زنی که نمی‌خواست به شوهرش خیانت کنه اما... (۳ و پایانی)

1402/11/12

...قسمت قبل

خب اینم آخرین قسمت از سکس اولم تو عمرم که امیدوارم خوشتون بیاد
من مردد هستم راستش که جواب یکی از کامنت هایی که چند باری زیر دو داستان قبلیم نوشته شده بود رو بدم چون اگه اینجوری باشه داستانم کلا باید بره واسه توضیح و جزئیات حرفایی ک زدم تو سری قبل که سرتون رو درد بیارم
ولي چون بین همه اون کامنت ها این یکی اولا کمی منطقی بود لازم دونستم این یکی رو توضیح بدم قبل شروع داستان اصلیم
و دوما هر چند بی ادبانه پرسیده شد توسط اون نفر ولی نه به خاطر اون آقا بلکه فقط به خاطر شماهایی که شاید چشمتون به کامنتش خورده باشه و براتون سوال شده باشه میگم
وگرنه تمایلی به جواب اون آقا ندارم
اینکه میگین من تو 14 سالگی چطور با ارث پدری تونستم بیام یه شهر دیگه و خونه و زمین بخرم با اینکه سنم به 18 سال نرسیده بوده باید بگم ک من اگه میخواستم همه چی رو با جزئیات و ریز به ریز دقیق بگم که حوصله خودتون سر میرفت و اون موقع داستان من باید سمت این موضوع می رفت که مطمئنا شما نیومدید که این مساله رو درک کنید! اینجا داستان سکسی می‌نويسن نه مسئله قانون و سند و هر چیزی دیگه ای
ببین من به زبون ساده توضیح میدم چون این قضیه براتون پیش نیومده حق میدم که براتون سوال شده باشه
من تو 14 سالگی خونه خریدم و سندش به اسم خودم نوشته شد
خوب مشخصا قانون میگه که باید 18 سالت باشه ولی اگه تو دادگاه بتونی عقل و ذهن و منطقت رو نسبت به زمونه ای که توش هستیم رو جوری نشون بدی که قاضی تو رو یه انسان بالغ بدونه و رای به این رشد زود هنگام عقل بده میتونی هر سندی رو به اسم خودت بزنی البته همین قانونی که گفتم برای فرد زیر 12 سال اصلا ممکن نیست و هر چی تلاش کنی که خودت رو عاقل و بالغ نشون بدی بازم بی فایدست! این قانون مختص بالای 12 سال میشه
خب تو دادگاه من ب قاضی گفتم که میخوام سند به اسم خودم باشه و قاضی طبق قانون نمیدونم چند که یادم رفته ازم سوالاتی پرسید که باید جواب اون سوالات رو جوری میدادم که قاضی رو قانع میکردم که اینقدر عقلم بزرگ شده که بتونم این کارو کنم. سوالات ساده ای نیست و قاضی هم با توجه به مهارتی که تو این شغل داره سوالاتی میپرسه که هیچ شکی تو تصمیمش نباشه حالا نمیخوام کلافه کنم شمارو ولی اگه فیلم لاک قرمز رو دیده باشید منظورم رو می‌فهمید که اون دختر چطور تونست تو سن کم سرپرستی داداش و آبجی کوچیکش رو به عهده بگیره! فکر کنم توضیحی داده باشم که مخصوصا اون آقا رو قانع کنه و اگه غیر این باشه باید گفت نرود میخ آهنی در سنگ!
خلاصه بریم سراغ داستانمون
چند روزی گذشت و منتظر تماس یا پیام محدثه بودم. دیگه داشتم ناامید میشدم و به فکرم اومد که برم سر کارش ولی میترسیدم که اگه برم همه چی کلا خراب بشه
تو این فکرا بودم که یه اس ام اس اومد ک نوشته بود سلام آقا سهیل
همون لحظه مطمئن بودم که خودشه چون شماره جدیدی داشتم که کسی اونو نداشت
اون موقع تازه از خدمات ارتباطی گرفته بودم و دو ماه طول کشید تا دستم اومد. اوایل فروش خط اعتباری بود ک باید ثبت نام میکردی تا به اسمت در بیاد. 919 بود شمارم
ولي با اینکه میدونستم خودشه گفتم شما؟
نوشته بود سهیل منم خانوم دکترت! با استیکر خنده
خلاصه کلی احوال پرسی و بعدش گفت سهیل میتونی جمعه بیای جایی که بهت میگم؟
