سکس با دوست و همبازی پسرم مائده

1402/06/03

سلام دوستان من رامین ام .البته اسم مستعارمه.چون چندسریع داستان نوشتم .کامل اسم فامیل و گفتم .چند تا آشناها دیدن .دیگه با اسم رامین میام.قضیه ازاین قراره که من یه پسره ۱۰ ساله خوشگل دارم.خانمم خیلی بهش میرسه.بچه های کوچه باهاش اوکی ان .تواین بین چند تا دختر بچه هم هستن که عاشق پسر من.و یکیشونم که خیلی شر و لاتیه واسه خودش و ریاست میکنه تو بچه ها .اسمش مائده است ۱7یا۱8سالشه .ولی ماشالله مسته مست.همش به زنم پشت پنجره می گفت خاله .عاشق پسرتم.خاله میشه عروست بشم من.یا پسر منم زیاد به مائده محل نمیده.اون بیشتر جذبش شده میخواد خودشو تو دل پسرم جا کنه.یواش یواش دیدم.زنم روش کراش داره ومیگه. عزیزم ماشالله مائده دیدی چه باسن و سینه های داره.من که زنم هلاکشم والا.نمیدونم دست میزنه به سینه هاش .یاباسنش وکاری کرده.که اینطوری تاقچه شده و راه میره .باسنش بالا پایین میشه .ادم دیوونه میشه لعنتی.بزرگ بشه چی میشه.اینارو که گفت .من دلم رفت واسش ورفت تو مخم.به زنم گفتم نکنه لز کنی باهاش لعنتی.گناه داره ها.بچس.از قصد گفتم ببینم عکس العملش چیه.یه دفعه قاطی کرد .گفت خفشو بابا.انقد لجن نشدم بایه دختر بچه ۱7ساله برم تو رابطه .گفتم اخه انقد تعریف کردی ازش .ترسیدم.گفت نه نترس عزیزم.ولی خیلی دوست دارم لختشو ببینم .به نظرت بهش بگم بده.گفتم نه.به بهانه اندازه بیارش برای شورت و سوتین .برای پریا دختر عموت.بعد دیدتم بزن.خوبه؟گفت.حالا ببینم چی میشه.خلاصه رابطش با مائده خوبتر شدو.با هم میموندن تو راه پله و صحبت میکردن.یواش یواش منم رفتم بینشون و خودمو قاطی کردم.به بهونه فیلتر شکن گوشی.دیدم مائده با شلوارک و تاپ زرد.با یک چادر رنگی روش.که جلوش کلان باز بود تو راه پله بود.بعضی وقتها چادره پهن میشد روی زمین و مائده باشلوارک و تاپ که سوتین مشکیش تابلو زده بود بیرون.و دید میزدم.چشمم به باسنش که خورد.کیرم یهو راست شد.دیدم بابا.زنم حق داره.لامصب باسنش گرد سفت و به قول خودمون قمبل زده بود تو چشم.گوشیمم دستش بود و فاصلمون خیلی کم بود تو راه پله.من کونم رو پله بودو.مائده روبروم بدنش وحس میکردم یوقتهای .گوشی ازدستش افتاد.اومد برداره دستش رفت لای پای منو .قشنگ خورد به کیره راست شده من.که نگو نوکشم خیس شده بوده.ومن ندیدم.اونم بروش نیاورد اصلن.که زنم نفهمه.بعدش گفت عمو برنامه توگوشی مامانم هست عالیه.اونوبرات اوکی میکنم.راحت شی.برنامه بله روداری عمو .گفتم ندارم عزیزم.میریزم خب.گفت نصب کنم الان برات.گفتم نصب کن عروس گلم.ریخت وگفت برات شب میفرستم.شب دیدم فرچه رنگمونو برای زنم اورد.وگفت عمو.شمارتونو بدین تاباگوشیم بفرستم الان براتون.یدفعه زنم پرید وگفت عزیزم با شیر ایت بفرست خب.گفت.خاله جون مامانم گوشیشونمیده بیارم که.گفتم باشه عموجان این شمارم بیاعزیزم.ممنونم ازت.رفت وبرنامروفرستاد شبو .گفت فردابعدازظهر میام راه پله پیش خاله اوکیش میکنم واستون.