سلام خدمت همه دوستان این خاطره ای که میخوام بنویسم واقعیته.وخیالی نیست.حدود۱۶سالم بودکه پدرم درجوانی فوت شد.مایه خانواده ۴نفره بودیم ومشهدزندگی میکردیم مادرم من ویه خواهروبرادرم.مادرم اون موقع ۳۵ ساله بود.بعدازچندماه رفت وامدهای عموم که تهران بودخونمون زیادترشد.البته قبلش هم بازن وبچه هاش میومدن ولی بعدفوت پدرم بیشترشد.یکبارکه عموم اومده بودخونمون تاعصراونجابودبعدبره کاری رفت بیرون منم هوا گرم بودخواستم برم حموم دوش بگیرم دیدم تو سبدلباسها شرت مردونست من شک کردم برداشتمش دیدم توش اب کمره کنارشم شرت زنونه بودیه دستمال کاغذیم لای اون بود ولی محل نکردم .ازاین چیزازیادمیدیم
یه روز ازفوتبال تو کوچه میومدم خواهر و برادرم رفته بودن خونه داییم. دیدم از تو حموم صدا میاد اخه حموم ماتوی حیاط بود. یواشک رفتم دیدم صداعموم میادمیگفت بخورش مامانم میگفت خیلی کلفته تو گلوم گیرمیکنه جسورترشدم رفتم کناردرحموم کنارشیشه حموم مقداری شکسته بودازاونجادیدم عموم مادرموبرعکس چسبونده به دیوارکیرشوگذاشته ازپشت درکس مادرم وهی لاپایی میزنه بهش میگفت بچه هاکه نیستن حسینم شب بفرست یه گوشه ای تاازخجالت کست دربیام.گذشت تاشب شدمادرم بهم گفت توام بروخونه داییت من میخوام برم خونه مامان بزرگ آخه مامان بزرگم مریض بودوبایدنوبتی جمعش میکردن عموتم برا عصربلیط داره میخوادبره تهران.من قبول کردم وگفتم باشه رفتم بیرون ولی دم دمای غروب بوداومدم خونه یواشکی کلیدانداختم دروبازکردم رفتم تودیدم ازتواتاق صدامیاد.رفتم نزدیک درتانیمه بازبود.دیدم عموم کیرکلفتشودراورده مادرم داره باتمام ولع ساک میزنه بعدش عموم گفت بسه برگردمیخوام ازکون بکنمت مادرم گفت وایی علی نه ولی حریف عموم نشدبرگشت یه بالشت زیرش گذاشت وکونی روکه قمبل کرده بودوازهم واکردکیرشوگذاشت درکونشواروم کیرشوهل دادتو صدای ناله دردناک مادرم بلندشدعلی درش یارنمیتونم دارم پاره میشم ولی عموم گوشش بدهکارنبودفقط فشارمیدادیه چنددیقه ای گذشت عموم کیرشوکشیدبیرون سوراخ مادرم ودیدم گشادشده بوددیگه دردنداشت فقط تلمبه ای بودکه توکونش میزد اونم میگفت علی بکن کون خودته جرش بده. بعدش برگردوندش پاهاش و داد بالا کیرشو گذاشت تو کسش و پشت سر هم تلمبه میزد اخرشم ابش اومد و همشو خالی کرد تو کسش گفت فقط قرص بخور شر نشه.منم سریع زدم بیرون از خونه.امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: حسین
کلفت بود تو گلوش گیر میکرد؟قرار بود بکنه تو گلوش؟
الان دیدی عموت با ننت ریخته روهم خر ذوق شدی اومدی اینجا واسه ما تعریف کنی؟
با فرض راست بودن داستانت (ک نیس)
مادربزرگت مگه پخشه
نوبتی جمعش میکنن
اسم داستانتم بزار سفرهای گالیور
خخخخ داداش بیا توضیح بده فقط بگو یعنی چی دیدن شرت ننت و شرت اب کیریه عموت و دستمال تو سبد لباسای کثیف برات سوال نشد چون دیدنش برات عادی بود؟!!!بابات ک فوت شده بود بنده خدا تو بودی و خواهرتو ننت یعنی واقعا برات سوال نشد این چیه؟!!!
توروخدا نیایی بگی فکر کردم روح اقام خدابیامرز اومده بود ب ننم حال داده بودا برا همین عادی گذشتم ازش…
خخخخ یعنی خوشم میاد مثل رکوردای المپیک ک تو هر دوره میشکنه تو شهوانیم هرشب یکی مرزای کس گوییو ب نام خودش جا ب جا میکنه
کل داستان کسشعرت و راست و دروغش به کنار
خیلی آدم باید حروم زاده باشه در مورد ننهش داستان سرهم کنه
و اون آدم خیلی خیلی باید بی غیرت و بی ریشه باشه ته داستانشم بنویسه “امیدوارم خوشتون اومده باشه”
خو کسکش مادر تو داده ، عموت کرده ، توعه کسکشم دیدی…نگارش و قلمتم که چیز خاصی توش نبود انگار انشا نوشته بودی
ما از چی این ماجرا باید خوشمون بیاد؟
روح آقات شاد ، بدبخت فهمید زنش جنده هست سکته کرد و مرد چون دیدن آب منی دیگران براش عادی نشده بود
حروم زاده ای ،
بابات معلوم نیست که ولی مادرت که معلومه چرا به گاش میدی .
دوستان راست میگن بی اصل وریشه ای.
با این شرایط جای کیر شیخ صفی الدین اردبیلی خالی بود
مادرت به عموت میگفته ‘ کون خودته جرش بده ‘ ؟ مادرت کس و شعر میگه ها وقتی حشری میشه
اخرش نوشتی امیدوارم خوشتون اومده باشه اونی که کرده خوشش اومده ما که کاری نکردیم
😅😂😂همتونم یاد گرفتید موقع کون گذاشتن بالشت بزارید زیر شکم
تو همه داستان ها هست جاکشا
همش تکراریییی
نکته ظریفی بود آلوچه