درباره الی

1391/10/14

سلام.من یاسینم و 21 ساله هستم.این داستانی که میخوام براتون بنویسم تقریبا 5 سال پیش اتفاق افتاد.یعنی موقعی که 15 یا 16 ساله بودم.خوب بگذریم و بریم سر اصل داستان.ما یه خونه داشتیم که دو طبقه بود و طبقه بالا خودمون و طبقه پایین (مستاجر) میشستن.همسایمون یه خانواده 3 نفری بودن.بابا مامان و دخترشون.من با دختره دوست بودم یا به قول ما مشهدی ها خیلی با هم (شیش) بودیم.اسم دختره الناز بود که من الی صداش میزدم مثل توی فیلما. 2 سال از من بزرگتر بود یعنی 18 سالش بود…یه روز پاییزی بود درست مثل همین امروزی که دارم این داستان رو مینویسم.خونه ی الناز خالی بود و ما طبق عادت هفتگی میشستیم روی پله ها با هم حرف میزدیم یا گل یا پوچ بازی میکردیم.نمیدونم اونروز چه جوری شده بود که هردومون خیلی شهوتی شده بودیم یا لااقل من خیلی شهوتم زده بود بالا! ولی چشمای الی چیزه دیگه ای میگفت.ما مثل دیوونه ها یکدفعه خیره میشدیم به همو هیچی نمیگفتیم.راستش من یکی تا قبل اونروز واقعا چنین حسی به الی نداشتم نمیدونم اونروز چی شده بود که به الی چنین حسی پیدا کرده بودم.همینجوری که حرف میزدیم من دستمو انداختم روی پاش! داشتم از خجالت آب میشدم و دستم میلرزید.( یعنی من جرقی بودم که دستم میلرزید!)
کم کم دستم بالا و پایین آوردم و روناشو سانت میکردم.دیدم نه الی داره خوشش میاد من همینجوری از شوخی یه ویشگون گرفتم از پاش اونم داد زد و خندید! خوب جونم براتون بگه که باز دستمو ایندفعه انداختم رو شونه هاشو کم کم آوردم روی سینه هاش.اونم خیلی سرخ شده بود و هی به زورررر میخندید.من همینجوری که زول زده بودم بهش صورتمو بردم جلو و یه لب خوشگل ازش گرفتم.هنوز که هنوزه طعمش رو لبامه و یادش در خاطرمه و دستم تو شلوارمه!!
همینجوری که داشتیم لب میگرفتیم حس کردم از رو پله ها داریم قل میخوریم میریم پایین.من به الی گفتم خونتون خالیه اونم گفت آره.رفتیم خونه الی و اتاق خواب الی.همینجوری که داشتیم میرفتیم الی خودشو پرت کرد رو تخت هنوز که هنوزه من نفهمیدم چرا اونجوری کرد از رو خوشحالی بود از رو ترس بود از رو…نمیدونم بابا بیخیال.پیراهنشو در آورد و پشتشو به من کرد و گفت سوتینمو باز کن.من هر کاری کردم نتونستم سوتینشو باز کنم راستش تا حالا سوتین از نزدیک ندیده بودم چه برسه به این که باز کنم.خلاصه با هر شیوه ای هر کلکی هر جادو جمبلی که بود سوتینه خانم رو باز کردیم.الی روی تخت خوابید و من شروع کردم به لب گرفتن و همینجوری که لب میگرفتم میرفتم پایین تا اینکه به شلوارش رسیدم و ( انتظار دارین الان بگم شلوارشم نتونستم بکشم پایین نه!) نه بالعکس خیلی ماهرانه اول یک بوی باحال از کسش روی شلوار کشیدم بعد شلوار تنگشو کشیدم پایین. نوبت شرتش رسید که الی بر عکس خوایید یعنی روی شکمش.منم شرتشو کشیدم پایین و یک کون کوچولو و دو تا لمبر استخونی دیدم.شوخی میکنم کون ور قلمبیده ای داشت و رنگش از برف سفید تر. من شروع کردم به ماساژ دادن کمرشو دستمو آوردم زدم به قمبلش شروع کردم به مالوندن.اومدم مثل توی این فیلمای سوپری که دیده بودم یک ماچی از کونش بکنم و یک گاز خوشگل بگیرم آخه اون زمان از دوستای الدنگم شنیده بودم که اگه این کارو با یه خانم بکنی خیلی خوشش میاد منم اومدم یک حالی به الی جون بدیمو یگ گاز مشتی از کونش گرفتم ولی انگار این گاز یک خرده وحشیانه بود و الی شروع کرد به جیغ زدن و فحش دادن!!! منم خیلی ناراحت شدم و جوابش رو دادم و خونرو ترک کردم.رفتم خونه و طبق عادت هفتگی شروع کردیم به جرق زدن!
این داستان ادامه دارد یا ندارد؟؟!!
بستگی به شما داره اگه خوشتون اومد ادامه میدم اگه خوشتون نیومد یک داستان دیگه میگم آخه زندگی من خیلی تا حالا سکسی گذشته
جیگرتو.فعلا بای

