ساناز مامان دوستم

1401/12/19

سلام. اول از خودم بگم.که الان ۳۵سالم هست و زن و بچه دارم.قیافه ام معمولی مثل خیلیا.ی دوست دارم اسمش محسن هست که از بچگی مامان و باباش از هم جدا شدن.ما ی گروهی دوستی هستیم که اکثر مواقع با هم هستیم.البته من متاهل هستم ولی محسن مجرده.ولی هر وقت گروه دوستیمون جای میخواست بره و خانوادگی بود محسن و مامانش هم میومدم و همدیگه رو می شناختیم.ی روز که سرکار بودم محسن بهم زنگ زد که میخوام ی مقدار از پس اندازم رو طلا کنم.چون من آشنا داشتم رفتیم و به اندازه پولش طلای اب شده خریدیم.تا ی مدت دیگه طلا سقوط کرد و محسن رفت تو ضرر. ی روز مامان محسن بهم زنگ زد که چکار کنیم بنظرتون بهتر نیست بفروشیم تا بیشتر ضرر نکنیم.من گفتم دست نگهدار ی مدت دیگه.تا اینکه ی مقدار بهتر شد و ی سود کم کردن و براشون فروختم.بعد هم مامانش زنگ زد که اگه میشه پول پیش خودت باشه برامون باهاش کار کن تا یچیزی از گیر ما بیاد منم قبول کردم.مامان محسن که اسمش میزارم ساناز در ی مغازه بوتیک کار میکرد.ی روز بهم زنگ زد که علی بیا کارت دارم.منم رفتم وقتی رفتم همش از دست پسرش شاکی بود که سرکار نمیره همش دور مشروب خوری هست و اگه میشه هواست بیشتر بهش باشه.بواسطه محسن ساناز بیشتر بهم پیام میداد که هوا محسن رو داشته باش.کم کم رابطه ما وارد ی فاز جدید شد.تقریبا هر روز به بهانه مختلف تو واتساپ با هم در ارتباط بودیم.و همدیگه رو به اسم کوچیک صدا میزدیم.تا اینکه ی روز محسن رفته بود واسه تفریح ی شهر دیگه و ساناز زنگ زد.دیدم داره گریه میکنه.گفتم چی شده.گفت بازم رفته دور عیاشی.دیگه نمیدونم با این چکار کنم.خیلی ناراحت بود.منم الکی گفتم که میدونم با کی رفته ادمای خوبی هستن و کلی حرفای الکی بهش زدم.ساناز باز در دلش شروع شد که من تنهام.جز محسن کسی دیگه ندارم.میترسم اینم از دستم بره با کاراش.نمیدونم چکار کنم.منم گفتم بیاد میارمش پیش خودم.همین که گفتم کلی ذوق کرد و خوشحال شد.بعد ی مدت محسن آمد پیش خودم و مشغول کار شد و ساناز هم خیالش راحت شد و هر روز تو واتساپ کلی تشکر میکرد و میگفت اگه تو نبودی معلوم نبود آخر این چی بشه و هر روز باهام راحت میشد.دیگه جوری باهام راحت شده بودیم که بهم عزیزم می گفتیم واسه هم جوک میفرستادیم.ی روز پیام داد که علی خیلی حوصله ام سر رفته.منم به شوخی گفتم تا بیام بریم ی دور بزنیم.اونم گفت واقعا.خلاصه تو رودربایستی رفتم دنبالش و رفتیم بیرون شهر.ساناز شروع کرد که تو خیلی خوبی بهت میشه اعتماد کرد و خیلی خوشحالم که محسن همچین دوستی داره.کاش منم ی همچین دوستی داشتم و باهم زدیم زیر خنده.وقتی برگشتیم باهام دست داد و رفت.فرداش تو واتساپ پیام داد دیروز خیلی عالی بود بعد مدتها کنار ی ادم بودم که بهم حس ارامش میداد.دوست دارم عزیزم.و ی بوس فرستاد.وقتی فهمید دیدم بعدش پاک کرد.منم بعدش ی بوس فرستادم.دیگه تو واتساپ خیلی باهم راحت بودیم و مثل ی دوست شده بودیم.ساناز ی زن ۴۹ساله که واقعا رو فرم بود و به خودش می رسید.روز ولنتاین رسید و گفت تو نمیخوای واسه دوستت کادو بخری و بعدش خندید و گفت شوخی کرد.عصرش بهش پیام دادم که کجایی.گفت خونه ام.چطور.گفتم وقت داری تا ی جایی بریم؟گفت آره مشکلی نیست.ساعت ۴ رفتم دنبالش حسابی م به خودش رسیده بود.گفت کجا میریم.گفتم صبر کن.رفتیم بیرون شهر و ی جا وایسادم.ی جعبه کادو گرفتم جلوش.گفتم تقدیم به شما.خندید گفت نمیدونستم جدی می گیری.وقتی بازش کرد دید ی جعبه عطر با ی شکلات نوتلا با چند تا برگ صد هزاری خشک داخلش هست کلی ذوق کرد و همونجا بغلم کرد و همونجا اول ی بوس لبم کرد و خودش رو کشید عقب ایندفعه من گرفتم لبم رو گذاشتم رو لبش و شروع کردم به خوردبین.دیگه مثل وحشیا لب همدیگه رو میخوردیم.ساناز دستم رو گرفت گزاشت رو سینه اش.دستم بردم زیر سوتینش و براش ماساژ میدادم.جامون بد بود و برگشتیم.فرداش پیام داد که دیروز حالم بد شد گفتم چرا گفت بهم دست بدی بعد از مدتها بدنم سست شد ولی چون نتونستم ارضا بشم گفتم تا بیام و خندیدم.گفت بلند شو بیا.گفتم بابا شوخی کردم.یهو نوشت من شوخی نکردم واقعا نیاز دارم و به هیچکس جز تو نمیتونم اعتماد کنم.گفتم صبر کن بهت خبر میدم.زنگ به محسن زدم گفتم کجایی؟ گفت دارم میام پیشت.گفتم بیا که من باید برم جایی.محسن تا آمد زنگ به ساناز زدم دارم میام.گفت شوخی میکنی گفتم مگه نگفتی میخوام.گفت محسن چی.گفتم کارگاه رو سپردم بهش۰۰۰۰۰۰۰۰

