دوست تلگرامی (۱)

1401/09/20

سلام. فرشاد هستم از تهران الان ۳۵ سالمه یه آدم معمولی. سالهای قبل به صورت حرفه ای ورزش میکردم که باعث شده هنوزم تقریباً چارشونه بمونم و با وزن ۹۵ کیلو و ۱۸۰ قد اون یه کم شکمم به چشم نیاد.سال ۹۸ بود.تو یکی از گروههای تلگرامی پروفایل یکی از اعضاء گروه مدتی بود توجهمو جلب کرده بود.چون میتونم بگم توی مخ زدن و شروع رابطه با خانومها مهارت کافی ندارم به هیچ وجه فکرشو نمیکردم بتونم باهاش رابطه برقرار کنم. بین پیامهای گروهی کمی بهش نزدیک شدم و تونستم توی pv ادامه بدم.حرفهای معمولی باهم داشتیم و فقط فهمیدم اونم تهرانه. این قضیه همینجا تموم شد. اما من اکانتشو سیو کرده بودم. یکسال بعد اواسط تابستون ۹۹ یه گروه تلگرامی دیگه بودم جو گروه طوری بود که هر پسری بالاخره با یه خانوم باهم مَچ بودن و به قولی دوست مجازی. با توجه به نوع روابطم که بالاتر گفتم اما من تنها بودم ولی بیشتر خانوما با اینکه دوست مجازی داشتن ولی بامن خیلی گرم میگرفتن. دلیلش هم عکس پروفایلم بود که مربوط به زمانی میشد که در اوج ورزش حرفه ای بودم و همه چی طبق یک مورد ایده آل برای هر خانومی.اما چون زبونشو نداشتم نمیتونستم از این امتیازم استفاده کنم. بگذریم.
تصمیم گرفتم بالاخره هرطور شده منم با یه نفر باشم ولی با کی؟
توی مخاطبین تلگرامم که میگشتم اتفاقی پروفایل افسانه رو دیدم. پروفایلش یه نفر بود در حال غواصی که بعد فهمیدم عاشق شنا و ورزشهای آبیه.
خلاصه عضو گروهش کردم. تا ۲ روز بعد هیچ خبری نشد. شب سوم دیدم داخل گروه چندتا پست گذاشته و پرسیده کی منو آورده اینجا. هنوزم آنلاین بود. سلام که دادم برام جالب بود که بعد از یکسال منو شناخت. این بار زود رفتم pv سعی کردم بیشتر باهم آشنا بشیم گفت که با پدر و مادرش زندگی میکنه ولی نگفت که مجرده یا مطلقه اما آزاده و تا جایی که بعد از ۱ ساعت چت کردن گفت همین امشب میخوام ببینمت.قبول کردم چون میدونستم اونم تهرانه اما وقتی محل قرارشو بهم گفت پشمای خودم که هیچ پشمای بلال هم ریخت چون فقط یه ربع باهم فاصله داشتیم.ساعت ۱۱ شب بود رسیدم سر قرار. بعد از چند دقیقه انتظار دیدم یه نفر از اون طرف خیابون داره به سمت من میاد.به خودم گفتم یعنی میشه این باشه؟ ولی جواب خودمو دادم که بیلاخ. تو از این شانسها نداری که همچین دافی به پستت بخوره. همینطور که از خیابون و از جلوی ماشینم رد میشد داشتم نگاهش میکردم هرچی بیشتر نزدیکم میشد از استایلی که داشت بیشتر دهنم باز میشد و گفتم هوووووووفففف عجب دافی. محل قرارمون جلوی پمپ بنزین بود. وقتی برگشتم دیدم هر کی توی پمپ بنزینه هم داره اینو نگاه میکنه و تو کفه. یه داف تقریباً ۳۲ ساله آرایش معمولی کمر باریک ولی کووووووووننننننن از عقب طاقچه از جلو مثل گلابی.
چند متر جلوتر از من ایستاد. بعد از چند لحظه وقتی بهم سر تکون داد کل بدنم شل شد. وای خدا یعنی خودشه؟
