بگو من یه زنم (۵ و پایانی)

1400/07/08

...قسمت قبل

تو اینه به خودم نگاه می کردم واز غلطی که کرده بودم پشیمون بودم دلم میخاست زمان برگرده عقب به همون صبح ومن دنبال رضا نمیومدم ریملای زیر چشمم که از گریه پایین اومده بود را پاک کردم صورتم را شستم واومدم بیرون
رضا تو فاصله چند قدمی در دستشویی منتظر من بود ،بی اعتنا بهش اومدم برم بالا که دستم را گرفت ومن را تو بغلش جا کرد دستاش اول روی کمرم بود ولی بعد اروم اروم لغزید روی کونم .سرم روی سینش بود واون محکم من را بخودش فشار میداد اخ که چقدر دلم بغل یه مرد قوی را میخاست مردی که بدونی مال خودته شش دونگ شش دونگ. همه حواسش به تویه .کسی سهمی ازش نداره چیزیکه من یه همر دنبالش بودم وپیدا نکرده بودم الان هم تو بغل رضا تو حالت رویا فکر میکردم این مرد مال خودمه
سرش را اورد پایین وتو گوشم گف ببخشید منظورم اون چیزی که تو برداشت کردی نبود میدونم اشتباه گفتم حالا شیرینی بخشیدنت من را به یه سکس خشن مهمون کن
از پررویی وزبون بازیش خندم گرفته بود