منم که از خوشحالی داشتم بال در می‌آوردم گفتم هر جا باشه میام عزیزم! از گفتن کلمه عزیزم خیلی خجالت میکشیدم خب اولین رابطم با جنس مخالف بود و تا حالا تجربه نکرده بودم
خلاصه آدرس رونوشت که تازه متوجه شدم آدرس خونست! خب انتظار نداشتم منو خونه خودش یا خونه کسی دیگه دعوت کنه! فکر میکردم شاید قرار اولمون بیرون باشه یا توی پارک یا هر جای دیگه ای جز خونه!
گفتم این آدرس خونست که!
گفت نه پس انتظار داشتی مثل دختر مجرد تو پارک قرار بزارم؟ گفتم که متاهلم و آبروم میره اگه کسی ببینه و بعد هم قرار نیست دوست دخترت شم که! رابطه من و تو یه جور دیگست و منم دیگه چیزی نپرسیدم همش میترسیدم که نکنه حرف نامربوطی بزنم که گند بزنم به همه چی
قبول کردم و گفتم حتما میام
قرارمون ساعت 10 صبح بود و گفته بود که باید نهایت 1 ساعته تموم شه چون نمیتونم ریسک کنم
گفتم اوکی
خلاصه جمعه رسید و منم ی دوش مفصل گرفتم و اون موقع تازه اتو مو اومده بود که یه دونه داشتم و کلی به موهام رسیدم و مدل جومونگی که اون موقع همه میذاشتن که جای خط ریش رو می‌گرفت
دوتا قرص ترامادول که اون موقع کپسول سبز رنگ بود انداختم بالا
زدم بیرون که برم سمت خونش تو راه کلی استرس داشتم به دلایل زیاد ک مهم ترنیش این بود ک اولا نکنه شوهرش یا فامیلاش وقتی اونجا باشم یهو بیان تو
دومی نکنه همش خفت گیری باشه و دهنم سرویس شه مخصوصا اینکه منو قرار اول به خونش دعوت کرده بود
و سوما اینکه اصلا وقتی رفتم اونجا باید چطور شروع کنم! اصلا قراره سکس کنم باهاش یا نه! خیلی ذهنم مشغول این دلایل بود
گفته بود همین ک رسیدی به سر کوچه زنگ بزن
زنگ زدم بهش و گفت همونجا وایسا تا بهت بگم
حدود یه ربع بعد گفت بیا داخل در خونه رو باز گذاشتم
یه ساختمون 3 طبقه بود که خونش تو طبقه سوم بود و این بیشتر منو میترسوند
خلاصه سریع از پله ها رفتم بالا و خداروشکر کسی تو راه پله نبود و دیدم خودش در خونه رو باز کرده و منتظره
گفت کفشاتو بیار داخل و آروم در رو پشتت ببند
اومدم داخل و وقتی که دیدمش قلبم تند تند میزد
یه شلوارک تنگ تا زانو یه تاپ تنگ که سینه هاش داشتن خودنمایی میکردن توش و موهایی که دم اسبی بسته بود که خیلی بهش میومد. آرایش غلیظ و سکسیش داشت دیوونم می‌کرد
تصمیم گرفته بودم من شروع کننده نباشم و صبر میکنم که اون شروع کنه هم اینکه خجالت میکشیدم و هم اینکه دوست دارم طرفم کار رو دست بگیره اینجور خیلی شهوتی میشم بعد این همه سال همین الانم همین اخلاق رو دارم
خلاصه جدی گرفته بودم خودم رو و خیلی کم حرف میزدم
نشستم رو مبل و اولش اومد پیشم و بعد احوال پرسی گفت چرا رنگت پریده پسر؟! گفتم راستش استرس دارم
تو جواب گفت به خدا من بیشتر! این چند روز کلی با خودم کلنجار رفتم تا راضی به این کار شدم. گفت سهیل من هیچوقت فکر نمیکردم روزی بیاد ک بتونم قبول کنم و راضی به خیانت به شوهرم بشم. خیلی دوسش دارم زندگیمه به خدا ولی چی کنم که عقل و هوشم پریده کلا وقتی که کیرتو دیدم
میگفت دلیل اصلی که باعث شده راضی بشم به خیانت این هست که من تا جوونم باید حال کنم و از اونجایی که شوهرم کیر کوچیکی داره عمرم و جوونیم برای سکس و لذت داره میگذره و برای 1 بارم که شده اینکارو میکنم و بعدش عهد کردم دیگه تکرار نکنم!
من فقط گوش میکردم و بلند شد و رفت تو آشپز خونه

