سکس با هم دانشگاهی قدیمی

1401/11/18

سلام اول بگم این داستان بجز اسمها که عوض کردم کاملا واقعیه در واقع خاطره ست
سال ۹۹ بود که من ۳۵ سالم بود و از زنم جدا شدم و تنها زندگی میکردم تو اینستاگرام فعال بودم گاهی با بعضی ها چت میکردم و یکی از هم دانشگاهیام خانمی بود به نام مینا که از چند سال پیش هم گاهی با هم چت میکردم و حس میکردم یه جورایی به من حس داره یا به قول امروزیان کراش داره من حسن بهش خوب بود البته تو دوره دانشجویی خیلی رابطه یا حس خاصی نداشتیم بعد که جدا شدم از زنم خود بخود رابطه مجازی و چتهام باهاش بیشتر شد بیشتر از ۱۲ سال بود که ندیده بودمش فکر میکردم مجرده یعنی اصلا ازدواج نکرده ولی اون میدونستم که من ازدواج کردم من تو پیجم چند تا عکس با خانمم داشتن که بعد از جدا شدن پاکشون کردم و همین طوری که بعداً خودش گفت باعث شده بود بفهمه که یه اتفاقی برا ازدواج من افتاده

خلاصه کم کم رابطه ما تو فضای مجازی زیادتر شد تا اینکه حرف به جاهای خصوصی تر کشید و فهمیدم که اون هم یک ازدواج ناموفق داشته و جدا شده من هم که از جدا شدنم گفتم دیگه همه چیز آماده بود برا رابطه حضوری تا اینکه خرداد ماه سال ۴۰۰ بود که یه روز ازش دعوت کردم نهار بیاد پیش من اونم اولش یکم ناز و تعارف کرد ولی قبول کرد من خونه م تهران بود واون کرج زندگی میکرد و اون روز من که اشپزیم هم بد نبود نهار درست کردم و اومد رفةم ایستگاه مترو دنبالش تقریبا فرق زیادی با دوران دانشجویی نکرده بود فقط یکم خوشگلتر و خوش لباس تر شده بود نشست تو ماشین و یکم خوش بش کردیم و راه افتادیم رفتیم خونه نشستیم اولش یکم از زندگیمون گفتیم و یکم موقع حرف زدن گریه کرد و غذا خوردیم و بدون اینکه رابطه وحتی ماچ هم نکردیم همدیگرو و رفتیم بیرون با ماشین دور زدیم و صحبت کردیم بعد هم من رسوندمش کرج و گفت که می‌ره سر کار و جمعه ها رو تعطیله منم گفتم پس جمعه ها رو میتونیم با هم باشیم و اونم خندید و گفت حالا ببینم چی میشه و پیاده شد و خداحافظی کردیم ورفت منم برگشتم و همون شب که با هم چت کردیم دیگه کلا فضا عوض شده بود راحتتر حرف میزد صمیمیتر شده بود خلاصه که برا جمعه بعدی باز قرار گذاشتیم اینبار که رسیدیم من ماسیمو پارک کردم کلیدو بهش دادم بره خونه وخودم رفتم سوپر مارکت چیزی بگیرم در حقیقت کار خاصی نداشتم فقط میخواستم احساس صمیمیت بیشتری کنه برگشتم بالا زنگو زدم درو باز کرد رفتم داخل دیدم که یه لباس خوشرنگ پوشیده و موهاشو که بلند هم بود محکم از پشت بسته مینا خیلی هیکل درشتی نداشت قیافه ش خوب بود ولی با لباس تو خونه و بدون حجاب واقعا خوشگلتر بود وارد شدم وسایلو گذاشتم روی اوپن و رفتم طرفش دستام رو باز کردم به نشونه بغل کردن واونم با خنده ای خجالتی داستاشو باز کرد و همدیگرو بغل کردیم محکم و همون‌طور ایستاده صورتشو بالا آوردم ولباشو بوسیدم وهمونطوری نشستیم روی کاناپه یه مقدار لب بازی کردیم و دوباره تو بغلم فشارش دادم و دیدم که زد زیر گریه و من هم یک مقدار نوازشش کردم گفت می‌دونی چند وقته که کسی اینطور بوس وبغل عاشقانه ای نداشتم و من دوباره بوسیدمش گفتم حالا که داری دیگه و خندید من خودم ۱۸۰ قدم هست و تیپ و قیافه م بد نیست خلاصه یه چیزی خوردیم و دوباره رفتیم سراغ لب گرفتن و خوردن لبای هم که اینبار من دستشو گرفتم و رفتیم داخل اتاق روی تخت همون‌طور که میبوسیدمشرکم کم دستمو بردم سمت سینه هاشو پسر دادم پایین سمت بین پاهاش خودش رو کاملا رها کرده بود دکمه های لباسش رو باز کردم دست بردم سمت سینه اش دوتا سینه کوچیک ولی خوش فرم و بی نهایت سفید داشت یه سومین مشکی ‌‌وشیده بود دستم رو از زیر سوتینش بردم وسینشو گرفتم تو دستم که همزمان انگار از لذت و هیجان یک نفس عمیق کشید یه لب عمیق گرفتم و سوتینشرو باز کردم و بالاتنه ش رو لخت کردم واقعا بدن زیبا و تحریک کننده ای داشت شروع کردم به خوردن ممه های و مینا هم نفس نفس میزد وهم مان دستم رو بردم داخل شلوارو شرتش ک خودم اینبار از شدت هیجان نفس عمیق کشیدم یه کس صاف و خیس که دست زدم کلا لایه پاشو خیس کرده بود دستمو درآوردم دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم که داشت میترکیدبالاتنه هردومون لخت بود و دستشو که از داخل شرتم برد و کیرمو لمس کرد دوباره یه نفس عمیق کشید منتها اینبار چشماش گردش و گفت که چقدر بزرگه و دستش رو کشید بیرون من دستمو بردم تو شرتش وارون شرت و ساپورتش رو پایین دادم تا زانو که دیدم خودش کامل درشون آورد و منم بلند شدو و شلوارک و شرتم و درآوردم ولخت رفتیم تو بغل هم ممه های میخوردم سرمو بردم پایین و پایینتر و رسوندم به کسش یه کس کوچولو که به سفیدی بدنش نبود ولی اون صورتی داخلش وآبی که خیسش کرده بود دیونه میکرد ادمو خلاصه یکم زبون زدم و آروم پاشو بالا دادم یه بالش زیر کمرش گذاشتم و کیرمو گذاشتم دم کسش هم کیرم خیس کرده بود هم لیسیدن بودمش هم کشش خیس کرده بود و نیازی به هیچ چیز دیگه ای برا سر خوردن نداشت مینا دستش رو رو شکمم گذاشته بود و یه دستشو جلو دهن خودش و می‌گفت تورو خدا یواش و من آروم سرشو هل دادم تو وبعدیگه در حالی که پاهاش باز بود و من بین پاهاش اومدم پایین و بوسیدمش دستم دادم زیر سرش و گفتم نترس عزیزم آروم میکنم و هی میبوسیدمش و همزمان یک مقدار بیشتر فرو میکردم و اون هم حالت چهره ش جوری بود که انگار درد داره تا اینکه بدنم کامل چسبید به بدنش و کیرم تا ته رفته بود همون تو نگه داشتم و گفتم تموم شد ولباشو و سینه هاشو میخوردم و آروم شروع به تلمبه زدن کردم که کم کم حالت چهره مینا عوض شد و لذت رو تو چهره‌ ش می‌دیدم چون مدتی بود که سکس نداشتم و هیچ قرص و چیزی هم مصرف نکرده بودم تقریبا دوسه دقیقه بعدش داشتم ارضا میشدم که گفتم داره میاد و گفت که داخل نریزم ولی من اونقدر غرق لذت بودم که اون لحظه به هیچی فکر نکردم و ریختم داخل بدون اغراق ۳۰ ثانیه کیرم دل دل میزد تا تخلیه شد و تمام این مدت لبهای مینا رو میخوردم و اونم انگار که قید ریسکش رو زده باشه از این که داخل کسش خالی شده بود لذت میبرد بعد هردو بی‌حال افتادیم و تازه مینا رو استرس این گرفت که نکنه حامله بشم و ازین حرفها که اکثرا باهاش آشنا هستم راستش خودم هم استرسش رو داشتم ولی خودش گفت که باید دوتا قرص همزمان بخوره و البته که تا پرید شد هر دومون استرس داشتیم ولی به خیر گذشت الآنم که این داستان و نوشتم منو مینا هنوز با هم هستم گاهی پنج شنبه شبها میاد و پیشم میمونه و تو این یکسال و نیم که با هم هستیم سکسهای زیاد و لذت بخشی با هم داشتیم در پوزیشنها و شرایط مختلف ولی این خاطره اولین سکسمون بود که هنوز هم برام لذت بخشه
دوستان شهوانی این داستان به جز اسم مینا واقعا یه درصد هم دروغ یا خیال‌بافی توش نیست