  • رضا دیگه تکرار نکن من خودم حس بدی دارم از بودن با تو .تو بدترش نکن من
    لباش را رولبام گذاشت ونذاشت بقیه حرفم را بگم بگم چقدر حس بدی دارم که اینقدر زود پا دادم مثل نارنگی زود لخت شدم بقول مامان بزرگم نارگیل نبودم تا برای مرد عزیز ودست نیافتنی باشم بگم پشیمونم که حس نیاز انقدر بم غلبه کرد نفهمیدم دارم چکار میکنم
    تو افکار خودم غوطه ور بودم که رضا گف توهین بتو مثل توهین بخودمه چون خودم انتخاب کردم بات باشم اگه بت مطمین نبودم عمرا بات سکس نمیکردم من مثل احمد نیستم
    اسم احمد داغونم کرد اشک اومد تو چشام زل زدم به رضا .دستام که دور کمرش قفل بود از هم باز شد اومدم برم که رضا محکم تر از قبل بغلم کرد کجا خانم خوشگله
    سرش را بین سینه هام فرو کرد شروع به زبون زدن کرد زبون رضا داغ وبزرگ بود. بد ادم را حشری میکرد دستاش کونم را به بازی گرفته بودبعد از ۱بار پیچوندن ومالیدن کونم ،اسپنک میزد ولرزیدن کونم زیر دستاش اه ونالم را بلند کرده بود سوتینم را باز کرد ونوک سینه هام را تو دهنش کرد همزمان هر دوتا نوک سینم تو دهنش بود وگاز میگرف ومیمکید دستاش از کونم اومد ردی سینه هام وشروع کرد به نزدیک کردنشون بهم .سینه هام را بهم چسبونده بود وهر دو رو میخورد زبونش از پایین سینم تا نوکش میومد وبعد نوکش را با زبون هل میداد تو .
    یه دستش را برد روی کونم ومحکم کوبید روش وبا دست دیگش دو تا سینه هام را ببازی گرفته بود لباش روی لبام جا گرف واز شهوت زیاد زبونم را تو دهنش چرخوندم رضا خیلی اکتیو بود تو سکس دستاش بیکار نمیشد کارایی که میکرد برام تازگی داشت واز همین بیشتر تحریک میشدم کسم خیس خیس بود وسر خوردن آب کسم را روی رونم حس کردم دستم ناخوداگاه رف روی چوچولم وشروع کردم مالیدن زبونهامون بهم میخورد ومن از شدت لذت چشمام بسته شده بودن که رضا گف ببینمت ببینم اون چشمای خوشگلت
    نفسام بلند شده بود چشمام خمار بود وکامل باز نمیشد رضا گف جووون سکسی من عزیز دلم قربونت برم
    دستش رف روی کسم از خیسی بیش از حد کسم خجالت میکشیدم ولی اسنبار روم بیشتر باز شده بود دستش را گرفتم وکشوندمش سمت دیوار به دیوار تکیه دادم ودرحالیکه چشمام را بستم تا ازش خجالت نکشم با التماس وکشدار گفتم رضا بخور برام تو خیلی خوب میخوری
    پاهام را از هم باز کردم رضا نشست وتماس ریشاش با کسم ،ناله ام را بلند کرد ریشاش تمام حجم کسم را میگرف وبا تکون دادن سرش به راست وچپ کسم بیشتر خیس میشد زبون گرمش تو کسم من را تاحد جنون میبرد وورود وخروج انگشتش به کسم من را مسخ میکرد
    لعنت به سکس اون لحظه انقدر شهوت داری انقدر تو اسمونی نمیفهمی داری چکار میکنی انقدر نیاز جنسی قدرت داره همه چیز را یادت میبره منی که تو دستشویی بخودم قول داده بودم رضا را بلاک کنم وتا اخر عمر باهاش حتی حرف هم نزنم الان سرش را به کسم فشار میدادم واز شدت لذت با انگشتام موهاش را نوازش میکردم
    ناله هام ناخواسته بلند شده بود دلم میخاس زمان می ایستاد وهمین طور رضا ساعتها کسم را میخورد ومک میزد سرش را اورد بالای کسم وبا گاز گرفتنای ریز روی گوشت بالای چوچولم من را از خود بیخود کرد دو انگشتی تو کسم وارد وخارج میکرد وهمزمان انگشتاش را میچرخوند
    نوک سینه هام سفت وجمع شده بود رضا چوچولم را میمکید وزبون میزد ومن انقدر ناله کرده بودم که صدام گرفته بود پاهام رمق نداشت انگار نمیتونسم بایستم شروع کردم مالیدن پستونام که توی یه لحظه رونام شروع به لرزیدن کرد خروج اب از کسم را حس میکردم وبی حس شدن چوچولم عجیب بهم لذت میداد شاید لرزیدن وبی حس شدن ۱دقیقه ای طول کشید خیلی حس خوبی بود انگار اروم شدم از تمام فشارهای عصبی که روم بود خالی شدم سبک شدم رضا در حالیکه کسم را میخورد بینش میگف جووون سکسی خودمی تو قربون قفل کردنت برم من
    بدنم اروم گرف احتیاج داشتم از حالت ایستاده به خوابیده دربیام رضا جون بریم بالا روی پتو
  • تا اونجا که خیلی راهه من طاقت ندارم
    درحالیکه دستم را گرفته بود به سمت پله ها کشوند هنوز تعادل نداشتم هنوز پاهام ضعف ولرزش خفیف داشت روی پا نمیتونسم بایستم یا راه برم
    رضا روی پله سوم چهار زانونشست ومن را نشوند روی پاهاش
    کیر بزرگش یه زاویه کم، با فاصله کم از شکمش داشت آرزو بشین روش
    درحالیکه من را بلند میکرد وپاهاش را رو به پایین پله ها دراز میکرد من را نشوند روی کیرش
