(قبل از هرچیز باید بگم من نویسنده خوبی نیستم و بعد از مدتها کلنجار با خودم تصمیم به بازگویی این خاطره برای شما کردم)
داماد آخر خانواده بود؛شوهر دختر ته تغاری خانواده ما
عماد که بچه پولدار بود(شغلش هم فرش فروشی بود و یک فرش فروشی بزرگ داشت) و خوشتیپ به نوعی شاه داماد خانواده محسوب میشد و بین بقیه داماد ها یعنی داوود شوهر من و بهمن شوهر پریسا.
من پریچهر دختر بزرگ خانواده با 35 سال سن بودم و بعد از من پریسا با 30 سال و در آخر هم پروانه با 23 سال یعنی همسر عماد.
تک برادر ما؛پیمان در 18 سالگی زمانی که من 20 ساله بودم در یک تصادف از دنیا رفت.
صمیمت چندانی در خانواده ما نبود و شاید دلیل اصلی اون عقاید به خصوص پدرم بود؛وقتی همه جمع میشدیم شوخی خاصی بین ما نبود و تمام خواهرها به رعایت حجاب جلوی شوهرانمون مقید بودیم.
شوهر من راننده کامیون بود و اکثرا در شهرهای مجاور یا دورتر مشغول حمل بار بود و شاید بعضی وقت ده دوازده روز خونه نبود و من و دخترم یاسمن اکثر اوقات منزل پدرم بودیم و پروانه و عماد هم که تازه ازدواج کرده بودن زیاد میومدن.
عماد قد بلندی داشت و به اصطلاح چهارشونه؛29 سالش بود اگر اشتباه نکنم و چشمان آبی و دماغ قلمی و صورت جذابی داشت که ته ریشش جذابیتش رو بیشتر میکرد و با وجود زیبایی خواهرم پروانه باز عماد سرتر بود.
رفته رفته صمیمیت بیشتری بین من و عماد بوجود میومد و شب هایی که اونجا میخوابیدن بعضی شب تا دیر وقت بیدار میموندیم تو حیاط مینشستیم و پاسور بازی میکردیم یا قلیون میکشیدیم و کم کم منم به این لول رسیده بودم که جلوش روسری رو درمیاوردم و یا با تاپ و شلوار تنگ ظاهر میشدم و چون بدن توپری دارم خب بیشتر به چشم میومد.
یک شب جمع بودیم که عماد به پروانه گیر داد خستم و زودتر رفتن بخوابن که من شک کردم خبری هست؛ساعت نزدیکای سه بود که تو تاریکی رفتم پشت در اتاقشون و چون توی دورترین اتاق میخوابیدن(خونه ما نسبتا قدیمی و بزرگه و در اتاق هام قدیمی و خوب چفت نمیشه)راحت بودن
پشت در رسیدم و دیدم بله حدسم درسته و صدای پروانه کمی به گوش میرسید که میگفت ااااخ اااخ آروووومتر عماد.
دوس داشتم ببینم چطور دارن سکس میکنن که به لطف فاصله زیر در هرچند تاریک بود و خیلی کم پیدا بود اما فهمیدم آقا عماد داگی داره پروانه رو میگاد.
تکونی توی سلول هام حس میکردم چون واقعا تو مضیقه بودم؛داوود که اکثرا نبود اگرم بود خیلی کم سکسی اتفاق میوفتاد بین ما.
نمیخواستم یه سری افکار بیاد سراغم اما هرکاری که میکردم مدتی اندیشه سکس با عماد ضمیرناخوداگاه منو پر کرده بود و هر بار که میدیدمش بیشتر و بیشتر میشد.
داوود که مجدد رفت یک شب شام دعوتشون کردم و حسابی به خودم رسیدم؛آرایش و موهای افشون و یه تاپ قرمز که چاک سینه های سایز هشتادم توش پیدا بود و ساپورت تنگی که چاک کص تا حدودی رو به نمایش میذاشت.
از بدو ورودشون عماد چشم از کص و کون من برنمیداشت و با نگاه های سنگینش بدن منو انالیز میکرد.
