سکس من و زن عمو کوچیکه

1401/09/13

با سلام خدمت دوستان شهوانی
اسم من یزدانه ۲۳ساله یکی از شهرهای آذربایجان
از خودمم زیاد تعریف نمیکنم نه باشگاهی هستم نه چیزی قد من ۱۹۱ هست وزنم ۸۳ و کارم هم که آزاده
من یه زن عمو دارم ک اسمش فاطمه هست که ب نظر من خیلی خوبه رنگ پوستش برنزه هست و خیلی تو دل برو هست سایز سینش ۷۵ خودش گفته کون نه زیاد بزرگی داره نه زیاد کوچیک خوبه میخوام داستان سکسی که با فاطمه داشتم رو بگم کلا سه بار سکس کردیم و بعد دیگ از اینجا رفتن به تهران دیگ الان چند وقتی هست ک نمیان طرف ما ولی منم بازم تلفنی باهاش حرف میزنم خیلی وقت بود که فاطمه رو زیر نظر داشتم تا فرصتی که پیش اومد باهاش سکس کنم مثل بقیه هم نمیگم خودش اومد گفت بیا منو بکن سال اول دانشگاه بودم و وسطای زمستان بود که گفتم به فاطمه پیام بدم و ببینم چی میگه گوشی رو برداشتم بهش پیام دادم سلام خوبی عزیزم بعد دیدم جواب اومد مرسی قربونت تو خوبی و منم ادامه دادم کجایی نیستی زنگ میزنم جواب نمیدی و فلان و بیسار من خودم گفتم اگه بهم بگه میگم ب دوست دخترم پیام میدادم و فلان باهاش یکم حرف زدم و فلان آخرای شب بود اینم بگم ک عموی من تو تهران کار میکنه و هر سه و چهار ماه یکی دو هفته مرخصی میاد باهاش یکم حرف زدم اسم دوست دخترمم اینجا میزارم زهرا گفتم زهرا ای کاش الان بغلت بودم بغلت میکردم و اون لبای خوشگلتو می‌خوردم دیدم هیچ پیامی نیومد بازم از همون پیاما فرستادم دیدم گفت که اره ای کاش الان اینجا بودی قشنگ تو بغلت بودم خوابم میبرد و منم دلم میخواد
بعد فهمیدم که فاطمه خودشم دلش میخواد خب بعد اینکه سه ماه سکس نداشته باشی من حدود دو هفته ای باهاش اس ام اس بازی کردم و بعد اینکه امتحانای پایان ترم تموم شد گفتم برم شهرمون و فاطمه رو زیارت کنم اون موقع هم یه پسر داشت ۴ سال سن داشت بعد اینکه رسیدم شهرمون بعد گردش و فلان گفتم برم سمت خونه عموم اینا رسیدم زنگ خونه رو زدم دیدم فاطمه اومد نمیگم کلا لخت بود ولی با یه شلوار و تیشرت بود و یه شال رو سرش بود گفتم یادم افتاد امیرعلی اومدم بهش سر بزنم و فلان رفتم تو چایی آورد برام بعد چند ساعت اونجا فاطمه اومد پیشم که دانشگاه خوش میگذره و فلان گفتم بد نیست گفت دوست دخترت زهرا رو دیدی بغلش کردی من خودم الکی گفتم نه برا چی گفت هیچی ولش گفتم نه بگو فک کنم حرفی داری اونم گفت اشتباهی به من پیام میدادی اون من بودم جواب میدادم گفتم نه بابا اینطوری نمیشه گفت اره گوشیتو نگاه کن گفتم شرمنده زن عمو و فلان گفت عب نداره توام جوونی اینم بگم زن عموم از من ۹ سال بزرگتره بعد این حرفا گفت که قشنگ لب میخوری و فلان گفتم نه بابا گفت اره میدونم منم که این حرف میزد شق کرده بودم فقط میگفتم بگیرم بکنمش امیرعلی هم خواب بود با خودم گفتم دلو بزن ب دریا این خودشم دلش میخواد ‌‌‌‌‌پاشدرفت دستشویی منم رفتم دم در دستشویی موندم که اگه اومد بیرون بگیرم از پشت رفت تو اومد دید من نیستم همین که میخواست اسممو صدا کنه از پشت دهنشو گرفتم گفتم ساکت شو برو تو اتاق گفت داری چیکار میکنی گفتم هیچی نگو برو بردمش تو اتاق خواب در و قفل کردم چسبوندم ب دیوار و لبامو گذاشتم رو لباش و لباشو خوردم اولش نمیزاشت گفتم اون پیامارو من خودم بهت میفرستادم و فلان از قصد بود ببینم چی میگی گفت یزدان کسی بفهمه ابرومون میره گفتم به جز منو و تو کسی اینجا نیست پس ساکت شو گفت عموت گفتم تو نگی نمی‌فهمه دیگ حرفی نزد مثلا داشت گریه میکرد اولش که نمیخواد گفتم دوست دارم چند وقتی هست دنبالتم لامصب حین خوردن لباش و گردنش با دستم سینه هاشو میمالیدم انقدر مالیدم تا راضی شد انداختم رو تخت تیشرتشو دراوردم و سینه هاشو خوردم و بعد شلوارشو کشیدم پایین به به یه کص بی مو و سفید رنگ افتاد بیرون رفتم پایین اول مالیدم یه ۱۰ دقیقه‌ای و بعد یواش یواش کیرمو بالا و پایین کردم دیگ داشت دیونه میشد ولی اصلا حرفی نمیزد گفت یزدان من زن عموم گفتم الان چند ماه هست عمو نیست زحمت اونو من میکشم یه خنده ریزی کرد و هیچی نگفت یواش یواش کیرمو داخل کصش کردم یه کص آب دار و داغ نه قرص خورده بودم نه اسپری زده بودم بعد ۱۵ دقیقه‌ و ۲۰ دقیقه آبم اومد کشیدم بیرون ریختم رو شکمش و بعد دراز کشیدم روش گفت باشه دیگ کارت تموم شد گفتم نه هنوز برا تو مونده گفت نمیخوام گفتم دیگ لجبازی نکن دیگ گفتم راضیت میکنم دیگ چیزی نگفت با دستمال روی شکمشو تمیز کردم و سرمو گذاشتم روی کصش شروع کردم به خوردن انقدر خوردم که بعد چند دقیقه ای دیدم آبش میخواد بیاد و با دستم چوچولوشو مالیدم آبش اومد ارضا شد و یه نفس عمیقی کشید و گفت مردم دیگ گفتم خوشت اومد گفت اره دستت درد نکنه قربونت بشم گفتم دیدی راضیت میکنم و بعد گفتم برام بخور گفت بدم میاد و فلان نخورد گذاشتم لای سینش تا بازم شق شد گفتم به پشت بخواب گفت نه یزدان درد داره گفتم کرم میزنم گفت نه از روی میز از کرمای خودش برداشتم به سوراخ کونش زدم و یکمم به سر کیرم خیلی با آرومی سر کیرمو فرستادم داخل کونش دیگ داشت بدنمو چنگ میزد از درد همینطوری یواش یواش تا آخر فرو کردم بعد اینکه جا باز کنه دیگ دردش کم شد و تبدیل شد به حال کردن از کون کردمش خیلیم تنگ بود کصشم تنگ بود ولی می‌گفت تا الان از کون ب عموت ندادم بازم طبق روال قبلی بعد ۲۰ دقیقه آبم اومد اینبار ریختم داخل کونش و بعد ازش چندتا لب گرفتم گفت مرسی یزدان فک نمیکردم انقدر کار بلد باشی لباساشو هم خودم تنش کردم و بعد اومدم یکم نشستم بعدش اومدم خونه بعد اونم دو بار سکس کردم باهاش اگه خوشتون اومد بگید که اونارم بزارم