نوشته: هیچکس


👍 26
👎 9
90001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

918223
2023-03-10 01:39:08 +0330 +0330

ایران شده اسپانیا🙄

1 ❤️

918231
2023-03-10 01:52:58 +0330 +0330

بله درست میفرمایید ماهم گوشامون دراز تو بمیری باور کردیم

2 ❤️

918325
2023-03-10 14:39:13 +0330 +0330

ننه ها کصو شدن، رفیقا کونی و نارفیق
اگه اینا نشونه های ظهور نیست پس نشونه های عنه😂

0 ❤️

918349
2023-03-10 17:28:06 +0330 +0330

ای ناکس . رفیق ناباب که میگن همینه دیگه. مادره دوستشو بلن کرده بعد کارگاه رو سپرده دست دوستش

0 ❤️

918402
2023-03-11 02:35:46 +0330 +0330

خوشبحالت

0 ❤️

918424
2023-03-11 05:04:24 +0330 +0330

واقعا من مادر شبکه جم‌ و زن کارگردان و تهیه کننده‌فیلم‌های‌ ترکیه‌ رو گاییدم
تو ام پاشو‌‌ کص کش

0 ❤️

918433
2023-03-11 08:22:32 +0330 +0330

حالا این کیریا ی جوری کامنت میزارن ک انگار اصلا ازین اتفاقا نمیوفته،خو کونیا بیایت با من دوست شید تا بینم چجوری ماماناتونو میکنم تا بفهمین واقعیت داره😒

0 ❤️

918446
2023-03-11 13:56:13 +0330 +0330

آفرین ثواب داره هر می خواد بهش برسید

0 ❤️

918450
2023-03-11 15:52:39 +0330 +0330

چرا این دوستای شما همشون یا شوهرشون مرده یا شوهره کیرش بلند نمیشه سیرش کنه یا طلاق گرفتن یا زودی جنده میشن یا شوهرشون رو کشتی کار میکنه و راننده تریلی هست یا کسشون برای کیر یکی دیگه میخاره یا با شوهر ارضا نمیشن و هزاران یای دیگه اما یکیشون گیر این بچه های شهوانی کیر 43 سانتی متری و با قطر 30 نمی‌افته اون دخترایی هم که اومدن همه دنبال اینن بزک کنن و لب و لوچه رو به نمایش بذارن و از پسرا نظر بخوان که ببینن از دید بقیه جذاب و سکسی هستن یا نه ولی تا اسم حضوری میاد یا دزد و پول خورک در میارن یا کیر دار میشن 10 ساله من تو این سایتم همش این اخرا شده توهم و مسخره بازی

0 ❤️

920749
2023-03-29 01:21:38 +0330 +0330

دیگه خود خدا باید ظهدر کنه
چقدر جدیدا زنا زود وا میدن و خودشون میگن بیا بکن !

0 ❤️