اون شب رفتن بخوابن و من بیدار موندم منتظر موقعیتی برای ایجاد تحریک بیشتر در عماد؛متوجه شدم رفت دستشویی و بعدش آشپزخونه که بعدش سریع پشت سرش رفتم و منو دید گفت:
عه بیداری پریچهر خانوم؟
+اره اومدم از تو یخچال چیزی بردارم کمی گرسنم شد. شما راحتی مشکلی نیست؟
_نه همه چیز خوبه ممنون
در همین حین در یخچال رو باز کردم و با خم شدن برای باز کردن جامیوه ای کون خوش فرمم رو براش به نمایش گذاشتم
چند روز گذشت پروانه زنگ زد چهارشنبه با عماد قراره بریم رامسر تا جمعه و گیر داده پریچهر و یاسمن تنهان حتما ببریمشون
منم که تو سودای کیر عماد بودم قبول کردم و چهارشنبه راه افتادیم و ساعت 4 بعدازظهر رسیدیم
عماد خورده کارای ویلا رو انجام داد و به خرید رفت و برگشت و من هم یه دوش گرفتم و ساپورت سفید نازکی پام کردم با یه تاپ مشکی بدون سوتین و لاک قرمز و عطر
پروانه گفت اوه چه خوشگل شدی آبجی خانوم و جورایی انگار فهمیده بود قصدم تصاحب کیر شوهر جذابشه
عماد که متوجه چراغ های سبز من شده بود گفتگویی رو تو واتساپ شروع کرد و بعد شام که رفته بودیم دور دور نت رو روشن کردم پیام ازش اومد همه چیز خوبه راضی هستین؟ببخش اگه پیام دادم گفتم پروانه فک نکنه خبریه حرف میزنیم
جواب دادم عالیه مگه میشه بد باشه؛خواهش میکنم و یه قلب قرمز فرستادم
جسته گریخته چت هم میکردیم تا اینکه گفت خیلی خوشگل شدین
این پیامش کافی بود تا امیدوار شم به گاییده شدنم توسط خودش
گفتم نه به خوشگلی خودت
به ویلا که برگشتیم پروانه سردرد بدی داشت و با خوردن مسکن همون رو کاناپه پذیرایی خوابش برد
من و یاسمن به یه اتاق رفتیم که اونم خوابید و پیام بازی من و عماد ادامه پیدا کرد تا اینکه پرسیدم از ابجی کوچیکه راضی هستی خوب بهت حال میده؟
اموجب خنده داد گفت هی بد نیست و میگذورنیم
تو خماری گذاشتمش و گفتم ببخش میخوام برم دسشویی و بیام بخوابم شب بخیر
درواقع میخواستم بکشونمش سمت خودم
ویلا دوبلکس بود سه اتاق تو بالا داشت و یه سرویس بهداشتی اخر راهرو بود؛رفتم دسشویی و بعد دو سه دیقه اومدم بیرون که دیدم بله اقا پشت دره
گفتم: وااای ترسوندیم
_ببخشید اخه منم دسشوییم گرفت
+همزمان با من؟
_نه من قبلش داشتم و یه حرفایی زدی که یادم رفت
+بچه پر رو
زیرچشمی نگاهی به پایین کردم و کیر شق شدش زیر شلوارک ورزشی کاملا به چشم میومد و دلم میخواست بیاره پایین همونجا دهن و کص و کونمو پاره کنه
دیدم جراتی برای پیشروی بیشتر نداره گفتم پس واسه همین بود اونشب خونه بابا اینا پروانه میگفت اروم اروم
خندید و گفت:اره ولی زیاد ناز میکنه
+نه والا حق داره
_از کجا میدونی؟
اختیارم واقعا دست خودم نبود و شهوت جوری منو تحت کنترل گرفته بود و نفس های داغ عماد تو صورتم و بوی عطرش و …
ناخوداگاه دستم کیرشو از روی شلوار گرفت و گفتم واقعا حق داره(اولین بار که لمسش کردم و واقعا بزرگ و عالی بود)