سوار شد و سیگاری روشن کرد و دوری زدیم و گپ زدیم و من همچنان قفل. رسوندمش نزدیک محل قرارمون و خدافظی. اما روابط برقرار. چند روز بعد بین چتهامون اولین جرقه زده شد. حرف از باغ و استخر شد قرار گذاشتیم در اولین فرصت یه بساطی داشته باشیم. فرداش سمت شهریار یه باغ با استخر برای یک شب کرایه کردم.رفتم دنبالش و وسائل خوراکی خریدم. بین راه یه جا فالوده دیدیم وقتی پیاده شدیم چشمهای ملت داشت از حدقه میزد بیرون از استایل افسانه خانوم. رسیدیم باغ. اون شب قراربود آب استخر تعویض بشه و بعد از اینکه پر شد خیلی سردبود.برای استخر یه سرسره آبی درست کرده بودن که خیلی جالب بود. بالاخره زیر یه سقف تنها شدیم و هر وقت چشمم بهش میافتاد هری دلم میریخت. وقتی داشت شام آماده میکرد از پشت بغلش کردم در حالی که کونش اجازه نمیداد کامل بهش بچسبم اما به زور زیر گوششو بوس کردم و گفتم اصلا باورم نمیشه مال منی. این کارم باعث شد پاهاش یه لحظه شل بشه و یه آه عمیق کشید. فهمیدم خانوم خانوما خیلی هم حشریه‌‌.
ویلایی که داخلش بودیم ۲تا خواب داشت که یکیش مستر بود. تخت ۲ نفره و حمامی که دربش کاملاً شیشه ای بود. یعنی از بیرون داخل حمام کامل معلوم بود. از همون اول از روی تخت شروع کردیم. یعنی حتی بساط شام هم روی تخت چیدیم وخوردیم و جمع کردیم.سیگارشو که روشن کرد شروع کردم به نوازش شکمش از روی لباس‌. خواستم دستمو ببرم زیر لباسش که گفت بزار یه دوش بگیرم. حالا من روی تخت و افسانه توی حموم در شیشه ای در حال لخت شدن مقابل من. صحنه ای که از پشت با اون کونش مقابلم بود رو نمیدونم چطور توصیف کنم. فکر اینکه تا چند لحظه دیگه این بدن زیر من باشه داشت روانیم میکرد. کیرمم خودشو میکوبید به در و دیوار که پاشو برو تو حموم.همینکه خواستم برم شیر آب بسته شد و حوله رو پیچید دور خودشو اومد افتاد رو تخت کنارم.
دیگه نتونستم مقاومت کنم. به سرعت نور لخت شدم. نگاهش روی کیرم برام جالب بود.برای خودمم جالب بود چون تا اون موقع کیرمو به اون شقی و بلندی و کلفتی ندیده بودم. حس میکردم پوستش داره کشیده میشه.
بدون هیچ حرفی حوله رو کنار زدم سینه های ۷۰ یا ۷۵ رو شروع به مالیدن و خوردن کردم. سینه هاش نوک بلندی داشت. نمیدونم بچه شیر داده بود یا از شهوت نوکشون تیز و سفت شده بود. یکی میخوردم یکی میمالیدم. سرو صدای افسانه هم بلند شده بود. حساسیت روی ممه هاشو وقتی فهمیدم که دوتا ممه رو چسبوندم به هم و نوک دوتاشو باهم گذاشتم تو دهنم و لیسیدم و خوردم که افسانه کمرش از تخت بلند شد و با یه آههههههههههه کشدار و بلند خودشو ول کرد. به پهلو کنارش خوابیدم و به خوردن ممه هاش ادامه دادم و دستم رو به سمت شکم و بین پاهاش با حالت نوازش میبردم. بین خوردن ممه ها از لب هم غافل نبودیم. اما افسانه چون نفس نفس میزد لباش خشک شده بود از حشر زیاد. از ادامه لبهاش اومدم زیر گوشش و گردنش رو بوسیدم و اون همش سرشو به چپ و راست تکون میداد و اوووووفففف اوووووففففف میکرد. بین ناله هاش گفت فرشاد یه بار دیگه سینه هامو اونجوری بخور. تا حالا همچین حسی نداشتم. انگار