بردگی در استانبول (۳)

1401/04/06

...قسمت قبل

درود
من باز برگشتم با ادامه داستان بردگی من در استانبول قسمت 3 ، چند نکته رو میخوام قبل از شروع بگم که تکراری هست ولی بازم میگم ،
دوستانی که با داستان های گرایش ارباب و برده حال نمیکنن ، خواهشا نخونن . و همچنین خاهش میکنم از دوستانی که از قسمت های قبل این داستان لذت نبردن و یا دوست نداشتن یا حس میکنن چرت هست ، خواهشا ادامه رو نخونن. و از دوستان عزیزی که میخونن خواهش میکنم با لایک ها و کامنت ها نظرات خودشون رو بهم بگن تا ببینم ادامه بدم یا دیگه کافیه و بفهمم که براتون جذاب هست یا نیست ؟! درضمن این داستان کاملا واقعی هست.
خب بریم سر داستان ، فقط چون من به مدت 10 روز استانبول بودم برای بردگی و نمیتونم تمام اون ده روز رو بگم ، بعضی جاها رو خلاصه میکنم و جاهای جذاب رو میگم براتون .
خلاصه من اون روز رفتم توو اون مهمونی و بعد از یه عالمه کصلیسی برای خانم ها و سیلی هایی که به کون من زده بودن و همه منو انگشت کرده بودن و با کیرم ور میرفتن و مسخره میکردن . دیدم صدای در اومد و همه گفتن سارا و الهام هم اومدن بچه ها ، و دیدم دوتا خانم خیلی شیک و با کلاس و سکسی اومدن توو و دیدم پشت سرشون یه برده مثل من اومد توو ولی یه دختر بود . اون برده همون دم در کامل لخت شد و با یه قلاده اومد داخل ، سینه و کون خوبی داشت ولی مثل من برده بود و همه چنجه و انگشت میکردن و گفتن سارا جون بیا توله سگامون رو باهم اشنا کنیم و قلاده منو کشیدن سمت اون توله و گفتن بهم اشنا بشید و من یه سلام کردم و اونم سلام کرد و گفت امشب برنامه ها دارید .
اقایون قلاده اون توله رو گرفتن و بردن که براشون ساک بزنه و یکیشون هم مدام با سوراخ کونش ور میرفت . یکی از خانما منو برد توو اشپزخونه که میز پذیرایی رو بچینم و لیوان ها رو جمع کنم و حسابی ازم کار کشید و برگشتم و همه اشاره کردن که شروع کنیم ؟ دقیقا زمانی بود که همه خیلی مست بودن ولی بجر من و اون خانمی که توله بود، معلوم بود حسابی کیر بهش دادن بخوره . منو خوابوندن وسط هال روی یک تخت و یکی از خانما نشست روو صورتم و کامل صورت و دهنم رفتن لای کونش که خیلی بزرگ بود و به سختی نفس میکشیدم ولی خیلی حس حقارت خوبی بود و کیرم که تازه از قفل در اومده بود ، در سیخ ترین حالت ممکن بود که همه داشتن میخندیدن که این توله سگ عجب کیری داره و حیف که برده هست . بعد که اون خانم از روو صورتم بلند شد دیدم همه خانما و آقایون لخت شدن و وای چی میدیدم ، همه سکسی و عالی و اقایون هم همه کیر کلفت و واقعا عالی بودن و داشتن با هم ور میرفتن و یه خانم اومد روو من خوابید جوری که کسش جلوی دهنم بود و گفت شروع کن لیسیدن و منم داشتم میلیسیدن و که اون سیاه پوست اومد بالا سرم و من کیرشو قشنگ جلوی صورتم و روو صورتم حس کردم و چندباری کوبید روو صورتم و تا اومدم اومدم بلند بشم که یادم نبود دست و پاهام به تخت بسته شده . بعد اربابم گفت همزمان کیر و کص ارباب رو میلیسی که منم گفتم چشم و شروع کردن به تلمبه زدن و وای عجب کیری بود و منم داشتم لیس میزدم همزمان کص و کیر رو که دیدم از بغل کص خانم داره اب میاد که همه رو لیسیدم و بعد سیاه چوسته وقتی کیر رو از کص ارباب بیرون میورد میکرد توو دهنم تا خیس بشه . بعد از یه عالمه تلمبه زدن آبشو ریخت روو کص خانم و صورت من که همه خندیدن و گفتن این برده حسابی باید اب بخوره .