نمیدونم چرا ولي با حرفاش دیگه اون حس ترس و استرس تبدیل شد به حس شهوت و لذت
برگشت با چایی و شکلات و شیرینی تو سینی ک گفتم نیازی نیست به این کارا نمیخوام اذیت بشی ک
گفت آخه خشک و خالی هم نمیشه ک!
چایی رو خوردم و یه دونه شکلات بعدش و
یه سکوتی اتاق گرفته بود و فقط نگاهمون بهم دیگه قفل شده بود
دستام و تو موهاش کردم و با موهاش بازی میکردم
بهم گفت سهیل واقعا بهت نیاز دارم
با یه نگاه پر از شهوت بهش گفتم مثلا چه نیازی ی
گفت اگه اجازه بدی بهت نشون بدم
دستمو گرفت و منو برد تو اتاق و گفت میشه دراز بکشی؟
منم انجام دادم خودشم لخت شد و فقط سوتین و شورت سفیدش تنش موند
از خیسی کوصش که زیر شرت معلوم بود متوجه منظورش شده بودم
گفتم باااااش نشونم بده
پاشد و همونا رو هم در آورد وای چی میدیدم سینه های بزرگ و سفیدش با نوک های صورتی و سر بالا و یه کس شیو شده قشنگ و خیس که کمی هم تپل بود
عقل از سرم پریده بود و فقط داشتم نگاش میکردم
اومد روم و شروع کرد به بوسیدن لبام
منم دیگه رضایت داده بودم بهش و کاملا باهاش همراهی میکردم خیلی اروم و با احساس لبامو میخورد دستامو دور گردنش برده بودم و لمسش میکردم
صدای نفسامون شروع شدن محدثه گفت بلند شو ی لحظه
تیشرتم رو از تنم در آورد و از روی نافم شروع کرد به بوسیدن بدنم
خیلی حرفه ای و با احساس اینکارو می‌کرد
لباش و دوباره قفل کرد رو لبام همونجور که لبام و میخورد
دستشو فرستاد سمت کیرم و از روی شلوار محکم گرفته بودش و فشارش میداد
گفتم عزیزم دردم میاد خیلی محکم گرفتی که گفت هیسسسسس هیچی نگو دوباره لبام رو می‌خورد که خودشو جدا کرد و گفت تو تکون نخور همینطور دراز بکش
دستشو برد سمت کمربندم و درش آورد و منم کمی کمرم رو بالا بردم که بتونه درش بیاره… کامل شلوارم رو در آورد و اومد روی من و از روی شرت با دستش کیرمو گرفت کمی مالش داد و با دهنش کیرمو از روی شورت گاز می‌گرفت
من دیگه داشتم دیوونه میشدم گفتم محدثه من دووم نمیارم دارم میمیرم
گفت منم عزیزم ولی صبر کن
شرتمو کشید پایین و از پام جداش کرد
صورتش و چسبوند رو کیرم و بعدش با دستش کیره شق شدم رو گرفت و میزد به صورتش تند تند و کیرمو محکم فشار میداد به گودی چشاش که خندم گرفته بود و گفتم محدثه چی میکنی که دوباره هیسسسسس بلندی کشید و دوباره شروع کرد کیرم رو به صورتش می‌مالید و نمی‌دونست اصلا داره چی میکنه
بعدش آروم و یواش یه لیس به زیر کیرم زد که آه بلندی کشیدم و اونم با یه جوووون بلند جوابمو داد
سر کیرم رو میبوسید با بوسه های ریز کلاهکم رو خیس کرده بود و بعدش کلاهکم رو کرد تو دهنش و هوووم هوووم میگفت و مزه مزش می‌کرد
گفتم محدثه همش رو بکن دهنت اومدم سرشو با دستم بگیرم و خودم اینکارو کنم ک دستمو پس زد و خودش تا جایی ک راه داشت کرد تو دهنش و درش می‌آورد
گفت جا نمیشه تو دهنم عوضی این چه کیریه که خدا بهت داده! و خندید و گفت کوفت زن آیندت بشه
گفت کیر سعید رو کامل تو دهنم میکردم و اوق نمیزدم اصلا ولی این تا نصفه هم نرفته داره خفم میکنه
1 دقیقه نشد که تف زیادی به کیرم زد و کامل خیسش کرد و اومد روی من
کشیدمش بالاتر که سینه هاش رو بکنم تو دهنم
سینه هاش رو مثل وحشیا میخوردم که فقط آخ و آوخ می‌کرد و چشاشو بسته بود گفت بسه میخوام بکنمش تو