    انقدر کسم خیس بود که بی هیچ مشکلی رفت تو بلندی کیر رضا میترسوندم دوست نداشتم تا اخر بره چون درد عجیبی داشت والان که ارضا شده بودم برام قابل تحمل نبود ولی دستی رضا دور کمرم هر چی بیشتر من را بخودش فشار میداد از هم باز شدن تک تک سلولهای کسم را حس میکردم ولذتی غیر قابل وصف بم میداد قدیمیا راست میگفتند مرد باید دماغ داشته باشه منظورشون تو کنایه این بود که مرد باید کیر داشته باشه
    لذتی که رضا وجودم را ازش پر کرده بود تمام کینه ونفرتم را ازبین برده بود همونطور که کسم روی کیرش بالا وپایین میشد لباش را تو لبام گرفتم واون هم که دید من خودم دارم بالا پایین میشم شروع به مالیدن سینه هام کرد
    دوباره سینه هام زیر دستش سفت وجمع شد واین خبر از ارضا شدن سریع الوقوع من را میداد انگار رضا از نفسام یا خیسی کسم فهمیده باشه دستم را گذاشت رو چوچولم وگف بمالش وخودش محکم تر شروع بخوردن سینه هام کرد .دستاش ضربه های محکمی بکونم میزد که درد داشت ولی لذت انقدر زیاد بود که انگار حس نمیشد
  • جوووونم ارزو یه بار دیگه یه بار دیگه برام قفل کن ارزو
    ناله هام به جیغ تبدیل شده بود هم از درد ضربه های رضا وهم لذت حرکت کیر رضا تو کسم
    حالا میفهمیدم چرا دخترا دنبال مرد ورزشکار وشکم تخت اند هیچ فاصله ای بین من ورضا نبود وهمین باعث میشد رضا بتونه تا نزدیکیای اخر کیرش را تو کسم فرو کنه ضربه هایی که به کونم میزد کیرش رابیشتر تو کسم فرو میبرد ورضا را به نفس نفس انداخته بود کیرش به ته کسم میخورد جایی که دیگه جا نداشت بیشتر فرو کنه ودرد ولذت عجیبی را تو بدنم پخش میکرد
    ااااااخ رضا اخخخخخ
    واقعا درد داشتم ولی لذت هم بود درد ولذتی که از هم مرتب سبقت میگرفتند ومن نمیفهمیدم کدومش بیشتره
    کیرش ته کسم بود که ایندفعه بدنم با شدت بیشتری شروع به لرزیدن کرد ودوباره کسم روی کیر رضا چنان قفل شد که رضا نمیتونس من را تکون بده
    بدنم منقبض ومثل مجمسه خشک وبی حرکت شده بودبا چشمای بسته لذتی که تو وجودم بود را میچشیدم لذتی که سالها بود تجربش نکرده بود وهمون سالها پیش هم تا این حد برام نبود
    رضا بااه های ممتد ارضا شد تکون خوردن وخروج منی از زیر کیرش را تو کسم حس میکردم چیزی که قبلا تجربش را نداشتم وهمین بیشتر تحریکم میکرد کیر رضا قفل شده بود تو کسم واین نبض زدن اومدن ابش برام عجیب لذت بخش بود رضا درحالیکه اروم میشد وچشماش را باز میکرد گف
  • جذاب سکسی
    لباش را تو لبام کشیدم ووحشیانه شروع بخوردنشون کردم چقدر کوچیک شدن کیرش تو کسم برام جذاب ولذت بخش بود کیرش که از تو کسم پزید بیرون باز هم چوچولم را چسبوندم روش وشروع به مالیدن خودم بکیرش کردم رضا لبهام را میبوسید وبابت سکس خوبمون ازم تشکر میکرد
    همه چیز رضا برام جدید بود بااینکه انقدر تلاش کرده بود برای ارضای من ولی باز تشکر میکرد چیزی که من فقط شب عروسی بخاطر دردهای زیادی که کشیده بودم از شوهر سابقم شنیده بودم دلم برای رضا میسوخت نمیتونسم بپرسم واقعا همه اینکارها را برای سپیده میکرده واقعا انقدر لذت بهش میداده واون باز …
    رضا دست برد تا کاندومش را دربیاره ومن دیگه ازش جدا شدم اومدم برم سمت دستشویی که رضا گف
    ارزو ببخش تمام کونت قرمز شده شرمندم دست خودم نیس
  • مشکلی نیس دوست داشتم
  • نه تو پوستت سفیده همش قرمز شده بعد کبود میشه ببخش
    در حالیکه دوباره اشک تو چشماش اومده بود گف بس که اون زنیکه جنده ازم میخاس بزنمش
  • سپیده ؟
  • اره مثل سگ کتک میخورد تو سکس ومیگف محکم تر بزن نمیزدمش ارضا نمیشد چرا من نفهمیدم این روانیه
    ارزو چقدر خوبه تو سکس خودت را میسپاری بمن دستور نمیدی رهبری نمیکنی لذت میبری ولذت میدی
    ومن در حالیکه به سمت دستشویی میرفتم باخودم فکر میکردم مگه میشه زن تو سکس رهبری کنه چرا انقدر من وسپیده واحمد ورضا باهم فرق داشتن بفرض اگر سپیده زن احمد شده بود وبا اون دیکتاتوریهای سالار منشانه احمد میخاست کنار بیاد اصلا زندگی اونها ادامه پیدا میکرد ؟؟ چی به سر سپیده میومد
    احمد با رضا انقدر فرق داشت یا من نتونسته بودم احمد را وادار بکارهایی که میخاستم بکنم ؟؟ عیب از من بود یا احمد
    چقدر ادمها با هم فرق دارن وچقدر ادمای با فکرای مختلف ومنشهای مختلف وجداگونه از هم با هم میرند سر زندگیشون
    لعنت به ایران که مثل یه هندونه دربسته باید یکی را قبول کنی باش ادامه بدی تحملش کنی وشاید با هزاران زجر بتونی ازش جدا شی …
    نشستم ولذت بخش ترین جیش زندگیم را کردم وتو دلم گفتم شاشیدم به احمد وسپیده
    گور بابای جفتشون

نوشته: آرزو


👍 7
👎 0
25701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

835095
2021-09-30 20:17:03 +0330 +0330

واقعا عالی بود.

0 ❤️




آخرین بازدیدها