موقعی که خانم از رووم بلندشد دیدم اون برده هم داره برای یه اقا و خانم دیگه اینکار رو میکنه ! البته اون خیلی حرفه ای بود و معلوم بود خیلی وقته برده این جمع هست و کونش رد شلاق رووش بود . در پوزیشنای مختلف با استفاده از من و اون توله آب هاشون رو خالی کردن روو صورت و بدن ما و بعد گفتن میخوان بهمون جایزه بدن ومن و اون توله سگ میتونیم جلوی اونا باهم سکس کنیم .
واقعا خیلی حس حقارت خوبی بود که با صورت پر از آب کیر و کس و همچنین بدن خیس . از همدیگه لب گرفتیم و همه داشتن بهمون میخندیدن و منو میدیدن و اربب بهم اجازه داد که میتونم ارضا بشم . اون تووله معلوم بود خیلی هاته و خیلی خوب ساک میزد که اومد برام ساک زد و منم براش کصلیسی کردم و نشست روو کیرم و خودش بالا و پایین میرفت که یهو بلند شد از روو کیرم و اومد سمت صورتم و جیغ کشید و آبش با فشار پاشید روو صورتم و توو دهنم . من شوکه شده بودم و همه داشتن میخندیدن و باز نشست رو کیرم و بعد از چندتا تلمبه محکم منم گفتم دارم ارضا میشم که سریع سرشو اورد جلو کیرم و آبم با فشار پاشید توو دهنش و صورتش و همه تعجب کرده بودن که اینقدر اب از کجا دارن و نمیدونستن که 2 روزه حسابی جمع شده. بعد منو مجبور کردن جلوی اربابم جق بزنم و باز ریختم روو سینه اون توله و بعد ارباب ها گفتن بریم توو حموم که دیدم یه حموم خیلی بزرگه که یه وان هم داره و گفتن من و اون توله روو زمین بخوابیم و چند تا از خانما لخت اومدن بالا سرمون و ما فقط کص ها رو بالا سرمون میدیدم و یکی یکی اومدن کامل از بالا تا بدن ما شاشیدن و گفتن هر دو باید دهنمون باز باشه کامل و خلاصه اون شب یه عالمه شاش و اب خوردیم و بعد گفتن همدیگه رو بغل کنیم و باهم لب بگیریم و گفتن چون من جدید هستم ، اون توله میتونه توو دهنم بشاشه برای جایزه ، البته اگر میخواد و من با خودم گفتم حتما اینکار رو نمیکنه که دیدم سریع بلند شد و بهم گفت دهننتو کامل باز کن و با فشار خودشو خالی کرد توو دهنم ، خیلی نامرد بود و معلوم بود سره من خالی کرد حسابی و اربابم گفت اوی توله سگ آروم باش ما هنوز با این کار داریم. بعد گفتن ما همدیگه رو بشوریم و بیایم بیرون . وقتی رفتیم بیرون منو اون توله رو بردن توو اشپزخونه تا شام رو اماده کنیم و گفتن حق نداریم باهم حرف بزنیم . میز شام رو کشیدیم و ارباب ها مشغول حرف زدن بودن و گفتیم تشریف بیارن برای شام.
همه تشریف اوردن برای شام و من و اون توله سگ پایین پاهای ارباب هامون بودیم و هیچ چیز بهمون ندادن و مشغول شام بودن و ما مدام بهم نگاه میکردیم و منتظر بودیم تا دیدیم شام خوردن تموم شد و یهو ارباب ها گفتن : بچه ها توله ها رو یادمون رفت . دو تا بشقاب برداشتن و هر کسی از توو بشقابش یه ذره از ته مونده غذاش رو مینداخت توو این بشقاب و بعضی از خانما یه تف هم مینداختن روو غذا و ارباب خودم دیدم غذا توو دهنشه و داره میخوره که همون رو قورت نداد و ریخت توو بشقاب من و گذاشت جلوی من و واقعا غذای حال بهم زنی بود و میخواستم نخورم که ارباب فهمید نمیخوام بخورم . گفت باشه توله سگ ، یه سورپرایز دارم برات . یهو نشست و یه ذره توو بشقابم شاشید روو همین غذا و گفت حالا یا میخوری یا تا 2 روز از غذا خبری نیست . منم فهمیدم مجازات های بدی در انتظارمه دیگه شروع کردم به خوردن . بعد از یه عالمه کار و بردگی ، برگشتیم خونه بازم توو صندوق عقب و مرجان خانم و مریم خانم گفتن آفرین توله سگ ، برای شب اول خوب بود . جایزه امشبت اینه که میتونی بخوابی و بهت قفل کیر و اون پلاک رو نمیزنیم تا فردا صب. صب