با حرکت بدنش سعی می‌کرد کصش رو سمت کیرم ببره که کیرم بره توش ولی من اذیتش می‌کردم و نمیزاشتم و اون هم هی غر غر می‌کرد و خواهش می‌کرد که بزارم کارشو کنه
آخرش یه داد بلند سرم زد که سریع گفتم چشم! 😂
گفت سهیل تو رو خدا تو کاری نکنی بزار خودم کم کم بکنمش تو
خب حقم داشت کس کوچیک و تنگی داشت که هیچ جوره نمیشد تصور کرد که کیرم بره تو به این راحتی
خلاصه کلاهکم رو تنظیم کرد رو سوراخ کصش و یواش هل داد تو همین که کلاهکم رفت داخل یه اخیییی کشید که دیوونم کرد
گفتم خوبی محدثه؟ چشاش بسته بود و با سر تایید کرد که خوبه بعدش دوباره یکم دیگه رفت تو و بعد دوباره وایساد و منم همزمان زیر گردنش رو میخوردم ولی جرات نمیکردم که خودم کاری کنم یا کیرمو بیشتر بکنم تو
یکم کصشو بالا پایین کرد رو کیرم در صورتی که کلا شاید 8 سانت از کیرم داخل بود
و گفت میخوام بیشتر ببرم سهیل کاری نکینا و منم گفتم باشه دیگه گفتم که چشم!
کم کم دوباره فرستاد تو جوری که نصف کیرم داخل بود شایدم کمی بیشتر
این سری تا همونجایی که کیرم داخل بود خودم شروع کردم به تلمبه زدن که محدثه همش تاکید می‌کرد از این بیشتر نبری فعلا
خیسی کصش و کیرم کم کم داشت جا باز می‌کرد تو و دیگه آه و ناله اش کل اتاق پیچیده بود و حین تلمبه زدنم سعی می‌کردم هر سری یکم بیشتر ببرم داخل و اونم با چشم بسته فقط داشت لذت می‌برد و آه می‌کشید
گفتم محدثه تقریبا تا ته کردم تو حواست هست
نگاه کرد خودش پایین رو و یه آهی از ته دل کشید و خودشو ولو کرد رو من و کامل خوابید روی من و چند بار لرزه شدیدی کرد و ارضا شد و گفت پاره شدم سهیل پاره شدم و نفس نفس زنان چندین بار این حرف رو تکرار کرد نفسش بالا نمیومد و گفتم عزیزم هنوز کاری نکردیم که اینجوری شدی و آروم گفت خفه شو و بعد خندش گرفت و تو گوشم گفت دارم میمیرم از لذت زیاد
گفتم دوسش داری محدثه ؟
گفت اره خیلی دوسش دارم
گفتم ای جااان کیرم همیشه برای توئه فقط مال خودته
گفت آره کیر کلفتت فقط مال خودمه سهیل فقط مال خودمه
درصورتی ک قبل سکس میگفت این اولین و آخرین باره و تمومش میکنیم
گفتم آماده ای شروع کنیم؟ گفت آره ولی آروم بکن
منم شروع کردم جوری کیرم تو کصش تحت فشار بود که به شدت کیرم درد میکرد و کناره های واژنش محکم کیرم رو تحت فشار گذاشته بود
انگار میدونست که چقدر خمارم چقدر حشری شدم
و داشت بیشتر حشریم میکرد با حرفاش و تکرار می‌کرد که این کیر مال منه فقط سهیل حق نداری به کسی بديش و قربون صدقه کیرم میرفت انگار نه انگار متاهل بود و ادعای دوست داشتن و عشقش به شوهرش رو داشت
گفت سهیل یکم تند تر و منم سرعتم بیشتر کردم و چند ثانیه نشد ک دوباره افتاد روم و لرزش شدید بدنش رو روی بدنم حس میکردم و بیشتر حشری میشدم و این بار شدت لرزش و آه کشیدنش از ارضای قبلیش بیشتر بود
با دستاش لحاف و چنگ میزد و دندوناش رو روی هم فشار میداد
پوزیشن رو عوض کردم بلند شدم و اونو خوابوندم رو تخت
و پاهاش رو بالا گرفتم و تمام کیرمو تو کوسش عقب جلو میکرد و حسابی قربون صدقه کوسش میرفتم
اه و ناله محدثه حسابی بلند شده بود و تو اون حالت برای بار سوم هم ارضا شد و مثل مار به خودش می‌پیچید
افتادم روش و گفتم خوبی تو؟