منم هیجان زده.گفتم اوکی عروس قشنگم.گفت گوشیتونو پاکسازی کنین خاله جون نبینه.شر بشه.بایکم استکیره خنده.گفتم عزیزم من چیزی ندارم .دختره خوشگلم.گفت میدونم عموجون.این پیامارومیگم.یدفعه فهمیدم داره راه میاد باهام.گفتم اها.حله عزیزم.شب اومدو.دوباره توراه پله و منم رفتم ودیدم .وای خدای من چقدنازتر شده این توله. زنمم گوشیش زنگ زد که داداشش ازخارج بود. وسطاش رفت توخونه با اون راحت صحبت کنه.دیدم مائده .چادرشوانداخت یواش یواش.تو نگو این رفته تو نقشه.چون شلورکش شده بود شورت دیگه. انقد کوتاه بود. یه طرفشم جمع شده بود و لپ کونش بیرون بود قشنگ. بازم.من راست کردم.اینم همینطوری روبروم.لنگش بازبودو.منم توکف.دیدم شهلا حسابی مشغوله تواتاق باداداشش.حرفوانداختم وگفتم عموجون.باشگاه میری تو.گفت نه عمو.چطور؟گفتم اخه کمرت وسرشونهات عالین.گفتم حتما باشگاه میری.گفت نه عموجان.مامانم ازدوسالگی روباسن وسینه هام کارکرده از۸سالگی هم خودم.همه میگن.به غیرازپسرشما.که اصلا نگامم نمیکنه.گفتم الهی.بچس.نمیدونه خب.رفتیم خونه وشب دیدم بیکارم .پی ام دادم عموجان بیداری.یه سوال بپرسم.گفت بله عمو بگو.تنهام خونه.حوصلمم سررفته .خوابمم نمیبره…فکرم درگیره بدجور.گفتم چراعزیزم.فکرت ودرگیرنکن اصلا.برات ضرر داره.گفت دسته خودم نیست رفته تومخم.گفتم میتونم کمکت کنم بگو بهم.نمیتونی هم.به خاله بگو.عزیزم.گفت نه اتفاقا اون بفهمه بدمیشه.گفتم خب به من بگو.گفت روم نمیشه اخه.گفتم بگو عزیزم.توکه شرررری حسابی.گفت عمو دیروز تو راه پله بزرگشده بودبدنتون.درسته؟گفتم نه.گفت.خودم دیدم.نوکشم خیس خیس بود.گفتم .شایدم.چطور؟گفتم واسه خاله بلند شده بود دیگه نه؟گفتم نمیدونم به خدا.گفت توروخدابگو بهم.گفتم نه عزیزم.توکه چادرت افتاد.باسنت وکه دیدم یهو بزرگ شد لعنتی بایستی ببخشین گفت خواهش میکنم.دیشب تاصبح تورختخواب توفکرم بودین همش.گفتم یه وقت رابطه دوستیمون برای این نباشه باخاله. گفتم نه به خدا. اصلا.گفت خاله که یه وقت رفت کلاس خودباوری.خونه بودین بگین بیام.حضوری بگم بهتون.گفتم باشه عزیزم.فرداساعت ۹میره.کلاس.گفت منم ۹ونیم میام خونه.اگه شدبیاین پشت پنجره فردا.فرداش بایه چادره مشکی زنونه.اومدزنگو زدوگفت خاله جون خاله جون.اومدم پشت پنجره وگفتم عزیزم رفته کلاس.دروزدم توهمین حین.اومد توراهپله.ودیدم چادر سفت چسبیده.همه جاش بسته بود.یکم حرف زدو گفت.شماعین پدرم میمونین.وببخشین اگه بدحجابی کردم.منم زده شد تو ذوقم.گفتم باشه عزیزم.گفت بااجازتون من برم.گفتم به سلامت عزیزم.گفت عمو جان میشه اون کتاب خاله رو از تو کمدش بیارین برام.رفتم بیارم.هرچی گشتم پیداش نکردم.گفتم نیست بخدا.بزار خودش بیاد ببینیم کجا گذاشته.گفت خودم بیام پیداش کنم.گفتم بیا خب اگه میدونی.اومد و رفت رو چارپایه بلنده یهو دیدم چادرش از سرش ول شد و لخت لخت بدون شرت وسوتین روچارپایه .گفت ای وای خاک عالم تو سرم.چادرم افتاد عموجان.بی ادبی شد ببخشید.