زن عموم بالاخره منو خفت کرد!!

1402/03/20

سلام دوستان ،فقط اول ماجرا بگم از اسم مستعار استفاده میکنم برای شناخته نشدن ،و در ادامه اینکه اصلا برام مهم نیس که باور کنید یا ،من فقط دوس داشتم اتفاقی که برام افتاده بودو بازگو کنم:من حمیدم والان 27سالمه ی پسر معمولی با قد ۱۸۰و وزن ۷۵کیلو ،نه قیافه زشتی دارم نه زیادی جذاب در کل معمولیم،این داستان واسه چند سال پیشه که من 21سالم بود ،من اون موقع ها نامزد داشتم و از اونجایی که با نامزدم اینا همسایه بودیم ،روزایی که باهم بحثمون میشد میرفتم خونه فامیل تا همو نبینیم،ی شب که با نامزدم بحثم شده بود و رفتم خونه عمم ،جا انداختیم همه خوابیدن و من طبق معمول داشتم با گوشی ور میرفتم که پیام اومد از طرف زنعموم ،اینم بگم که رابطم با زنعموم خیلی خوب بود ولی نمیدونستم چرا بعد نامزدیم باهام سر سنگین شده بود و قیافه میگرفت،بریم سره اصل مطلب ،اونشب بهم پیام داد تعجب کردم بعد احوال پرسی و اینکه چرا بحثتون شده ،بهم گفت که عموت خوابه میخوام ی چیزی بهت بگم بین خودمون بمونه ،گفتم بگو ،بهم با ترس و لرز گفت که دوسم داره ،منم درجوابش کابل رو گرفتم گفتم منم شمارو دوس دارم از این حرفا ،ولی اون منظورشو تو مخم کرد که عاشقمه خیلی دوسم داره از اینکه زن گرفتم ناراحت شده والان که قهرم دوست داره طلاقش بدم و مال اون باشم،من اون شب دیگه ادامه ندادم ،خوابیدم فرداش زنگ زد گفت که برم خونشون عموم کارم داره ،منم رفتم عموم اومد باهام حرف زد که برید اشتی کنید و زندگی بالا پایین داره ولی زنعموم اخم کرده بود ،رفتیم ولی آشتی نکردم من چون بیشتر با مادر خانمم دعوا داشتم تا خانمم چون مثل همیشه تو همه چیز دخالت میکرد،
اینم بگم عموم کارگاه داره،بعد برگشت گفت بریم کارگاه یه سر بزنیم ،رفتیم نشسته بودیم کارگاه که از بازار زنگ زدن گفتن عموم بره بازار ،به من گفت توهم بیا ،رفتم سوارشم برم که گفت تو برو یه خرده وسیله خرید کن ببر خونه واسه زنعموت من وقت ندارم میخواد شام بزاره ،منم چون دیشب تند برخورد کرده بودم با زنعموم و گفته بودم ادامه نده ،فکر میکردم که دیگ تموم شده اون مسئله ،وسیله گرفتم بردم براشون که شام بزاره واسه ما تا خانوادمم شام بیان اونجا،تا وسیله ها رو دادم ،چون پسر عموم تو پذیرایی خواب بود (یه پسره سه ساله داشت)دستمو گرفت گفت بریم اتاق این کمد آرتین رو با هم جابجا کنیم ،تا رفتیم تو اتاق درو بست ،چسبید بهم ،منو استرس گرفت گفتم دست نزن و فلان میترسم ،باشه هرچی تو بگی ولی الان نه ممکنه مهدی(عموم)بیاد،گفت خیالت راحت اون رفت دنبال چک تا سه ساعت دیگ نمیاد ،راستش استرس داشتم ولی بدمم نمیومد ،زنعموم یه زنی بود از من ۳سال بزرگتر قده ۱۷۷تقریبا هم قده خودم کمر باریک با کون گنده جلو منم با تاپ وشلوار میگشت ،لباشو که گذاشت رو لبام خودمو ول کردم شل شدم،جفتمون نفس نفس میزدیم ،یه خرده که لبمو خورد زانو زدو شلوارمو کشید پایین و شروع کرد به خوردن از اونجایی که استرس داشتم راست نمیشد ولی خیلی حرفه ای برام داشت ساک میزد ،خیلی حرفه ایی کاری کرد هم راست بشه هم استرسم بریزه ،بعدش گفت دوس داری بزاری توش،منم که داشتم دیوونه میشدم گفتم برگرد ،برگشت بکمر خوابید،شلوارو شرت که درآورد ،نمیدونید چه حالی شدم یه کس صورتی خوشگل با یکون خوش فرم جلوی چشام داشت دیوونم میکرد،سرشو گذاشتم تو آروم هل دادم یه آهی کشید و رفت تو یه خرده تلمبه زدم بهم میگفت عشقم گشاد شده؟ منم گفتم نه عالیه،میگفت حرومزاده عموت فقط فکر خودشه وحشیانه میکنه ارضا میشه بعد میخوابه منم انگار نه انگار که آدم هستم،بعد شروع کرد به قربون صدقه رفتن که منم داشتم دیوونه تر میشدم و محکم تر میزدم از اونجایی که دیر ارضام ده دقیقه ای زدم و سینه هاشم میخوردم و گردنشو میخوردم که حس کردم داره میاد ،بهش گفتم گفت حیفه بریز تو قرص میخورم ،،ریختم تو بعد شروع کردم با دست باچوچولش بازی کردم ،تا ده دیقه که دوباره راست شد بلند شد خودشو شست دوباره شروع کردیم اینبارمدل داگی خوابید و ازپشت کمرشو بغل کردم و زدم اونم هی میگفت تندتر تندتر،زدم یهو دیدم کل تنش لرزید خودشو داد جلو به کمر خوابید و منو کشید بغلش گذاشتم تو محکم بغم کرد بوسم میکرد و لیس میزد ،وحشی شده بود ،گفت حالابزن ،داشتم میترکیدم تو بغلش ارضا شدم خیلی حس خوبی داشتم دلم نمیخواست از بغلش بلند بشم تو بغل هم نیم ساعتی دراز کشیده بودیم که یهو گوشیم زنگ خورد بلند شدم قطع کردم رفتم سرویس خودمو شستم برگشتم دیدم رفته حموم ،رفتم درو زدم گفتم من میرم کارگاه بعد از حموم میام خونه ارتینم بیدار کن تا بیام گفت باش ،همونجا ی لب چند ثانیه عشقی گرفتیم و رفتم ،بعد واسه شام که اومدم هی همو زیر چشی نگاه میکردیم میخندیدیم ،بعد اون ماجرا من از نامزدم بعد چن وقت جدا شدم .وبا زنعموم درارتباط بودم ،چند باری باهم لب بازی کرده بودیم مثل مسافرت یا تو اتاق خونه ما ولی سکس بعد اون فقط یبار دیگه داشتیم که عموم رفته بود شهرستان خونه نبود ،اونم بعدا براتون تعریف میکنم ،ولی الان چند سالیه که کات کردیم بعد اون ماجرای سکس دوم حامله شد من ترسیدم فکر کردم بچه منه ولی خوشبختانه نبود ،
امیدوارم دوست داشته باشین