میگفت شوهرم هیچ وقت اینطوری نتونسته بود اهمو بکشه خیلی وقتا فقط واسه اینکه به رابطه و سکسمون لذت بدم صدای خودم و بلند میکردم
ولی الان زیر کیر تو ناله هام از شدت ضربه های کیرت تو کوسم بوده
بعد 5 دیقه طلمبه زدن تو کوسش
کیرم رو و کشیدم بیرون و ازش خواست حالت داگی بشه
بعدها می گفت راستش خودمم حالت داگی رو تو سکس خیلی دوس داشتم و لذت میبردم
برگشت و با لذت و عشوه برام قمبل کرد
کمی با لپای کونش بازی کردم و ازش تعریف کردم و میگفتم
جوووون چه کونی داری دختر
فداش بشم این همه وقت کجا بودی تو و اونم حسابی کیف می‌کرد از تعریفام
کیرم رو لب کوسش گذاشتم و فشار دادم تو کوسش
گفت باورم نمیشه چند برابر لذتش بیشتر از سکس با شوهرمه اصلا نمیشه مقایسه کرد کلفتی و بزرگی کیرت با شوهرم رو لذت داگی رو برام بیشتر کرده
شروع کردم به تلمبه زدن تو کوسش حسابی داشت جر می‌خورد اما با اون حال بازم دوست داشت محکمتر بزنم دیگه کوصش جا باز کرده بود
طلمبه هام تو کوسش شدیدتر شدن دیگه داشتم ارضا میشدم هرچند حس کردم تو این بین یه بار دیگه محدثه ارضا شد ولی بازم میگفت سهیل بیشتر بکن محکمتر بکن ترو خدا
ضربه هام رو تندتر کرده بودم و گفتم دارم‌ ارضا میشم چی کنم؟
با آه و ناله و عشوه جوابم رو داد و گفت برگرد و بریز رو سینه هام
سریع کیرمو کشیدم بیرون و اونم برگشت و خالی کردم رو سینه هاش ولی بیشترش ریخت زیر گلوش و بعد تو سکس هامون میگفت همیشه بریز رو گلوم چون حس خوبی می‌گرفت و خوشش میومد
مثل جنازه افتادم رو تخت و نفس نفس میزدم اونم بدتر از من
گفت سهیل پاشو دستمال بیار
به زور از جام بلند شدم و دستمال آوردم براش و آبم رو پاک کرد و گفت ببخشید ک اینو میگم ولی اگه میتونی تو برو زودتر منم برم دوش بگیرم نکنه کسی بیاد شر بشه
گفتم باشه
داشتم شرتم رو میپوشیدم که گفت صبر کن نکش بالا
اومد کیرمو گرفت و چندین بار محکم بوسش کرد و ازم تشکر کرد گفت هیچوقت تا آخر عمرم امروز رو یادم نمیره و ازت ممنونم سهیل
گفت تازه فهمیدم زن بودن رو حالا برو بعدا حرف می‌زنیم
خلاصه جمع کردم و رفتم و شبش کلی چت کردیم
بعد ها چند باری سکس داشتیم تا اینکه مهاجرت کردن یه شهر دیگه و ارتباط ما هم کم و کمتر شد ولی گاهی با وجود اینکه چند سال گذشته بهم پیام میده احوال میپرسه
الان یه پسر خوشگل داره که میره مدرسه تازه
امیدوارم خوشتون اومده باشه و اگه خوب نوشته نشد ازتون عذر میخوام
اگه کوتاه نوشتم ببخشید اگه چیزی اضافه میکردم بهش دروغ میشد و دوست داشتم عین واقعیت رو بگم
این اولین سکس بود از سکس های بعدی ک خیلی هیجانش بیشتره هم میگم بعدا