ساعت 6 امیر بیدارت میکنه که صبونه بچینی و بیای ما رو بیدار کنی، باید با بوس کردن پاهامون ما رو بیدار کنی و کارای خونه رو بکنی . یه پتو بهم دادن و گفتن دم در دستشویی باید بخوابم. وسط شب دیدم اربابم منو بیدار کرد که میخواد بره دستشویی و باهاش برم که بعد از شاشایدن ، کصشون رو تمیز کنم . منم اطاعت کردم و تا صب هر 3 خانم یک بار رفتن و منو بیدار کردن ولی من از زور خستگی هر بار سریع باز خواب میرفتم . ولی هر 3 خانم یه لباس خواب خیلی سکسی پوشیده بودن که واقعا هر پسری رو شهوتی میکرد و من اون شب یکبار ارضا شدم با دیدن این خانم ها و لیسیدن کصشون و خداروشکر که نفهمیدن ارضا شدم و خودمو سریع شستم. صب همه اون کار ها رو انجام دادم و ارباب ها صبونه خوردن و دوتا از خانم ها رفتن بیرون و بهم گفتن اشپزی کنم و خونه رو مرتب کنم . بعد دیدم ارباب مرجان داره با یکی تلفن حرف میزنه و منم داشتن گردگیری خونه میکردم که شنیدم داشت بهش میگفت اره من یه توله جدید از ایران اوردم و بهش گفتم 7 روز کاریش دارم و هنوز براش بلیط برگشت نگرفتم و توله خوبی هم هست و میدنم که تو هم ازش خوشت میاد و یه خوبی بزرگی که داره اینه که تا حالا کون نداده و کونش تنگه و به درد شما میخوره و نظرت چیه که من روز ششم بفرستمش اونجا و چند روزی ازش استفاده کنید و بعد یه بلیط براش بگیر و حالا بجای 7 روز ، ده روز هم موند عیبی نداره . بعد گفت : میدونستم که خوشحال میشی و میخوایش . البته شیرینی منو فراموش نکنی و قطع کرد . من خیلی برام سوال بود که پشت خط کیه و چرا اینقدر سوراخ براش مهمه و نمیدونستم چه چیزی قراره برام اتفاق بیفته که در ادامه بعد از 6 روز استفاده حسابی ، منو فرستادن برم پیش شقایق و سه تا از دوستاش که همه دوجنسه بودن و در ادامه براتون تعریف میکنم که چه کارایی باهام کردن و چه داستان هایی داشتم باهاشون و یه جورایی چون من هیچ پولی هم نداشتم اونجا و گوشی و همه چیزم هم دسته اونا بود واقعا راه فراری هم نداشتم و مجبور بودم فقط بگم چشم . که هم برام لذت بود و هم سخت بود ولی روزای اخر برام عادی شده بود و انگار به یک برده واقعی تبدیل شده بودم .
امیدوارم از این داستان واقعی هم لذت برده باشید و با نظرات و لایک هاتون بهم بگید که ادامه بدم یا نه ؟ البته برای خودم بهترین لحظات زندگیم بود و کاش برمیگشت و ارباب مرجان باز منو قبول میکردن. البته دیگه هیچ شماره و خطی و راه ارتباطی بهشون ندارم . اونجا هم چون همش امیر منو با چشم بند اینور و اونور میبرد دیگه ازشون ادرسی هم ندارم.
منتظر نظرات شما هستم.

نوشته: سام


👍 30
👎 2
46501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

881860
2022-06-27 14:11:31 +0430 +0430

یکم به جزییات بیشتر توجه کن
خیلی سریع از صحنه ها رد میشی
در کل خوبه
ادامه بده

1 ❤️

881861
2022-06-27 14:11:43 +0430 +0430

اینم مثل قبلیا خیلی مزخرف بود دیگه ننویس 🙏🏻

0 ❤️

881885
2022-06-27 16:59:49 +0430 +0430

بیشتر بنویس و کامل تر

0 ❤️

881925
2022-06-28 00:46:03 +0430 +0430

خیلی خوب بود خوشبحالت این حسو تجربه کردی ادامه بده بنویس بقیه ش رو

1 ❤️

882159
2022-06-29 07:30:20 +0430 +0430

این داستان رو من نوشتم! فکر میکردم بیشتر استقبال میشه

0 ❤️

914244
2023-02-08 19:34:04 +0330 +0330

قشنگ می‌نویسی عزیزم حتما ادامه بده

0 ❤️

931423
2023-06-04 08:58:46 +0330 +0330

هی توله سگ کونی جنده بیا برده من شو
بی ناموس

0 ❤️