رکورد سکس

1399/08/24

سعید هستم 35 سالمه و 8 ساله ازدواج کردم
واقعا این چیزی که دارم وقت میذارم و مینویسم داستان نیست و واقعیتی از زندگی من هست که دارم براتون تعریف میکنم .
من یه شرکت بازرگانی دارم و بابت موقعیت شغلی که داشتم همیشه دختر های زیادی رو دم دستم داشتم . اینکه میگم موقعیت شغلی منظورم این نیست خیلی شاخم، منظورم اینه که با توجه به داشتن مکانی مثل شرکت و منشی و کارمندای دختری که داشتم همیشه این موضوع برام قابل انجام بود .
توی یکی از همین دوره های کاری، خانمی برای مصاحبه اومد که 26 سالش بود و یکسال بود از همسرش جدا شده بود. پریسا با سمت مدیر فروش شرکت مورد تایید قرار گرفت و کارش رو شروع کرد . با توجه به حساسیت بحث فروش، جلسات کاری زیادی با هم داشتیم و یکی از افراد خیلی نزدیک به من شده بود . رابطه ای که توی همکاری بسیار گرم شده بود اما با توجه به نوع اخلاق مدیریتی من، محدودیت هایی هم براش وجود داشت . یکی از روزهایی که بعد از یه جلسه خسته کننده به سمت شرکت بر میگشتیم، به پریسا پیشنهاد دادم ناهار رو همون اطراف و توی یه رستوران بخوریم چون واقعا خیلی گرسنم بود و تا شرکت نمیتونستم صبر کنم. ناهار مشترک اون روز و نیم ساعت بدون دغدغه کاری، باعث شد سر یک سری صحبت ها باز بشه و یه مقدار این فاصله نزدیک تر بشه. اینکه چی شده طلاق گرفته و الان با خواهرش دو تایی دارن توی یه خونه زندگی میکنن و پدر و مادرش یزد هستن و …
اون شب تولد پریسا بود و انتهای ناهار ازم دعوت کرد که منم شب برم پیششون . یه مهمونی کوچیک گرفته بود با 5 6 تا از دوستای صمیمی و از منم خواست که دعوتش رو بپذیرم. با توجه به متاهل بودن و اینکه میترسیدم کسی من رو توی اون جمع بشناسه اولش دعوتش رو رد کردم و با چند بار اصرار و حسی که از نگاهش گرفتم دعوت رو قبول کردم. میدونستم این رابطه دیگه، فقط یه رابطه کاری نیست و از طرف پریسا کمی جلوتر رفته.
بعد از ظهر بود پریسا از شرکت رفت و من هم نزدیکای 9 شب از شرکت بیرون اومدم و سر راه یه کادو خریدم و به سمت خونه پریسا رفتم . در زدم و منتظر موندم. اولش یکم ترس داشتم از دیدن آشنا و به محض باز شدن در، سریع صورت ها رو اسکن کردم و دیدم کسی که آشنا باشه توی جمع نیست . 2 تا زوج بودن و پریسا و خواهرش و دوست پسر خواهرش که بعدا به ما اضافه شد .
اون شب واقعا خوش گذشت و بعد از یه مقدار مشروب خوردن و قلیون کشیدن و البته کمی غریبه بودن من توی اون جمع، نزدیکای ساعت 11 بود به پریسا اشاره کردم من باید برم . توی اون جمع ، پریسا من رو مدیر خودش معرفی کرده بود و صحبتی از دوستی و این حرفا نبود، چون واقعا هم هنوز اتفاقی نیفتاده بود . پریسا با اشاره ازم خواست بیام توی راهرو سمت اتاق خواب و وقتی رسیدم ازم خواست بیام تو اتاق . وارد اتاقش شدم و ازم خواست بمونم تا مهمونا برن و من آخر همه برم. یکم برای برگشتن به خونه تا اون موقع شب ، مشکل داشتم اما با برق شیطنتی که توی چشمای نیمه مست پریسا میدیدم هیچ راهی برای خارج شدن من وجود نداشت . دوستای پریسا رفتن و خواهر پریسا هم که احساس میکنم با هماهنگی خود پریسا بود، با دوست پسرش رفتن بیرون که دور بزنن . من موندم و پریسایی که تا صبح با مانتو و شال میدیدمش و الان تنها و با یه شلوار تنگ و یه تاب رکابی مجلسی . میدونستم همه چیز مهیای یه سکس هست اما همیشه و طبق اخلاقی که دارم دوست دارم تشنگی رو توی چشمای طرف ببینم و اینجوری نیست که سریع پیشنهاد دوستی و سکس و … بدم .
بهش گفتم منم با اجازت مرخص میشم و ممنون بابت امشب و از این تعارفا که گفت تا خواهرم برمیگرده پیشم بمون و دوست ندارم یه دفعه بعد مهمونی تنها بشم .
نمیدونست باید چکار کنه و همه شرایط رو چیده بود و اصولا از این جا به بعد رو من باید جلو میرفتم . این همه آمار داده بود و من هنوز قدمی برنداشته بودم . از هر چیزی صحبت کرد و دید نمیتونه منتظر من بمونه . بازم میگم واقعا آدم خیلی خاصی نیستم توی ظاهر و تیپ و پول و … ولی احساس می کنم، اخلاقم و نوع ارتباطم باعث میشه دختر ها به سمتم جذب شن ، اینو توی یه عالمه موردی که باشون سر و کار داشتم ، حس میکردم و تجربه کردم .
ازم سوال کرد ، مشروب میخوری بازم برات بریزم ؟ گفتم من زیاد نخورم بهتره . زیاد بخورم برم خونه تابلو میشه . توی این چند وقت متوجه شده بود ارتباط خوبی با همسرم ندارم و این قضیه کار رو براش راحت تر کرده بود که بتونه خودش رو به من نزدیک تر کنه . اومد روی مبل کنارم نشست و گفت تو از زندگیت راضی ای ؟! گفتم چطور ؟ گفت کلی میگم حس میکنم اونجور که باید راضی نیستی . گفتم آره ، خیلی راضی نیستم ولی چکار میشه کرد ، دیگه همین هست و منم درگیرم . کسی هم نیست که بهترش کنه . تو چشماش میتونستم ببینم چی میخواد بگه ولی از اینکه بیشتر کشش بدم لذت میبردم . بلند شدم از جام و گفتم میشه اتاق خوابت رو یه بار دیگه با هم ببینیم ؟؟! گفت آره چرا که نه ؟ رفتیم به سمت اتاقش و تو اتاقش که رسیدیم عکس ها و شمع های که رو دیوار بود و روی میز چیده بود و نگاه میکردم . یه تخت دو نفره توی اتاقش بود، بهش گفتم با خواهرت با هم اینجا میخوابین ؟! گفت نه اون اتاقش ، اون یکیه . اینجا اتاق خودمه . با یه نیشخند گفتم تخت دو نفره ؟! گفت آخه یه نفره کوچیکه و اذیت میشم و اینجوری راحت ترم . رفتم روی تختش دراز کشیدم و گفتم خدایی بزرگ هم هست ! قشنگ برا دو نفر جا داره . دیگه خودمم دوست داشتم زودتر شروعش کنم . گفتم بیا اینجا بخواب ببین قشنگ میشه دو نفر راحت بخوابن ، تو چه جوری یه نفره میخوابی ؟! اومد نشست بغل تخت و روش نمیشد دراز بکشه . بلند شدم نشستم بغلش و تو چشاش نگاه کردم . چند ثانیه فقط چشمای حشری همو نگاه می کردیم و هر دومون معلوم بود چی میخوایم . با خنده بهش گفتم امشب لباسات خیلی خوشگل بود ، چیه اینا که تو شرکت میپوشی ! یکم خجالت می کشید . سرش رو گرفتم گذاشتم رو سینم ، گفتم بازم از این لباسا برام می پوشی ؟ گفت : اوهوم . آروم دستم رو لای موهاش و پشت گوشش میکشیدم، خودش رو چسبونده بود بهم. نمیدونم چرا به این نفر، انقدر حس خوب داشتم . بغلم که کرده بود انگار همه دنیا رو داشتم . واقعا دوست نداشتم باهاش سکس کنم و دوست داشتم فقط همون جوری بغلش کنم . دستاشو میکشید روی سینه هام و دستامو گرفت تو دستاش . یخ کرده بود دستاش …
گفتم، پریسا ، خواهرت کی میاد ؟ گفت نمیاد فعلا ، بیاد هم میره تو اتاق خودش
گفتم چند وقته سکس نکردی ؟ گفت از وقتی ازش جدا شدم . با خنده گفتم پس تشنه ای حسابی ؟ گفت واقعا دوست نداشتم دیگه انجامش بدم . دستم رو لای پاهاش بردم و گفتم دوست نداشتی ، ولی الان داری ، درسته ؟! دستش رو از روی شلوار گذاشت روی کیرم و شروع کرد به مالیدن . اصلا باهام چشم تو چشم نمیشد. با یه دستم دکمه شلوارمو باز کردم و کمربندم رو شل کردم . کمربندم رو باز کرد و شلوار و شورتم رو داد کنار ، کیرم رو آورد بیرون و بعد از چند بار بالا پایین کردن با دستاش، سرش رو برد پایین تا ساک بزنه. موهای بلندش رو دادم کنار . جوری روی کیرم افتاده بود و سرش رومیخورد که مشخص بود چقدر منتظر بوده. همزمان شلوارمو درآوردم و دراز کشیدم روی تخت. استایلش رو عوض کرد و نشست پایین تخت و به ساک زدنش ادامه داد. حسابی داشتم کیف میکردم از نوع ساک زدنش . کیرم رو میکشید توی دهنش و با فشار زبونش رو میچرخوند دور کیرم . بلند شدم و خوابوندمش روی تخت . لباساش رو کامل درآوردم و پیرهنم رو درآوردم و لخت روش خوابیدم و شروع کردم لباشو و زیر گردنش رو خوردن . دوست داشتم حسابی ببرمش فضا. انقدر زیر گردنش رو لیس زدم و میک زدم که قرمز شده بود . دو تا سینه هاش رو تو دستام فشار می دادم و چند ثانیه یه بار با زبون به نوکش میزدم . چشماشو باز نمیکرد و فقط داشت اون زیر لذت میبرد .
تو همون حالت پاهاشو یکم باز کردم و کیرم رو گذاشتم روبروی کسش و آروم آروم میکشیدم روی کسش. با فشار دادن بازوهام بهم میگفت که بده بره تو . ولی دوست داشتم بازیش بدم . بدنش به لرزه افتاده بود و مشخص بود نفس کشیدنش هم سخت شده . از این که پریسا رو اینجوری زیر خودم میدیدم لذت میبردم . با دست کیرم رو گرفت و گذاشت جلوی کسش و خودش رو کشید بالا، با یه فشار کیرم رو از لای خیسی کسش دادم داخل . انقدر خیس شده بود که آبش روی کیرم میچسبید . اولش آروم آروم کیرم رو میدادم داخل و میکشیدم بیرون ، تلمبه هام رو سریع تر کردم و زیر گردنش رو میخوردم . فقط آروم یه چیز میگفت : بکن ، بکن، بکن …
نزدیک بود ارضا بشم که کیرم رو کشیدم بیرون و آبم رو روی شکمش خالی کردم . برای بار اول باهاش سکس میکردم و واقعا بیشتر از این نمیتونستم ادامه بدم . گردنم رو گرفته بود و فشار میداد . پاهاش رو جمع کرده بود و می مالید به هم . لبام رو گذاشتم رو لباشو با دست کسش رو مالیدم . چند ثانیه دستم رو کسش بود که دیدم شل شد .
موهاش رو صورتش بود، هنوزم دوست نداشت چشاشو باز کنه . کنارش دراز کشیدم و گفتم چسبید ؟! گفت، بهتر از این نمیشد !!
یکسال با پریسا در ارتباط بودم و خیلی شب ها بعد از کار، یا اون شرکت می موند و همون جا سکس میکردیم ، یا من میرفتم خونش. یکسال از سکسی ترین روزهای زندگیم با پریسا گذشت . یکسال مداوم بهترین حالت های سکس رو من باهاش تجربه کردم و کلی فانتزی هایی که دوست داشتیم رو با هم ( بدون نفر سوم ) تجربه کردیم . شاید باورش سخت باشه ولی ما رکورد 15 بار سکس توی 4 روز با هم داشتیم ! ( البته اینم بگم واقعا توصیه میکنم اگر شرایطی بود، از یه حدی بیشتر سکس در روز نداشته باشید که واقعا ضرر هاش اذیت کنندست . اگه شریک سکسی تون مثل پریسا ، سیر شدنی نباشه، انجام شدنیه ولی از بار دوم سوم به بعد دیگه آب منی در کار نیست باعث میشه توی سیستم بدن تون بعد از چند روز، مشکل به وجود بیاد، پس جو گیر نشید مثل من ! )
دوستی یکساله و البته مخفیانه من و پریسا هم سر یه سری داستانای چرت و پرت تموم شد و تجربه های سکسی هر دومون، همچنان ولی بدون هم ادامه پیدا کرد . ولی میدونم که توی سکس هیچ کس رو بهتر از هم پیدا نمی کنیم …

