دانشجویی که شد عشقم

1400/05/24

حدود 14 ماه از فوت همسرم می گذشت، همسری که عاشقانه دوستش داشتم و اون ماههای آخر که سرطان لامصب تا عمق وجودش رفته بود همیشه کنارش بودم و تمام تلاشم را می کردم تا بهش روحیه بدم. اما بیماری خیلی بیشتر از این حرفا پیش رفته بود و در یک روز بهاری سیمای عزیزم را ازم گرفت. چند ماه اول خیلی افسرده بودم و نمی تونستم با موضوع کنار بیام، اما با گذشت زمانیه کم بهتر شدم. سیما روزای آخر بهم می گفت بعد از من زودتر زن بگیر نمی خوام تنها باشی خیالت راحت باشد که من از ته دل راضیم.
تو ی اتاقم در دانشکده بودم و داشتم یه مقاله را از رو لپ تاپ می خواندم که یک خانمی وارد اتاق شد و سلام کرد. سلام بفرمایید. ببخشین استاد مزاحم شدم می خواستم در مورد پایان نامه ام با شما مشورت کنم. عجیب بود دانشجویی که می خواد پایان نامه بنویسه ولی من تابحال ندیدمش. گفتم شما دانشجوی گروه خودمان هستین؟ گفت شرمنده استاد من دانشجوی دانشگاه… هستم اما بنا به توصیه یکی از دوستانم اومدم سراغ جنابعالی که تو این موضوع خیلی واردین. گفتم باشه در خدمتتونم. خلاصه بعد از حدود نیم ساعت قرار بر این شد که من استاد راهنمای دوم ایشون باشم. بعد از رفتنش یه کم بهش فکر کردم. اسمش نازنین بود سال قدش متوسط حدود 160 اینا با اندامی متناسب و جذاب. خلاصه بیخیال شدم به خواندن مقاله ادامه دادم.
طبق برنامه هفته ای یه روز می اومد دانشکده و حدود 3 ساعت در مورد پایان نامش با هم بحث می کردیم. بعد از مدتی ازش خوشم اومد. دختر باهوشی بود و رو درسش خیلی جدی بود کارها رو خوب پیش می برد. بعضی وقتا آخرای جلسه در مورد مسایل مختلف با هم حرف می زدیم. اینکه همسرم حدود یه سال فوت شده و اینا و اونم از یه نامزدی ناموفق گفت. یواش یواش احساس کردم اونم علاقه مند شده و بیشتر بهش ابراز محبت کردم.
حدود سه ماهی از آشنایی ما می گذشت که دعوتش کردم به ناهار خارج از دانشگاه، قبول کرد و این ناهار مقدمه ای شد برای رابطه جدی ما. دیگه بیشتر با همدیگر حرف می زدیم و هر روز بیشتر به هم علاقه مند می شدیم. قول و قرار ازدواج گذاشتیم البته برای بعد از دفاع از پایان نامه اش. یه روز دعوتش کردم به خونه و چون به همدیگر اعتماد داشتیم پذیرفت. اومدیم خونه بعد از خوردن نوشیدنی و میوه نشستیم با هم یه کم حرف زدیم. از نامزدش پرسیدم گفت اره تقریبا سه ماهی با هم بودیم و بعدش جدا شدیم. گفتم رابطه هم داشتین که سرشو انداخت پایین و آروم گفت آره. دستم بردم زیر چونش و گفتم سرتو بالا کن من که باهاش مشکلی ندارم چرا خجالت میکشی اتفاقا اینجوری بهترم هست دیگه خانوادت با ازدواج ما مخالفت نمی کنن. لبخند زد و گفت آره درسته. آروم دستمو گذاشتم رو صورتش و گفتم نازنین جان من تو رو بیشتر از اینا دوست دارم خیالت راحت باشه. دستمو بوسید و منم بغلش کردم. لبشو بوسیدم و دستمو انداختم دور کمرش و گبه شوخی گفتم پس می تونیم بیشتر از اینا باهم اشنا شیم. نازنین خندید و گفت هرچی استادم بگه. بردمش تو اتاق خواب و نشستیم رو تخت و شروع کردیم به لب گرفتن از همدیگر خیلی لباش خوردنی بود و لذتبخش. دیدم نازنین یه کم خجالت میکشه گفتم نازنین جان اینجا کلاس درس نیستا دستمو بردم طرف زیر تاپش و سینه هاشو گرفتم و یه فشارش دادم و اروم تاپش و در آوردم یه سوتین سبز تنش بود و هنزمان که داشتم سینه هاشو می خوردم سوتینشو باز کردم وای چقدر خوشگل بودن این سینه ها شروع کردم به خوردنشون و یواش یواش اومدم پایین تر و شلوارشو در آوردم عجب ستی کرده بود شورت سبز رنگ رو در آوردم. زبونمو روی کسش کشیدم وای چه حالی میداد. تصور کن بعد از حدود 20 ماه داشتم کس یه زن رو می خوردم خیلی حشری شده بودم و زودتر می خواستم بکنمش. نازنین هم تی شرت منو در آورد و دستشو گذاشت رو کیرم و گفت اووف چه خبره گفتم آره دیگه تو این مدت کاری نکرده. خندید و بعد شلوار و شورتم کشید پایین و زبونشو گذاشت سر کیرم و شروع کرد به ساک زدن، همزمان منم داشتم سینه ها و موهاشو نوازش می کردم. خوابوندمش به پشت و افتادم روش و یه کم دیگه سینه هاشو خوردم و کیرمو به کسش می مالیدم. دیدم دیگه قشنگ خیس شده. کیرمو فرستادم تو کسش اوووف چقد. داغ بود
بعد از چند بار تلمبه زدن آبم داره میاد درش آوردم و ریختم رو شکمش. گفتم شرمنده خیلی وقت بود کس ندیده بود خندید و گفت می فهمم مهم نیست. بعد دوباره شروع کردم به خوردن سینه هاش و شکمش و کیرم دوباره زودتر از اون چیزی که فکرشو می کردم شق شد دوباره افتادم روش و اینبار بیشتر تلمبه زدم خیلی حال می داد بهدش حالت داگیش کردم و یه کم دیگه تو اون حالت گاییدم صدای نازنین در اومده بود و اه و اووفش باند شده بود داشت ارضا میشد، بعد از چند دقیقه دوباره آبم خواست بیاد این دفعه ریختم رو کمرش و بعد با دستمال پاکش کردم و کنار هم دراز کشیدیم. نازنین گفت استاد فکر کنم دیگه نمره پایان نامم 20 شه گفتم تو خیلی قبلتر از اینا 20 رو گرفتی از من. تون روز برای ما خیلی روز خاصی شد.
بعد از 4 ماه نازنین با بهترین نمره از پایان نامه اش دفاع کرد و یه ماه بعدش به صورت رسمی رفتم خواستگاریش و الان هم منتظریم تا 3 ماه دیگه پسرمون به دنیا بیاد.

نوشته: استاد


👍 14
👎 9
26701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

826201
2021-08-15 01:29:00 +0430 +0430

ziba bud khoshbkht bashid

0 ❤️

826203
2021-08-15 01:32:30 +0430 +0430

شانس آوردم برای استاد راهنما خونش نرفتم😅😅😅

0 ❤️

826233
2021-08-15 08:06:39 +0430 +0430

بدون شک این لحن نوشتن یک استاد نیست
اولش سعیتو کردی اما اواخر داستان از دستت در رفت دیگه…
کاملاً معمولی

0 ❤️

826248
2021-08-15 11:38:01 +0430 +0430

تو با این نگارشت عمرا استاد دانشگاه باشی پسر خوب !
آب قطعه

1 ❤️

826249
2021-08-15 11:38:01 +0430 +0430

تو با این نگارشت عمرا استاد دانشگاه باشی پسر خوب !
آب قطعه

1 ❤️

826272
2021-08-15 16:10:37 +0430 +0430

خیلی قشنگ بود. مرسی. اختلاف سنیتون چند ساله؟

0 ❤️

826275
2021-08-15 16:32:25 +0430 +0430

توهم بود
ادبیاتت به استاد دانشگاه نمیخوره،
بعدشم خاک تو سرت که استاد دانشگاهی و اومدی اینجا کستان میگی…

0 ❤️

826328
2021-08-16 01:41:10 +0430 +0430

فقط لایک بخاطر ازدواجتون

0 ❤️

826363
2021-08-16 02:48:49 +0430 +0430

تو استاد دانشگاهی مثلا !! پس چرا انقدر غلط املایی داشتی ؟

0 ❤️

826374
2021-08-16 03:42:19 +0430 +0430

اگه دقت کرده باشید اولش خوب نوشته بود ولی اونجا که به سکس کشیده شد غلط املایی هاش شروع شد. کاملا واضحه که دستت تو شورتت بود. 😂😂.

و اینکه تو واقعا استاد دانشگاهی. یعنی واقعا انقدر مارو کسخول فرض کردی

0 ❤️

826488
2021-08-16 22:19:23 +0430 +0430

ای کیرم تو ستش! سوتین سبز و شورت سبزش…اصلا کیرم تو کون استادش! استاد اول و دومش! اخرالامرم بگم کس گفتی جاکش!!

0 ❤️