نوشته: رضا


👍 20
👎 5
36701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

913918
2023-02-07 01:23:29 +0330 +0330

لامصب تانکر آبم بود همون اول خالی میشد😂😂

1 ❤️

913980
2023-02-07 06:28:06 +0330 +0330

عالی بود. داستان تون

0 ❤️

913983
2023-02-07 06:52:14 +0330 +0330

ی دور میخوندی بعد انتشار میدادی ادمینم ک بوووووووق

0 ❤️

914001
2023-02-07 10:09:24 +0330 +0330

اصلاً گیریم داستان واقعی
نمیتونستی یه دور چیزی که نوشتی رو بخونی ببینی چقد غلط املایی داری؟!
من که هیچی نفهمیدم

1 ❤️

914022
2023-02-07 12:03:01 +0330 +0330

طرف یه پیامک میده ده بار میخونه ببینه اشتباه ننوشته باشه لامصب یه دور میخوندی ببینی چی تایپ کردی

0 ❤️

914031
2023-02-07 13:17:02 +0330 +0330

داستان خوب بود ولی جالب ترین چیز واسه دختر پسرا ایرانی که خیلی خود دار باشن دفع اول نمی‌دن ولی قرار دوم شلوارا میاد پایین خیلی باحاله.

0 ❤️

914042
2023-02-07 15:52:16 +0330 +0330

کیرم تو نوشتنت

0 ❤️

914093
2023-02-07 23:43:22 +0330 +0330

داستان باید جز آثار تاریخی حساب بشه چون میگه مربوط به سال400 بوده😂😂😂
بعدشم وقتی مینویسی جق سرعتی نزن پسرم بچه هاتو روی نوشته ها ب وضوح میدیدم آفرین

0 ❤️

914358
2023-02-09 13:04:39 +0330 +0330

خواهشاً یکی پیدا بشه بهش دیکته بگه حالم بدشد ازاین همه غلط فکر نکنم آکرمن می‌نوشتم اینقدر غلط داشتم که سوادم سیکله

0 ❤️