نوشته : حمید


👍 16
👎 28
91701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

932455
2023-06-10 23:40:42 +0330 +0330

من نمیدونم چه حکمتیا طرف ۲۰ سال زنشو میکنه زنش ارضا نمیشه.بعد یه جقی میاد میکنه طرف میلرزه ارضا میشه.وات د فاک


932462
2023-06-11 00:02:19 +0330 +0330

و در ادامه اینکه اصلا برام مهم نیس که باور کنید یا ،
تا همینجا خوندم دیدیم کسشعری بیش نیست
واینکه کسکش جقی کدوم احمقی تو نامزدی بحثش میشه بعد قهر میکنه میره خونه فامیل که تو دومیش باشی🖕

4 ❤️

932481
2023-06-11 01:01:49 +0330 +0330

کستانت اشتباه بود
درو‌که بست ا پشت چنگ نزد لباستو پاره کنه
کون تخت

3 ❤️

932485
2023-06-11 01:23:06 +0330 +0330

کلا این داستان از ریشه کصشر بود
کاش یه دلیل بهتری برای خونه اقوام رفتن پیدا میکردی کصخل جان

بعدم عنوان داستانت ب داستانت نمیخورد

1 ❤️

932492
2023-06-11 01:41:20 +0330 +0330

کوس کش مجلوق کی میخواد اینجا بشناست که اسم واقعی استفاده نکردی دیوث

1 ❤️

932506
2023-06-11 02:16:54 +0330 +0330

زن عمووووت خفتت کرد؟
تو این سایت تا چشم کار میکنه زن عمو و زندایی جنده ریخته 😂😂😂جمع کنین وجدانا

1 ❤️

932511
2023-06-11 02:26:11 +0330 +0330

آخرش نوشتی سکس دومتو برامون تعریف می‌کنی، من به نمایندگی از همه دوستان میگم لطفاً ادامه داستان رو ننویس، این خودش یه خدمت بزرگ به بشریته

0 ❤️

932521
2023-06-11 05:17:19 +0330 +0330

کاری با تمام کس شعرات ندارم
ولی چطور تو پیام ترسو لرزو فهمیدی؟
ادم دیر ارضا ۱۰ دقیقه ای ابش میاد؟
به قول خودم
حمید کیرم تو بیبیت

0 ❤️

932526
2023-06-11 07:17:20 +0330 +0330

Ok

0 ❤️

932548
2023-06-11 10:31:20 +0330 +0330

اینهم یک دلیل قاطع که نویسنده های شهوانی خاله، عمه، زن دایی، زن عمو، زن داداش همسایه اینوری، همسایه اونوری، همسایه روبرو جنده فابریک هستند و فقط هم به نویسنده که هم قد بلند و هم خوش هیکل و هم دودو لشون 22 به بالا هست می خوان بدهند. خدا این جماعت کسخل را از این پبج محو نکند.

0 ❤️

932553
2023-06-11 11:44:35 +0330 +0330

داش ساقیتو عوض کن توهم زدی یوزارسیفی 💔

0 ❤️

932557
2023-06-11 13:03:02 +0330 +0330

کله کیری ترس ولرز طرف چطور از تو پیام فهمیدی!
برو جقت بزن عن مغز

0 ❤️

932569
2023-06-11 15:25:41 +0330 +0330

0 ❤️

932780
2023-06-12 23:17:27 +0330 +0330

خوش شانس

0 ❤️

932781
2023-06-12 23:54:46 +0330 +0330

همه هم حمال و مسول خریدنن، تفکرات یه جقی بیچاره، اصلا نخوندم کیری

0 ❤️

932898
2023-06-13 15:13:21 +0330 +0330

بازم یک داوطلب برای فحش شنیدن

0 ❤️

957900
2023-11-14 02:51:22 +0330 +0330

با عرض پوزش از احمد ۱۳۵۸
چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده که هنگام جلق زدن هم زود انزالی داری

0 ❤️