گفتم وای خدای من چه بدنی داری.قشنگ من دستم به چهارپایه بود که نیفته.کونش قشنگ روبروی صورتم بود بوی شامپوش و حس میکردم.سفید و قرمز یه قفل هم خال زده بود رو باسنش عوضی.زده بود ورود ممنوع.دیدم خیلی تابلو ام.گفتم چادر بدم بهت مائده.گفت نه دیگه .شما که دیدین دیگه.منو بگیرین نیفتم ببینم اینجاست.کونشو کرد بهمو .یهو دیدم قمبل کرد و کونشو گذاشت رو صورتم وبادستش کلمو فشار داد رو باسنش و گفت لعنتی بخور خب .کس وکونو لخت گذاشتم جلوت عمو.بازم موندی منو نگاه میکنی.گفتم جدی میگی دخترم.گفت اره عمو جون.زود باش فقط.زبونمو انداختم تاته توکونش.انقد حال میداد.که شرشر آبم داشت می ریخت رو فرش.بعد از یه ربع کون خوردن.گقت حالا سینهامو با کس امو بلیس عمو.۱۰وربع بودشروع کردیم تا۱۱وبیست دقیقه فقط لیسش زدم لعنتی و.بعدش گفتم بخواب بکنم توکونت مائده جون.گفت خوابیدنی خوب نیست عمو جون.سرپا بشینم روش و پاهامم دوره کمرت کنم و دستامم دوره گردنت.بالا پایینم کنی بادستات.دیدم معرکس لعنتی.کیره منم زیاد کلفت نیست.و معمولی باحاله خداییش.چون زنمم عاشقه کیرمه.وسطای کردن بودیم که.یدفعه مائده گفت.عمو پریشب خاله روازپشت کردی .نه؟گفتم توازکجامیدونی.گفت خاله انقد از کیرت برام تعریف کرده .که نگو.میدونستی خاله دربه درمیخواد بامن لز کنه.یه ۳روزه گیرداده بدجور.بهش گفتم به یه شرط گروپ بزنیم با اقا رامین.گفت نه .رامین جنبه نداره.میترسم دیگه بعدش منو نکنه. گفتم جان من اوکی کن. دو تاتونو باهم بکنم مائده.گفت نه بابا.اون حتی حاضر شد من زید تلفنیمو بیارم گروپ بزنیم.ولی با شما نه.گفتم یعنی به اون بده ؟؟گفت مجبورم به خاطره تو یه بار گروپ بزنیم.اینوکه شنیدم.اوردمش پایین.برگردوندمش وباز گذاشتمش روکیرم.اینبار صورتش روبروم بود.گفتم ببین مائده.ببینم این کاروکردی بد بلایی سرت میارم.بپیچونش اصلن.گفت باشه جرررم دادی عموووو جججووون.نگو آبش اومد دوباره وسفت بغلم کرد وگفت عمو بیارش سریع دیرمیشه.گفتم کجات بریزم .گفت بریز توکونم عزیزم.حال میده.منم همون موقع تاته کردمش توش وریختم توکونش حسابی.حس نداشتم اصلا کیرم داشت میشکست.چادرو کرد سرش و رفت.بعدا فهمیدم از قصد کونشو اینطوری ساخته .واسه سکساش.الان هفته ای دوبار .میبرمش تو یه سوییت تو یه محله نزدیکمون.شبی ۸۰۰هزارتومان.۲ماهی میشه باهام که قشنگ ۴۰بارکردمش.کم مونده بودبندازم توکسش دفعه اخر.فعلا قهره باهام.دیگه سکس با زنم اصلا حال نمیده خداییش.فقط گاه گاهی اونم به خاطر اون که ارضا بشه به زور میکنمش. مائده گفته بفهمم بدون اجازه من بکنیش وای به حالت میکنم.گفته باشم.اخرشم نشد جلوی زنم مائده روبکنم.ببینه چه قشنگ حال میده وبدن به این میگن خدااییش.ولی نمیشه که.الانم هربار خداوکیل .۳یا۴بار آبمو میاره.من زنم و میکنم.تا آبش میاد بکشنم دیگه راست نمیکنم.ولی این اصلا نمیخوابه که .اینم داستان ما.باور کنین عین واقعیت و گفتم.شاید عجیب باشه واستون.ولی من تجربش کردم.عالیه عالیه