خیلی بهش حال داده بود. یه جووووووننننن گفتمو رفتم روی ممه ها. خودمو بین پاهاش جا دادم و دوتا ممه هلویی رو تو دستام گرفتم و با ناز و نوازش به هم چسبوندم جوری که در یک لحظه نوک هردوتاشو باهم کردم تو دهنمو با زبونم لیسیدمشون. بازم پاهاشو فشار داد که کمرش بره بالا ولی چون روش خوابیده بودم نتونست به جاش با جیغ داشت آه و ناله میکرد. نوک ممه هاشو که از دهنم آوردم بیرون یه بار دیگه یه تکون شدید خورد و دستاشو انداخت توموهامو سرمو به سینه هاش فشار میداد و آخخخخخ میگفت. همونطور که نوک سینش بین انگشتام بود و بازی میکردم صورتمو روی شکمش به سمت پایین اومدم و با زبونم بدنشو نوازش دادم تا رسیدم به نافش. یه دستم روی ممه و یه دستم پهلوهاشو میمالیدم. کصش از آینه صافتر و تمیز بود.بالای چوچولش یه بوس ریز کردم. آبش از بین لبه های کصش قشنگ معلوم بود و برق میزد. افسانه کمی آرومتر شده بود. بدون اینکه به کصش دست بزنم از پایینترین نقطه کص بلوریش زبونمو پهن کردم و تا بالای چوچولش یه لیس عمیق زدم که دوباره اون حرکتشو تکرار کرد و کص از زبونم جدا شد و کمرشو قوس داد به بالا و یه جیغ بنفش زد که بازم پشمای بلال ریخت که اگر صدای آبی که داشت استخر رو پر میکرد نبود تا چندتا ویلا هم صدای جیغش رفته بود. با یه انگشت چوچولشو تحریک میکردمو اون به خودش میپیچید. انگشتمو که آروم از روی کص نازش جدا میکردم آب کصش کش میومد. همینکه خواستم زبونمو فشار بدم تو کصش یهو انگار افسانه جون گرفت و نشست و با حرص که دندوناشو روی هم فشار میداد میگفت کیرررر کییییییییررررررر فرشاااااااااد کیرررررر میخوام
کیییییرتو بده بهم
یه کم هلش دادم عقب گفتم نه هنوز زوده حالا باهات کار دارم
گفت تورو خدا بسه
کیرتو بهم بده
اولش فکر کردم میخواد بکنم تو کصش
ولی منظورش ساک بود
بدون توجه به حرفم منو هل داد که خوابیدم و سریع نشست روم تا اومدم موقعیتمو پیدا کنم چنان روی کیرم احساس نرمی و گرمی کردم که پاهام قفل شد.
در اوج لذتی بودم که از دهن افسانه روی کیرم حس میکردم تازه دیدم یه کون رویایی و کص بهشتی جلوی چشممه که خیس و لیز و گرم منتظره. در همون حالت نوک بینیمو گذاشتم روی سوراخ کصش و زبونمو روی چوچول نازش لرزوندم بدون اینکه کیرم از دهنش دربیاد خودشو به سمت جلو کشید و کیرمو بین لباش فشار میداد. چند
بار این کارو تکرار کردمو زبونمو لوله کردم تو کصش که این دفعه با حرص تخمامو کرد تو دهنشو کامل با اون کونش نشست رو صورتم که دیگه هیچ جایی رو نمیدیدم. با اینکه دید نداشتم ولی خوب حس میکردم که تخمامو با دستش به طرف پایین میکشه و کیرمو تا حلقش فشار میده و نگه میداره. چون روی سر کیرم احساس کمی درد داشتم که از تنگی حلقش بود. انگار اینجوری از کیر سیر نمیشد. کونشو از روی صورتم بلند کرد و رفت نشست بین پاهام که برای ساک زدن مسلطتر باشه. چنان با صدای ملچ ملوچ و پر تف ساک میزد که از هوش رفته بودم. بازم یه گرما و درد کمی رو سر کیرم حس کردم. سرمو که بالا آوردم صورت سرخ افسانه رو دیدم که چون کیرم تا حلقش رفته بود و نگهداشته بود نفسش بالا نمیومد و قرمز شده بود. همزمان با آهههههی که کشیدم اونم سرشو بالا آورد و کیرم از حلقش خارج شد. نوک کیرم تا وسطها از فشار حلق افسانه کامل سفید شده بود.
