با عرض سلام خدمت دوستان
منم بعداز خوندن داستان های شماها تصمیم گرفتم یکی از داستان هام بنویسم و اگه خوب بود چندتای دیگه هم بنویسم.
این داستان برمیگرده به تیر ماه امسال که هم دانشگاهیم که اسمش مریم هست بهم پیام داد که اگه کاری ندارم برای کارهای فارغ‌التحصیلیش باهاش برم دانشگاه و منم اوکی دادم باهاش برم.
مریم یه دختر سفید، لاغر، باقد 170 و موهای بلندی هست و این دختر خیلی خجالتی و بیشتر بخاطر این که خجالت میکشید با بقیه صحبت کنه به من گفت بریم تا من کاراش درست کنم. منم یه پسر ساده با قد 180 و استایل ساده ای هستم.
داستان دوستی ما برمیگرده به زمان دانشگاه که ترم های 2 بود که باهم آشنا شدیم و باهم رابطمون شروع کردیم اما بعداز گذشت 2ماه به بن بست خوردیم و تصمیم گرفتیم از هم دیگه جدا شیم اما تو طول این مدت دورا دور هوای همو داشتیم و اگه کاری بود بهم کمک میکردیم.
روز موعد فرا رسید و من ساعت 7 صبح رفتم دنبال مریم و تا سوارش کنم، همینجور که تو ماشین منتظر بودم یهو دیدم مریم با یه مانتو جلو باز که زیرش تاب پوشیده بود و ممه هاش چاک سینه اش قشنگ معلوم بود و شلوار جذبش امد، یه لحظه از تیپش هنگ کردم چون خیلی ناز شده بود بد دلبری میکرد، با دیدنش سیخ کردم.
سوار که شد گفتم مطمنی میخایم بریم دانشگاه که برگشت گفت اره، لباسم هارو تو ماشین عوض میکنم رسیدیم و منم گفتم اوکی و به سمت دانشگاه راه افتادیم.
تو مسیر صحبت های قدیم میکردیم و از اینور انور میگفتیم تا رسیدیم دانشگاه که گفت روتو انور کن من مانتو عوض کنم و منم مثل این پسرای خوب قشنگ رفتم کنار تا لباساشو عوض کنه بع از اینکه لباساش اوکی شد رفتیم دنبال کارهای فارغ شدنش.امضا کتابخونش مونده بود که رفتیم باهم بگیریم که باز خانم خجالتی بودنش گل کرد گفت مرتضی من نمیتونم برو امضا منو بگیر، گفتم اخه من برم که نمیزنن خودت باید باشی، گفت من از این فلانی بدم میاد
تو برو من واست تو آسانسور جبران میکنم با خنده شیطونی گفت
گفتم باشه، منم رفتم بعد از 10 دقیقه با امضا امدم
و رفتیم سمت اسانسور تا درب ها بسته شد خودشو از پشت به من چسبوند مونش خیلی نرم بود و من در جا سیخ کردم و با یه دستم سینه هاش میمالوندم و با اونیکی دستم شردع کردم کسش مالوندن، خیلی نرم بود شبیه ژله بود تو دستام. این کارا کلا 2 دقیقه بیشتر طول نکشید تا پیدا شدیم رفتیم مابقی کارا رو کردیم و خانم کارش تموم شد.
بعداز اینکه اوکی شد با هم رفتیم شیرینی بگیره به عنوان شیرینی فارغ شدنش بهم بده و بعد بریم.
ساعت های 11 بود که برگشتیم به سمت خونه، تو راه من به شوخی دست گذاشتم رو پاهاش و گفتم تموم شد و دیدم اونم همین حرکت رو من زد و دستشو گذاشت رو پای من گفت واس تو هم شده بود
باز من پرو شدم شروع کردم مالوندش و قشنگ داشتم میدیم که وا داره میره
و اونم شروع کرد مالوند کیرم و همینجور ادامه داشت تا رسیدیم سر کوچشون
بهش گفتم مکان داری بریم خلوت کنیم که گفت نه تو چی منم گفتم جز ماشین ندارم
که گفت پس هیچی دیگه خداحافظی کنیم پس،
گفتم اما این درست نیست اینو با این حالش ول کنی ها برگشت گفت خب چیکارش کنم که گفتم ساک بزن
گفت باشه
منم تا دیدم اوکیه در اوردم دادم دستش
اول یکم بازی کرد باش و بعد رفت پایین اول سرشو کرد تو دهنش بعد در اورد و با یه لیس از ته تا سرش همشو یهو کزد تو حلقه اش و شروع کرد ساک زدن
باورتون نمیشه یجور ساک زد که پشمام ریخت چون اولین بار بود یکی اینجور حرفه ای میزد نه دندون میزد نه چسی میومد قشنگ با تف فراوان میزد و یجور حرفه ای بود که من بیشتر از 2 دقیقه نتونستم خودم کنترل کنم و آبم داشت میومد گفتم داره میداد درش بیار که دیدم در نمیاره و منم خالیش کردم تو دهنش بعد تا اخرش میک زد شروع کردیم جمع جور کردن خودمون
گفت دستت درد نکن
من برم
و من گفتم اگه میشه یه راند دیگه بریم
خیلی چسبید که گفت باشه
رفت نشست کف ماشین و باز شروع کرد یه 10 دقیقه ای مشغول بود و کلا تو این تایم 4 بار از دهنش اورد بیرون و همشو داشت مثل یه حرفه ای میخورد
اینبارم تمام کمال تو دهنش خالی کردم
و بعد خداحافظی کردیم رفتیم.

ببخشید اگه ضعف داشت چون تجربه اولم بود تو نوشتن امیدوارم حس خوبی گرفته باشید.

نوشته: Morii22