نوشته: yasin jooon


👍 0
👎 0
22083 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

350633
2013-01-03 20:42:14 +0330 +0330
NA

چرا این نویسنده های این سایت همه املاشون ضعیفه ؟ همه داستانا رو یک نفر مینویسه؟ همه جقیا املاشون ضعیفه؟ یا کلا من املام ضعیفه پسرم جرق نیست جلق هست که جق هم تلفظ میشه برو تیله بازی کن آفرین

0 ❤️

350634
2013-01-03 22:38:32 +0330 +0330

تا خودکار رو دستت میگیری میخوای درس بخونی
میبینی استعدادت کمتر از پیکاسو و ﺍﺳﺘﺎﺩ فرشچیان نیست

0 ❤️

350635
2013-01-04 10:21:49 +0330 +0330

کلبه 98 تا بالای منبر میری مستفیض نمیکنی نامرد؟
نکنه تو هم میری “جرق” بزنی؟
از تمام این داستان 4 کلمه اش راست بود:
“هنوز دستم تو شلوارمه”
خلاص

0 ❤️

350636
2013-01-04 10:43:41 +0330 +0330
NA

سارا دمد گرم
با هال اومدی (پسرم)

0 ❤️

350637
2013-01-04 10:57:31 +0330 +0330
NA

داستانت تکراری هس فقط اسمش رو عوض کردی کیری

0 ❤️

350638
2013-01-04 12:46:00 +0330 +0330
NA

كوس من را خوردن مكوني؟

0 ❤️

350639
2013-01-04 14:41:26 +0330 +0330

تو که که خوردی که دختری کونده بیخودی. بعدشم چطوری در حال لب گرفتن رو پله ها قل میخوردی؟ دیگه کیروغزل تلاوت نکنیا ! اگه نه از کون دارت میزنم

0 ❤️

350640
2013-01-04 16:49:44 +0330 +0330
NA

عجیبه ها!
پدر و مادر ها چقدر خرفت و گاو تشریف دارن!
دو تا جوون 16 و 18 ساله رو تنها تو خانه گذاشتن و رفتن پی کون دادن؟!
ریدم به جلقی که میزدی پای نوشتن این داستان!

0 ❤️

350641
2013-01-04 19:08:20 +0330 +0330
NA

آلت تناسلیم توی آلت تنفسیت بره

0 ❤️

350644
2013-01-05 12:49:29 +0330 +0330
NA

یه روانی خالص…
یه جرقی متوهم…
الان اینا رو تو کابوس دیدی یا رویا؟
به لطف خدا تو هم خوب میشی فقط بگو من دیگه جرق نمیزنم(به زبون خودت)روزی۴۰ بار قبل خواب ۴۰بار تو خواب و قبل مسواک زدن!

0 ❤️