عماد که انگار منتظر جرقه من بود یهو لباشو به لبام چسبوند؛اخ که چقد حرفه ای لب هامو میخورد و طعم لباش مستم کرده بود و زبونش که هر از گاهی زبونمو لمس میکرد
ازم جدا شد و سر و گوشی آب داد و مطمئن شد به اتاق خواب اول رفتیم و باز لب های خوش طعم و داغشو به لبام چسبوند و بعد سراغ گردن و لاله گوشم رفت
+ااااااهههه اااااخخخخ کشتی منوووو بخووور میخواااااامت
_جاااان توهم منو کشتی و چند وقته امون از کیرم بردی
زبون داغ عماد رو گردن من تو رفت و امد بود و دستای مردونش دوتا سینه منو میمالید
+اااااخخخ جاان جاااااانم اااااااه
عماد تاپم رو دراورد و به سینه هام حمله کرد و نوک سینه هامو با لب و زبونش گرفت
+واااااای عمااااااد
_جاااان خواهر زن سکسی من
کصم خیس بود و آبش سرازیر
گفتم ممکنه بیدار شن بیا زودتر تمومش کن فعلا وقت نیست
عماد در اتاق رو باز کرد و خبری نبود
برگشت من رو داگی کرد روی تخت و ساپورتم رو تا زانو پایین اورد و سرشو لای کونم برد و با برخورد زبونش به کصم دادم دراومد
+اااااااههه لعنتییی ااااااخ کصکککککش تو چقد کاربلدی
_ارررره جنددده کجاشو دیدیی
زبونش رو مثل کیر توی کصم فرو میکرد و شلوارکشو پایین اورد و کیر کلفتش با رگای باد کرده بیرون افتاد و برگشتم و سرشو توی دهنم کردم
چون ریسک بیدار شدن اون دوتا زیاد بود به چند ثانیه ساک بسنده کردیم جفتمون
واقعا کیرش همون بود که میخواستم و رویاش رو داشتم
رفت پشت سرم و لبه های کونمو براش با دست باز کردم و گفت:جووووونم چه شاه کصی هستی خواهرت انگشت کوچیکه توهم نیست
کیرشو تنظیم کردم با دست و اون ثابت موند و خودم شروع به عقب جلو کردم
+ااااااهههههه اااااهههه بگاااا جندتو بگااااا جووووونم
_ااااخ چقد تنگهههه کصصصصت جنده
+ارررره کییییرتو میخواااااد
عماد خودش شروع به تلمبه زدن کرد و حسابی از خجالت کصم دراومده بود
_ااااه جنددددده چه کصی داااری داوود خوب نمیگادت
+نههههه عشقممممم
_میییگامت
+ااارررره همینطوری ادامه بدههههه اااااخ
عماد میکشید بیرون و دوباره یه ورود جانانه میکرد به کصم
ده دیقه ای تو همین حالت کصمو گایید با کیر نازنیش و حسابی ارضا شده بودم که یهو چسبید بهم و گفففت ااااااخخخخخ ااااااخخخخ
پاشیدن آب داغشو توی کصم حس میکرددددم و گفتم ااااخ چراااا ریختیییی توش
بوسه ای به کونم زد گفت ببخشید باید برم الاناس بیدار شه
رفت و من رو ابرا بودم؛انگشتمو تو کصم کرد و کمی از ابشو بیرون کشیدم خوردم و خوشمزه بود
صبح خوش و خرم صبحانه خوردیم و جمعه برگشتیم و سکس اصلی ما تو تهران انجام گرفت که اگر دوست داشتید بعدا خاطرشو تعریف میکنم
ممنون که وقت گذاشتین و خوندین…
نوشته: ابرو زخمی
نمیدونم جرا برادر شوهر و داماد انقدر جذاب میشن برا آدم
من خواهرزنم راه بده جوری جرش میدم از لذت بیهوش شه
خونسرد باش سارا خونسرد باش
این فقط یک داستانه 😁
بعد میگن مردا مشکل دارن. ای لعنت بر شیطان. این کارا رو جلو سنگم هم کنی بلند میشه به ۳۳ روش کونت میذاره. بیچاره عماد.
