سکس با دختر زن بابا

1403/01/04

مهران هستم ۳۴ سالمه قیافه و هیکل به نسبت خوبی دارم و تهران زندگی میکنم دوست دختر هم دارم این داستان برمیگرده به تابستون سه سال پیش که با مامانم شهرستان خونه پدربزرگم رفتیم که اونجا زندگی میکنن و پیگیری کار برداشت گندم، مادربزرگم خیلی وقته فوت کرده و پدربزرگم دو سال بعدش زن گرفت که طرف دو تا بچه ها داشت سعید و سارا که پسره ۲۸ ۲۹ سال داره ازدواج کرده و سارا ۲۴ سال داره و دانشجو همون شهر هست تقریبا ۱۵ سالی میشه که با پدربزرگم زندگی میکنن
سر ظهری بود که رسیدیم و چون شب قبلش خوب نخوابیدم خوابیدم بعد ناهار تا عصری بیدار که شدم رفتم داخل پذیرایی که مامانم و زن بابا بودن پدربزرگمم معمولا خونه نمیمونه چای اورد که سارا از بیرون اومد و بعد مدتها دیدمش که تغییر کرده بود نسبت به سنش هیکل خوبی داشت و جا خوردم از تغییر شب خوابیدیم صبح رفتم دنبال کارا و از اون طرف مریم دوست دخترمم مدام تماس که اعصابمو تخمی کرده بود تا دیری نیومدم خونه به محض ورودم به خونه مریم زنگ زد و دعوا کردیم و قطع کرد مامانم شام اورد و گفت فردا منو ببر ترمینال که برم تهران تو بمون و تموم کن کارا و بعد بیا گفتم اوکی و رفت خوابید منم رفتم داخل حیاط سیگار بکشم که سارا اومد و گفت دعوا میکنی سیگار میکشی یا کلا میکشی گفتم اعصابم خرابه گفت پس بزار واست گل گاوزبون بیارم دیگه کلی حرف زدیم و گفت باهاش دعوا نکن بری تهران بهش نیاز داری و خندید گفت برم بخوابم و رفت منم رفتم خوابیدم فردا رفتم دنبال دستگاه کومباین واسه گندم که از شانس خراب شده بود و باید تعمیر میشد گفت درست شد بهت خبر میدیم و اومدم خونه پدربزرگ یه کم خوابیدم و گفتم برم چرخی بزنم که تا درب حیاط باز کردم سارا اومد گفت کجا ؟ گفتم میخوام برم بیرون چرخ بزنم گفت مگه بلدی گفتم تو دختره بچه نکنه بلدی گفت اگه میخوای تا باهات بیام گم نشی منم بدم نمیومد که بیا گفتم اوکی گفت پس صبر کن تا اماده بشم لباساشو عوض کرد و اومد رفتیم یه شام خوردیم داخل شهر کص چرخ زدیم بستنی کلی تنقلات گرفتم خوردیم و بازم ازشون موند و برگشتیم خونه سارا رفت اتاقش منم لباس عوض کردم رفتم سیگار بکشم و زنگ بزنم به مریم و دوباره بحثمون شد قطع کردم سیگار که سارا اومد گفت دوباره چی شده ولش کن بزار رفتی تهران باهاش حرف بزن از این کصشعرا که گفت اگه میخوای بریم یه فیلم ببینیم با بقیه چیزا که خریدی منم با اینکه حوصله نداشتم ولی بدم نمیومد با سارا وقت بگذرونم خوشگل خوش صحبت بود به زن بابا گفت ما میخوایم فیلم ببینیم تو بخواب اونم رفت خوابیدن لب تاپ زد به تلوزیون و فیلم شروع شد از این فیلما درام خارجی صحنه دار بود حرف میزدیم که گفت سرمو بزار رو پاهات اگه راحتی منم گفتم راحت باش با بدن و فیلم کم کم تحریک داشتم میشدم و کیرم داشت تکون میخورد با دست پنهونش کردم گفتم ولی دیگه داشت میترکید شهوتم زد بالا گفتم یا امشب باید جق بزنم یا سارا حداقل دستمالی کنم یه دفعه گفتم اگه میشه بریم اتاق که نور بقیه اذیت نکنه گفت باشه اتاق اخری بزرگ بود و اونم ال سی دی داشت رفتیم اونجا که گفتم نمیخواد وصلش کنی با لب تاپ میبینیم حالا من اصلا نمیدونستم فیلم چیه چن تا متکا و پشتی اورد و نشستیم رو زمین منم پاهامو‌دراز کردم که سرشو بزاره و بقیه فیلم ده دقیقه ای گذشت و به پهلو شدم و گفتم سرتا بزار رو دستم و گذاشت حس کردم خوشش اومده و باموهاش بازی میکردم یه دفعه از پشت بهش نزدیک شدم اما کیرم بهش نخورد و اما سفت سفت شده بود حس کردم فهمید که زدم بالا ولی واکنشی نداد اما چند دقیقه گذاشت که با پاهاش می مالید بهم حس کردم دوس داره دستمالیش کنم و دستم که ازاد بود گذاشتم رو شکمش و یه کم اوردمش عقب و دیگه کیرمو میتونست حس کنه که کمر و کونش که گفت نکنه فکر کردی مریمم با خنده منم خواستم راضیش کنم گفتم نه مریم به این نرمی نیست دیگه شهوتم بالا زده بود و سارا هم دیدم مقاومتی نداره و چیزی نگفت گردنشو بو کردم که گفت مهران داری چیکار میکنی اما بازم دور نمیشد و کیرم رو کمرش بود دستمو گذاشتم رو سینش و کشیدمش سمت خودم و لب ازش گرفتم ی کم مقاومت کرد ولش کردم دوباره لبشو گرفتم و این بار اونم میک میزد پاشد در قفل کرد دیدم اهل حال هست سارا درازش کردم و افتادم روش و لب گرفتیم و دستم زیر کونش بود که لباسشو زدم بالا سینه هاشو گرفتم دستمالی کردم گفت اروم مامانم بیدار میشه گفتم باشه بهش گفتم سکس میخوام میتونی گفت قول بده نریزی گفتم باشه و شلوارشو کشیدم پایین شرتشو دراوردم و کصش خیس شده بود و پرده هم نداشت کیرمو گذاشتم رو کصش چند بار کشیدم روش و دادمش داخل چند تا تلمبه زدم و اوردم بیرون که نکنه بریزم ابمو ساک واسم زد و ابمو ریخت رو صورتش پاشدم پاکش کردم و اروم رفتیم هرکدوم ی اتاق پیام داد عالی بود مهران و فردا میخوام فرداش رفتم کاندوم گرفتم و بازم با فیلم سکس کردیم پنج شب سکس داشتیم و برگشتم تهران اما در ارتباط بودیم دیگه و هروقت میرفتم شهرستان سکس میکردیم تا دیگه سارا شوهر کرد و دیگه سکس ماهم فعلا قطع شده