نوشته: سعید


👍 11
👎 9
32501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

776811
2020-11-14 03:35:05 +0330 +0330

ایی سعیدهای این سایت ماشالا هزار ماشالا همه شون اینقدر دختر و زن دور و برشونه و همه شونم از دم بکن…اونم چه بکنایی که در عرض ۴روز ۱۵بار کوس میکنن و کم هم نمیارن انگار تنها سعید کمکار فقط منم!

2 ❤️

776834
2020-11-14 08:36:20 +0330 +0330

جالب بود.از این تحربه ها زیاد داشتم.یادش بخیر.لعنت به کورنا

0 ❤️

776863
2020-11-14 15:42:23 +0330 +0330

پرچم سعیدهای سایت بالاست ههههههه دمشون گرم از اسم سعید خوشم میاد
ولی ۹۹.۹۹ درصد داستانهای سکسی سایت چیزی جز تخیل و آرزوهای نویسنده نیست با این حال بهت لایک دادم حالشو ببر

0 ❤️

776868
2020-11-14 16:10:56 +0330 +0330

کوفتت شه

0 ❤️

776886
2020-11-14 20:36:01 +0330 +0330

رابطه با بعضی همکارها گاهی اوقات بهترین اتفاقی هست که میشه بیوفته

0 ❤️

777331
2020-11-17 19:08:02 +0330 +0330

زنتو گاییدم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها