زن عموی داغ (۱)

1401/09/01

سلام خدمت دوستان شهوانی،داستانی که میخوام براتون بفرستم کاملا واقعی و کمی طولانیه تا اخرش بخونید مطمئن میشید که واقعی و بقول دوستان از مخ جقیم تداعی نشده.اسم ها مخفف من اسمم دایان ۲۷سالمه و کمک داور فوتبالم و برای حرفه ورزشیم باید همیشه اماده باشم و به همین دلیل باشگاه و ورزشم مداوم قدم ۱۷۸ و وزنم ۸۴ داستانمون از اونجا شروع میشه که من از سال ۹۲ که عموم ازدواج کرده و ی زن عمو با هیکیل و اندام خیلی سکسی به جمع مون اضافه شد از همون روزای اول حسی خیلی خوبی بهش داشتم و با اختلاف سنی کمی ک داشتیم باهم راحت بودیم راستی از زن عموم بگم قد ۱۶۹ وزن حدودا ۸۰ اما شکم نداره باسن خیلی گوشتی و بزرگ و ممه های سایز بزرگتر از ۸۵ روزا پشت سر هم میگذشت و من به هر بهونه ای میرفتم خونشون دیگه واقعا تشنه سکس با زن عموم بود از بس هیکل و اندامش سکسی بود و از این بابت به عموم حسودیم میشد، ی روز که همه ی فامیل برای عروسی پسر عمه ام خونه عمم جمع بودیم به بهونه ای رفتم خونه عموم و با شورت و سوتین هاش بازی کردم و جق زدم و ابمو تو شرتش خالی کردم این داستان همیشه ک خونشون خالی بود انجام میدادم و میرفتم سراغ شورت سوتین هاش و گذشت و گذشت و گذشت تا اینکه من ازدواج کردم و تو مراسم عقدم یکی از دوستای صمیمم با زن عموم کراش میزنه(البته بعدا خودش گفت) و باهم وارد رابطه میشن ی روز ک منو دوستم ک اسمش حسن (مستعار) داشتیم باهم دور میزدیم که زن عموم زنگ زد و اونم یهو از زبونش در رفت و سوتی داد ک دایانتونم با منه و از حرفاش متوجه شدم که ادرس یه کلینیکی که لیزر انجام میدن رو از دوستم گرفت و بعد قطع کردن پرسیدم کی بود که حسن برای معرفی ممانعت کردو نگفت همون شب زن عموم اینا شام خونمون بودن که بحث لیزر و این چیزا شروع شد که یهو منم سوتی اادم که پس امروز تو بودی به حسن زنگ زدی و ادرس میخواستی و …. که ناراحت شد و بحث و عوض کردن بعد چند ساعت رفتن خونشون ساعت دو و خورده‌ای بامداد بود تو تگرام بهم پیام داد که چرا لو دادی حتی اگه از رابطه مون خبر داشتی نباید تو جمع بگی و نوشت ک ازت انتظار نداشتم منم ک صبح پیامشو خونده بودم ترسیدم ک عموم بره سر گوشیش بهش چیزی نگفتم تا اینکه ساعت ده خودش بهم زنگ زد با ناراحتی ک چرا دیشب اون حرفو زدی منم گفتم کدوم حرف گفت خودتو ب اون راه نزن من میدونم ک تو میدونی من و حسن باهم در ارتباطیم من که تا همین لحظه نمیدونستم و با سوتی هایی که این دو تا دادن فهمیدم یهو با اینکه از هر دوشون ناراحت بودم و عصبانی نقشه ای به ذهنم رسید و گفتم ک من اینجا هستم و تو با حسن رل زدی انگاری منتظر بود ک من این حرفو بزنم سریع تو جوابم گفت خب تو ک منو نمیخوایی منم بهش گفتم من الان خیلی وقته دنبالتم و کلی با شورت و سوتینت حال کردم و….خندید و گفت باید قطع کنم خدافظی کردیم و از اون اون روز چتامون شروع شد چندی نگذشت که وقتی عموم نبود هماهنگ کرد رفتم خونشون کمی بوس و بغل و شروع کردم‌به خوردن ممه های درشتش واقعا از بس بزرگ بود که تو ی دست جا نمیشد شروع کردم به خوردن نوک ممه هاش و با ی دست دیگه بازی کردن با اون یکی ممه اش که کم کم داشت صدای نالش بلند میشد که یهو گوشیش زنگ‌خورد عموم بود داشت میومد خونه و به زن عموم گفت غذا اماده کنه منم ک ضد حال خورده بودم ی بوس از لباش گرفتمو زدم بیرون چت کردنمون بیشتر و بیشتر شده بود و دیگه خیلی راحت حرف میزدیمو چت میکردیم تا دوباره قرار شد خونه رو خالی کنه برم من کلی خودمو اماده کردم روز موعد فرا رسید و ساعت ده و نیم رفتم خونشون درو باز کردم رفتم‌تو‌خونه که با یه ساپورت تنگ مشکی و یه تاپ قرمز که قشنگ میشد چاک سینه های بزرگشو دید تنش بود تا چش تو چش شدیم خنده اش گرفت و گفت خوب برانداز کردی؟ منم خنده ام کرفتو گفتم عجب کس‌نازی شدی دستشو‌گرفتم‌و رفتیم تو اتاق خواب شروع کردیم ب بوس و بغل و لب منم هی با سینه هاشو کونش ور میرفتم و لب میخوردیم کیرم داشت میترکید تاپ شو در اوردم با سوتین مشکی ازون توری ها تنش بود انگار سینه هاشو بزور کرده باشه تو داشت از تور میزد بیرون با دیدن این صحنه حشرم بیشتر شده بود از رو سوتینش کمی‌ زبون زدمو سریع بازش کردم و گرفتم تو‌دستام و هی پشت سر هم ب نوبت هر دوتاشو میکردم تو دهنم و نوکشو با زبونم بازی میدادم اونم دیگه داشت با کیرم بازی میکرد دیگه واقعا داشتم از شهوت میمردم صدای اخ و نالشم تشدید میکرد وضعیتمو تو این حالت حدودا ده دقیقه بودیم که گفتم زن عمو اجازه میدی کصتم بخورم گفت جووووون دایان خوشگله من از خدامه که کصمو یکی بخوره بخور عزیزم با شنیدن این جمله بدون معطلی سریع شورت و ساپورتشو همزمان کشیدم پایین کص و کونش افتاد بیرون وای باورم نمیشد دارم کص و کونی که همیشه دنبالش بودمو جلوم میدیم سریع انداختمش رو تخت و سرمو بردم پیش شکمش از پایین ناف شروع کردم لیس زدن تا رسیدم به کص تپلش پر اب بود انگار تو خودش چشمه داشت از بس که حشری بودم مثل قحطی زده ها افتام به جونش و خوردن کصش زبون میکشدم و میک‌میزدم ‌فک‌نکم پنج شیش دقیقه طول کشیده باشه که با صدای بلند داد کشید و از حال رفت فهمیدم که ارضا شده منم کصشو ول کردم و رفتم پیشونیشو بوس کردمو کمی با سینه اش بازی کردم و نوکشو خوردم بعد دوسه دقیقه چشاشو‌باز کرد شروع کرد تشکر کردن از من که چقدر خوب میخوری چقدر حرفه ای کارتو بلدی این مدل حرفا گفتم راضی بودی عزیزم گفت عالی بود خیلی حس خوبی داشتم گفت خب الان نوبته توعه و تو باید ی حال اساسی بدی ک کفت من نمیتونم بخورم‌ینی‌دوست ندارم بخورم گفتم باشه کیرمو درار بلند شد شلوارمو و شورتمو کشید پایین و کیرم ک از شهوت زیاد داشت منفجر میشد تمام رگ هاش بلند شده بود و سیخ‌و سیخ جلو صورتش بود با اینکه زیاد بزرگ‌نیست ولی واقعا کلفت گفت عجب سالاری داری گفتم مال خودته عشقم دوباره همون حالت ب پشت خوابید منم رفتم بین پاهاش و کمی کیرمو رو کصش جلو عقب کردم و جوری که با دستم میزان کردم رو سوراخش با تمام قدرت و سرعت تا ته کردم تو کصش بیچاره اینقدر درد کشید با داد گفت کسکش پاره شدم منم بدون توجه ب حرفش تا میتونستم با سرعت تلمبه میزدم چون حشری بودم زیاد طول نکشید حدودا سه چهار دقیقه که ابم اومد منم همه شو ریختم رو شکمش بعدش سریع جمع جور کردیم من زدم بیرون
امیدوارم خوشتون اومده باشه
من و زن عموم با هم حدودا هشت یا نه بار سکس کردیم که اگه دوست داشتید قسمت های بعدی براتون مینویسم