نوشته: مهران


👍 14
👎 16
45301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

976403
2024-03-24 00:20:58 +0330 +0330

دختربود،پرده نداشت،توهم خروس…داستان اگرهم واقعی بود اما خوب چفت و بست نداشت…یعنی آخراش به قول بچه ها دیگه اومدخالی شدی…زودم داستانو تموم کردی 😀

1 ❤️

976473
2024-03-24 06:51:08 +0330 +0330

اخیییییی
پرده نداشت؟
لابد پرده شو دزد برده بوده

2 ❤️

976489
2024-03-24 09:52:49 +0330 +0330

گندما چی شدآخرش؟ 😂 😂 😂

1 ❤️

976493
2024-03-24 10:41:30 +0330 +0330

کمباین درست نشد؟
مکانیک خوب دارم ها!!!

1 ❤️

976543
2024-03-24 22:04:19 +0330 +0330

اصل داستان:
سعید که مونده بود برای دروی محصول، از خرابی کمباین خیلی عصبی شد و با دیدن کون تاقچه و پنبه‌ای مهران، با گشاد کردنش، خودش رو تخلیه کرد و آرزوش بود کمباین درست نشه و هی حرص بخوره!!
همون کمباین خراب حواله‌ت بادا ابله الدنگ متوهّم گشاد خالی‌بند شاشو!!

1 ❤️

976616
2024-03-25 06:13:51 +0330 +0330

احمد ۹۱۳ حالا کاری به نظر کسشرت ندارم. اون که آخر نظرت یعنی چی. چرا جمله رو ادامه ندادی کسخل

1 ❤️

976679
2024-03-25 20:53:20 +0330 +0330

خدا شانس بده

0 ❤️

976756
2024-03-26 05:27:01 +0330 +0330

همه بکن های داستانها با ی تکون آبشون میاد چرا؟ من موندم چرا میگن تلمبه برای اینا باید گفت ریز پنچری گرفتن

0 ❤️

976757
2024-03-26 05:28:52 +0330 +0330

یکم فک کن شاید پسر زن بابات تورو کرده باشه یادت رفته باشه

0 ❤️

976758
2024-03-26 05:30:20 +0330 +0330

بقول بعضیا همه خوشه های گندم شهرتون ب اضافه لوله تخلیه کومباین تو…

1 ❤️