نوشته: یزدان


👍 3
👎 9
81201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

905267
2022-12-04 01:11:35 +0330 +0330

چرند بود

3 ❤️

905272
2022-12-04 01:48:46 +0330 +0330

گیرم تو داستان نوشتنت و فلان!!!
مثل خامنه ای که دژمن رو ازش بگیرن نمیدونه چی بگه تو هم سوزنت تو فلان گیر کرده مسخره؟؟!!!

3 ❤️

905274
2022-12-04 01:58:45 +0330 +0330

و فلان 😂

1 ❤️

905305
2022-12-04 06:21:23 +0330 +0330

20 دقیقه داشتی تو کسش تلمبه میزدم و اونم اصلا ارضا نشده بود، بعد با چند دقیقه خوردم آبش امد؟؟؟ کیرم تو مغزت جقی بدبخت

5 ❤️

905329
2022-12-04 10:49:00 +0330 +0330

گایییدی مارو و فلان اینا
بعد چجوری از عقب گذاشتی فلان اینا و اون روش رو ب زمین بود فلان اینا فقط بگو چطوری چنگت زد فلان اینا
کسکش فقط گفتی فلان فلان

5 ❤️

905350
2022-12-04 14:08:03 +0330 +0330

مثکه دیشب همه جلقی عقده ای کوس ندیده بودن

2 ❤️

905388
2022-12-04 19:20:03 +0330 +0330

سرجدت سکس با زن عمو وسطی و زن عمو بزرگ رو ننویسی که تو همین یکی ریدی به قمه و بعدش دادی به همه.

2 ❤️

905394
2022-12-04 19:56:00 +0330 +0330

خیلی خوشمون اومد لعنتی تو تا حالا کجا بودی خیلی کصتانت ببخشید داستانت پربار بود 😏

1 ❤️

905395
2022-12-04 20:09:10 +0330 +0330

داداش ناموسا جنستو عوض نکن همین خوبه

1 ❤️

905495
2022-12-05 11:00:48 +0330 +0330

کیرم تو مغزت و فلان
بچه کونی و فلان
بچه جقی و فلان
همش فلان ،فلان،فلان
پوفیوز
فلان

1 ❤️

905496
2022-12-05 11:02:15 +0330 +0330

گوتو ور
سیهدیر گده،فلان

0 ❤️

905515
2022-12-05 13:19:13 +0330 +0330

از پشت دهنشو گرفتی گفت داری چیکار میکنی؟!!! زن عموت بجز دهنش عضو دیگه ای هم داره که بتونه باهاش حرف بزنه؟! 😂 😂

1 ❤️

905654
2022-12-06 11:30:23 +0330 +0330

«نمیگم خودش اومد»
«نمیگم کاملا لخت بود»
و…
فکرمی کنم این سبک نگارش نشون میده که صرفا این یک داستانه،نه خاطره

1 ❤️

915996
2023-02-19 22:21:49 +0330 +0330

جنست از موتوری نگیر، انداختن بهت

0 ❤️