نوشته: رامین


👍 28
👎 27
58301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

944251
2023-08-25 23:57:06 +0330 +0330

عالیه

0 ❤️

944253
2023-08-25 23:59:28 +0330 +0330

وقتی شیشه رو با جق هم زمان میزنی نتیجه میشه این
اخه بیناموس این چیه نوشتی


944256
2023-08-26 00:27:45 +0330 +0330

با اینکه دروغ محض بود ولی کیر راست کن بود
اگه با زنت تریسام میزدید بهتر هم میشد

0 ❤️

944258
2023-08-26 00:40:45 +0330 +0330

خداوکیلی خیلی باید نابغه باشی این کس شعرا بیاد تو مغزت کار هرکسی نیست فقط استعدادت اینجا داره حیف میشه وقتتو با ما تلف نکن اینجا

3 ❤️

944271
2023-08-26 01:21:23 +0330 +0330

جان خودت این سریع نوشتی عمو دیگه ننویس پسر گلم ، شیشه میشه‌ای چیزی میزنی ذهنت زیادی باز میشه کمتر بکش پسرم یه موقع زن رییس جمهور نکنی شر بشه واست.

3 ❤️

944272
2023-08-26 01:21:50 +0330 +0330

آخر نفهمیدم زنت جندس یا اون کونیه 🤣🤣🤣

3 ❤️

944279
2023-08-26 01:55:28 +0330 +0330

نوش جونت ، کردنی رو باید کرد 👌

0 ❤️

944290
2023-08-26 02:38:13 +0330 +0330

چرندیات یه مجلوق کوس ندیده بدبخت

2 ❤️

944292
2023-08-26 02:41:09 +0330 +0330

کاملا کوس و شر وصد در صد دروغ بود ما که آخر نفهمیدیم مائده 7,8سالش بود یا 17سالش بعد بچه 8ساله سوتین کاملا مزخرف بود خودت یه بار بخون ببین میفهمی چی نوشتی مطمئنم دوستان فوشت خواهند داد یه جورایی حقته

1 ❤️

944323
2023-08-26 07:27:21 +0330 +0330

کلا باحال نوشتی میتونستی جاهایی از داستان سکستون رو تغییر بدی

0 ❤️

944336
2023-08-26 08:40:49 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

944339
2023-08-26 09:57:15 +0330 +0330

تا نصفش خوندم😐 هی عمو عمو عمو

1 ❤️

944348
2023-08-26 12:45:37 +0330 +0330

فردا پاشو بیا اینجا و ای داد ای هوار
بدادم برسید دوستان
زنم بهم خیانت کرده ،
خودت داری میگی نمیتونی بک نیش خاک تو اون سرت زن ت رو دستی دستی مادر بچه ت رو با یک کون گوهی عوض کردی که بکنی تو گوه تف

1 ❤️

944389
2023-08-26 19:14:56 +0330 +0330

اگه اصفهان بودی دیگه پول سوئیت هم نمی دادید می‌آوردیش خونه ی من

1 ❤️

944407
2023-08-26 22:03:08 +0330 +0330

باورپذیر بود
البته حس میشه کرد که از بالاشهر باشید حالا هر شهری که هستید…
شکل روابط و فرهنگی که دیده میشه اینو نشون میده

0 ❤️

944422
2023-08-27 00:08:09 +0330 +0330

مگه میشه؟ مگه داریم؟ دختر 7یا8ساله؟ اونم ازکون کردی چی زدی؟ مردک متوهم

1 ❤️

944426
2023-08-27 00:18:57 +0330 +0330

عمو جون منم بکن دیگه خخخخخ

1 ❤️

950583
2023-10-01 12:27:13 +0330 +0330

پدوفیل کسکش

2 ❤️