نوشته: پارادوکس


👍 1
👎 13
48301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

903716
2022-11-22 07:50:32 +0330 +0330

زن عموهای مردم همه کسو شدن، آدم میترسه برادرش بچه داشته باشه

1 ❤️

903782
2022-11-23 00:43:54 +0330 +0330

پارا دوکس پس زنت چی شد ؟سپردی به حسن و رفتی سراغ زن عموت چه کیفی پی کنه حسن .یه روز بهت میگه دایان زن عموتو بیار با زنم که زن توست ضربدر بزنیم.کس کشا انگار دیگران می پرسند قد و وزن و سایز خودت و طرفت چنده ؟مگه میخواین استخدام جنده خونا بشین و شما هم کس ‌کشی کنین؟

1 ❤️

903787
2022-11-23 01:15:10 +0330 +0330

داستان واقعی بود بنظرم ولی تا اونجا ک گفتی عموم زنگ زد! دراصل عموت زنگ نزد و سرزده اومد زد و توهم زن عموتو نمیکردی داشتی باشورتش جق میزدی و عموت دیدو ب صد روش سامورایی گاییدت

1 ❤️

903789
2022-11-23 01:16:16 +0330 +0330

داستان واقعی بود بنظرم ولی تا اونجا ک گفتی عموم زنگ زد! دراصل عموت زنگ نزد و سرزده اومد زد و توهم زن عموتو نمیکردی داشتی باشورتش جق میزدی و عموت دیدو ب صد روش سامورایی گاییدت

0 ❤️