عماد بدبختی که در حسرت کوس خواهرزن عزیز هست و…
گفتن بقیه داستان خالی از لطفه پس اون نقطه چین رو با تفکرات خودتون کامل کنید
عالی منم زن عمو و خواهر زن بنظرم جذاب میان البته زن عمو رو کردم خواهر زن مونده
این دامادتون که همه چی رو با هم و یکجا داشت قد بلند چشم رنگی خوش تیپ مغازه بزرگ فرش فروشی و … زنشم که اس درجه یک و دندون گرد نیست موندم کوسخول چطور با خانواده شما و با خواهرت وصلت کرده
حتما بنویس
به کصشعرای این کص مغزای خود چص پندار هم توجه نکن
منتظر قسمت بعدی پریچهر و عماد هستم
سلام
عصرتون بخیر
سال نو مبارک
نوشته خوبی بود.
اشتباه نگارشی چند تایی بود.
جالبه واسم
این همه تو نوشته ها
در زمان سکس تو اون تایم ها
واسشون هیچ اتفاقی نمیوفته.
خواهری بیاد!
مادری ببینه!
کاش واسه تنوع هم که شده،
یک بار یه اتفاقی رخ بده.
تا
لااقل از این یه دست بودن نوشته ها در بیاد جونم.
💅💅💅💅💅💅💅
یه سوالی که برام پیش میاد اینه که وقتی یکی تورو جنده خطاب میکنه بهت برنمیخوره؟؟؟؟
شهوانی شده قرق پسرکان کونی که درنقش زن فرو رفته اند.
واقعا جنده خوبی بودی از اینا هم نصیب ما بشه
آخ که چه مزه ای میده
لطفاً بقیه داستان و بنویس
ای خدا یه زمانی ازاین ور دنیا به خاطر تعرض به یک ایرانی مثلا رییس قبیله ای به کشوری دیگه با فاصله زیاد حمله میکرد وکل اون شهرو آتیش میزد…
الان چی تو خانواده هرکی میرسه تو فکر کردن ودادن به اون یکیه.
واقعا چرا خب شوهر داری سیرت نمکنه!!! ازش بخواه بازم نمکنه! طلاق بگیر…خدا چند تاکتاب آسمانی توسط پیام آورانش خلق کرده برای انسان و مهم ترین گفته ش گناه زنا س چه طرف راضی چه ناراضی
تنها چیز اینه فکر کارما نیستید فکر این دنیا نیستید اون دنیاتون رو خراب نکنید
شما به خواهرت خیانت میکنی اونم میره زیر شوهر تو میخوابه تازه شوهر تو بیشتر لذت میبره
پدرت مذهبی و عقاید خاص خودشو داشت
مقید به حفظ حجاب حتی جلوی شوهراتون بودید
اما توی حیاط با ساق و بی روسری قلیون میکشیدید و پاسور بازی میکردید؟؟؟
حتما باید بیاین تو شهر ما واسه اولین بار به دامادت کس بدی جنده
حتما باید میومدی تو شهر ما واسه اولین بار به دامادت کس میدادی جنده خانم
داستان خوبی بود اما فقط داستان نه خاطره
پدرت به شوخی وحجاب گیر میداد بعد تو تقریبا تیپ سکسی پیش داماد میزدی ، شوخی نمیکردین ولی ورق بازی می کردیم مگه داریم .
عجب
کو…ت خیس بود و سیل راه افتاده بود .
گمونم آب رود گنگ نه از لرد شیوا ، از دهانه مهبل شما جاری میشه .
معمولا ادمهای ضعیف و ناتوان به موجودات دم دستی نظر دارند .
سریالهای ترکیه
تو که میخوای بدی یا بکنی
پاشو برو ۴ تا محله اونورتر
نه حیثیت خودتو به گا بده
نه
یه جمع بزرگ فامیلی را بهم بزن
البته این تخیلات که نوشتی معمولا از ذهن خیالپرداز مردان رد میشه نه زنها
اوووووووف جیگرمو آتیش زدی