وحشی شده بود. گفت دیدی چه جوری کیرتو خوردم.
در حالی که میخوابید گفت بیا بالا از بالای سرم همونجوری کیرتو فشار بده تو حلقم.
فشار ندی گازش میگیرم.
اصلا باورم نمیشد افسانه این شخصیت سکسی رو داشته باشه.
به حرفش گوش دادمو تا دسته کردم تو حلقش حتی نگه داشتم ولی هیچ اعتراضی نکرد که در آوردمش.
بازم فرمون سکسو خودم گرفتم و اومدم بین پاهاش جلوی کص خوشگلش خوابیدم
چون در حالت 69 نتونستم به کصش برسم.
شروع به بازی با چوچولش با انگشت و خوردن و لیسیدن کصش شدم. افسانه هم راهنماییم میکرد نسبت به خودش. میگفت یه کم بالای کصشو بکشم که چوچولش خوب بزنه بیرون و خیلی آروم با زبون و انگشتم نوازشش کنم. اینجوری بیشتر تحریک میشد.حدود ۱۰ دقیقه که کصشو خوردم وسط ناله هاش گفت فرشاد میخوام وقتی دارم ارضا میشم کیرت تو دهنم باشه. همین که حرفش تموم شد انگشت فاکمو که با آب کصش خیس کرده بودم آروم فشار دادم تا ته کصش که صدای آی آی آی آی افسانه بلند شد و فرشاااااااااد دارم میشممممممممم واییییییییی که سریع رفتم بالای سرشو کیرمو گرفت کرد تو دهنش و منم با کمی سرعت بیشتر زبونمو روی کصش میلرزوندمو انگشتمو ته کصش روی نقطه G تکون میدادم که به اوج رسید و ارضا شد. در حال ارضا شدن رونهای پر و گوشتی که کنار صورتم بودن داشتن میلرزیدن و سرمو بینشون فشار میدادن. توی همین حالت احساس کردم آب منم از وجودم داره کشیده میشه بیرون. افسانه همینکه هنوز در حال ارضا شدن بود همزمان کیر منم تو حلقش بود و در میاورد تو دهنش و مکش میکرد. کیرم که شروع به نبض زدن کرد که بپاشه اونم تا ته حلقش فرو برد و تا آخر منو خالی کرد. دستاشو روی کمرم قفل کرده بود که نتونم ازش جدا بشم.
مدتی کیرم توی دهنش بود که خوابید و بی اختیار ولو شدم کنارش رو تخت.
واقعا هردومون از حال رفته بودیم. بعد که حالمون جا اومد ازش پرسیدم تو چطور میتونی اینقدر تو حلقت نگهداری کیرمو که گفت بخاطر تمرینات غواصی که داره خیلی زیاد میتونه نفسشو حبس کنه و نفس نکشه.
بعد از خوردن یه مقدار خوراکی برای تجدید قوا، دیدم استخر هم پر شده.
اگر نظرها خوب باشه ادامه داره …

نوشته: علی خسروانی


👍 15
👎 4
18901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

906279
2022-12-11 09:51:18 +0330 +0330

احتمالا کل محل تو کف کون خودت بودن

نکه زیاد اسکات زدی
کونت خوش فرم شده بود

1 ❤️

906416
2022-12-12 11:49:01 +0330 +0330

کیر کل محلمون تو کس خواهر مادرت کسکش

یارو برد کونت گذاشت چرا میای پی وی ب من فوش میدی بیناموس

0 ❤️

906454
2022-12-12 23:39:31 +0330 +0330

خداشانس بده نصیب ماهم بشه

0 ❤️

906598
2022-12-14 00:37:41 +0330 +0330

علی خسروانی عزیز

0 ❤️