توش که من با یه تقه جانانه شهوتی زدم توش بنظرم هنوز باکره بود طرف نتونسته بود انگار که جیغ کشید و لرزید منم تلمبه رو زدم و زدم تا آبم اومد و خودش گفت بریز توش آزاده …خندیدیم و توبغلم خوابید تا صبح یک بار دیگه کردمش . تا چند روزه بود روزی چند بار و هر جا که میشد کردم تا همین دو سال پیش که رفتن مشهد خونه مادرش و طلاق غیابی گرفت . البته هر وقت ما میریم مشهد تقه رو میزنم امیدوارم خوشتون امده

نوشته: امیر


👍 12
👎 9
34501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

975839
2024-03-20 00:00:41 +0330 +0330

قرص خواب برای چشم درد، جاکش مجبوری؟

0 ❤️

975842
2024-03-20 00:10:29 +0330 +0330

دوستان یاد بگیرید برای مخ زنی به دردتون میخوره. از این به بعد خواستید مزه دهن یه دختر رو بفهمید چطوریه برید بگیریدش ازش لب بگیرید.

کسخل فکر کرده واقعا منظور اینه باید بفهمی مزه تو دهنش چیه

1 ❤️

975886
2024-03-20 07:59:20 +0330 +0330

میر تو داستانی که با که بودنش تازه دوبار با دو تات عنوان نشر دادی

0 ❤️

975918
2024-03-20 13:48:37 +0330 +0330

خوابوندی رو تخت؟ا!!!
رو تخت که زنت خوابیده

0 ❤️

975921
2024-03-20 13:58:37 +0330 +0330

عالی بود… یکم بد نوشته بودی ولی خوب بود…

0 ❤️

976029
2024-03-21 08:38:56 +0330 +0330

خداشانس بده

0 ❤️

976130
2024-03-22 02:53:59 +0330 +0330

بابا ول کنین راست و‌دروغش رو،ول کنین قرص خواب برا عمل چشم‌رو…
خواهر زن رو بچسبیییییین.ووووووووووواااااای خددددااااا، اصن خود کلمه خواهر زن حشری کنندس

0 ❤️