نوشته: سهیل


👍 53
👎 4
65701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

969191
2024-02-02 01:43:28 +0330 +0330

اون کپسول سبز ترامادول تو کونت سهیل

5 ❤️

969237
2024-02-02 07:01:36 +0330 +0330

کپسول CNG بود یا LPG؟

1 ❤️

969249
2024-02-02 10:07:51 +0330 +0330

ای داد بیداد ، حیف شد
تا قسمت ۲ تقریبا خوب اومدی جلو، ولی توی این قسمت خراب کردی.
کاش دروغ قاطیش نمیکردی…
اولا کسی که توی سن پایین باشه و اعتیاد هم نداشته باشه، اگه دوتا ترامادول همزمان بخوره، صد در صد سنگکوب میکنه.
دوما زنی که فقط با شوهرش سکس کرده باشه، قطر واژن‌ش هم‌اندازه قطر کیر شوهرش میشه، و کاملا از کیر شوهرش لذت میبره.
گفتی کیر شوهرش نصف تو بوده، یعنی ۱۲سانت، این اندازه برای زن معمولی که فقط با یه نفر سکس داشته بسیار مناسب هست و کاملا ارضاش می‌کنه.
و…

3 ❤️

969253
2024-02-02 11:08:38 +0330 +0330

کصشعر خالص. تو اول دلیل مهاجرت یه پسر بچه چهارده ساله سفید و‌بی مو و تنها به قزوین چیه؟ تو رویا ننه بابات رو کشتی و همه اموال رو فروختی قزوین خونه خریدی که چی؟ نکنه فتیش بچه بازای قزوین داری شیطون

0 ❤️

969268
2024-02-02 14:02:56 +0330 +0330

باتوضیحاتی که دادی مهراطمینان زدی که به هیچ عنوان طومارت واقعی نیست
فقط شمانیسنی ،خیلی ها عجیب اصراردارن که حکایتشون غیرازاسامی واقعیه حالا بگذریم ازاینکه اگرهم اسمها واقعی باشه چه اتفاقی میفته.مگه ارجمعیت85میلیونی چندنفراهل اینترنت و…هستن،چندنفرمیدونن فیلترشکن چیه،چندنفرازش استفاده هم میکنن،چندنفرکلا گرایش به سایت و داستانهای سکسی دارن،چمدنفراسم و سرگذشتی که دراون داستان ذکرمیشه دارن و…
لپ کلام نوشته واقعی وغیرواقعی بایررسی وچکدکردن چندآیتم شناخته میشه

1 ❤️

969365
2024-02-03 05:56:57 +0330 +0330

عالی بودی.من که حال کردم.نوش جونت کسی که کردی.حالا اگه تو واقعیت بود یا رویا

1 ❤️

969385
2024-02-03 08:50:53 +0330 +0330

امپولم که نزدی آخرش
نمیدونی برا دوره باید امپولا رو‌حتما سر وقت بزنی؟
نمیدونم امپول چی بوده هشت تاشو زدی دوتاشو نزدی
همه جات رو تومد رونت کوچواو موند
اگه واقعی باشه و خودت‌گفتی همه جای بدنت رو اومد‌خندم میگیره ساقت کلفت شده ولی کون و رونت کوچولو مونده
چه هیکل تخمی ای درست کردی

1 ❤️

969691
2024-02-05 12:07:52 +0330 +0330

نه به زن شوهردار
نصفه نیمه خوندم اولی دومی سومی از کنجکاوی… تو که مادرت مرده میدونی اینجا فحش میدن گوه میخوری مینویسی،،،بعدش مطمئن باش روزی تاوان کارت رو پس میدی اینو شک نکن واینکه فقط متاسفم

1 ❤️

969941
2024-02-07 09:51:26 +0330 +0330

داستان روان بود
کمی شتاب داشت و کمی روایت ضعیف بود.
خیانت گاهی شیرین است. و گاهی لازم
گرچه اخلاق خطی آدمی آن را نکوهیده بداند. که در اکثر اوقات هم نکوهش آن درست است.
اما در تاریخ
خیانت گاهی شیرین است و گاهی لازم

1 ❤️