سکس های ۱۵ ساله من (۱)

1402/01/11

قسمت اول: فاطمه
سلام اسم من رضاست الان ۳۵ سالمه نه قد خوبی دارم نه هیکل خوبی ولی از قدیم کیرم بزرگی داشتم همه بچه محلا میگفتن رضا خر کیر ولی بنظر خودم الان کوچیک شده
بریم سر داستان من سال ۸۲ بود با دوستام نشسته بودیم من ماشین داشتم پراید شب تاسوعا بود ی دوست دارم اسمش محمد گفت رضا میتونی من خواهرم ببری خونه داییم گفتم مگه تو خواهر داری گفت اره میبری مارو گفتم باشه بریم رفتیم دم خونشون خواهرش اومد سوار ماشین شد رفتیم خواهرش ۱۶ سالش بود اسمش فاطمه بود چشای رنگی خوشگل من خیلی ازش خوشم اومده بود فرداش به یکی از دوستام گفتم گفت من به دوست دخترم میگم با این تو ی مدرسه هستن فرداش اومد گفت شیرینه بده اوکی کردم برات شماره فاطمه داد بهم من زنگ زدم بهش نمیدونستم باید چی بگم اصلا بعدش گفت محمد خیلی از تو تو خونه تعریف میکنه منم از تو خوشم اومده بود دیگه من فاطمه اوکی شدیم ولی اصلا نمیتونست از خونه بیاد بیرون همش فقط اس میدایم زنگ میزدیم تا یروز تو اس دادن من گفتم من ۵ تا بچه میخوام ازت گفت چخبره گفتم با این بدنی که تو داری ۵ تام کمه گفت مگه تو بدن منو دیدی گفتم از رو لباسم معلومه تو چی هستی این شروع حرف سکسی ما بود بعدش پرسیدم اگه ی سوال بپرسم ناراحت نمیشی گفت نه بپرس گفتم سایت چنده خیالت میکشیدم حتی اسم سینه بگم نمی‌گفت بهم اینقدر اسرار کردم تا گفت ۶۵ دیگه صحبت ما شده بود فقط درباره سکس حرف زدن دیگه سکس چت میکردیم تا رسید به اسفند ماه اینقدر تو گوشش خوندم سرویس بی‌چون من میام میرسونمت مدرسه تا یبار قبول کرد صبح واستاده بود پشت در تا سرویس رفت پرید بیرون (اون موقع سرویس اتوبوس بود)حالا اومده تو ماشین روش نمیشد با من صحبت کنه اولین بار بود بعد ۴ ماه باهم صحبت میکردیم اون روز تنها کاری که تونستم کنه دستشو بگیرم خجالت می‌کشید از من بعدظهر از مدرسه اومد کلی درباره صبح حرف زدیم آخرش گفت خیلی خوب بود امروز فردا باز سرویس میپیچونم بیا با هم بریم فرداش اومد آغاز همه چی بود سوارش کردم رفتیم یجای دنج گفتم فاطمه من بوس میخوام اولش راضی نشد ولی بعد کلی اسرار قبول کرد فقط بوس چند روز بوس بود تا یبار وسط بوس من لب گرفتم باز بوس کردمش شبش گفت رضا یچی بگم گفتم جانم بگو گفت امروز داشتی بوس میکردی یدفعه لبات خورد به لبام خیلی حال داد فرداش رفتم دنبالش رفتیم جای که بلد بودیم کلا فقط لب گرفتیم منم یواش یواش دیگه از رو مانتو سینشو میگرفتم بعد چند روز دیگه دست میکردم تو مانتو با سینش بازی می‌کردم خیلی رو سینش حساس بود دیگه خوردن سینه اضافه شده بود یبار داشتیم پیام بازی میکردیم گفتم تو نمیخوای برا منو ببینی گفت نه ولی فرداش من گوشی کا۸۰۰تازه اومده بود عکس کیرم گرفتم انداختم رو صفحه گوشی تو ماشین نشسته بودیم گفتم گوشی بگیر تا صفحه گوشی باز کرد پرتش کرد طرف من گفتم چیشد گفت این چیه دیگه گفتم کیرم بود دیگه باز مثل هروز شروع کردم لب گرفتن سینه خوردن یدفعه زیپ کشیدم پایین کیرم انداختم بیرون دستشو گرفته گذاشتم روش یدفعه مثل برق گرفتها پرید گفت این چیه دیگه گفتم کیرم بود دیگه گفت چرا اینقدر بزرگه گفتم مگه دیدی تاحالا که میگی این بزرگه گفت اره برا داداش کوچیکم ۲ سالشه میبرم دستشوی چرا برا تو اینقدر بزرگه گفتم خوب اون ۲ سالشه من ۲۰ سالم گفت پس چرا برا ما بزرگ نمیشه روش نمیشد ببینه همش اسرار کردم گفت تو روتو کن اونور من ببینم دیگه یواش یواش دادم دستش باهاش بازی کرد شبش رفتم چندتا فیلم ساک زدن دانلود کردم فرداش آوردم نشونش دادم خیلی بدش اومد من اینقدر باهاش صحبت کردم تا قبول کرد برام بخوره

ادامه...

نوشته: رضا


👍 8
👎 8
37101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

921074
2023-03-31 01:38:16 +0330 +0330

حالا اینکه ناموس رفیق ناموس خود آدمه و باید اخر بیشرف باشی که به اعتماد رفیقت خیابنت کنی به کنار الان 1402 است و این کستان میال 1382 یعنی 20 سال پیش! بعد تو 35 سالته یعنی اون موقع 15 سالت بوده بعد ماشین داشتی؟؟


921080
2023-03-31 01:49:22 +0330 +0330

رفیق میگم این کس میگه کارایی که باهاش کردن می‌ناله
وگرنه این نه کرده نه کس دیده فقط کیر خوره و کیر تو سوراخش رفته
🤣

4 ❤️

921153
2023-03-31 09:23:32 +0330 +0330

سطح سواد و مطالعه خود را بالا ببرید حداقل کسشر ننویسید

0 ❤️

921160
2023-03-31 09:57:22 +0330 +0330

خیلی تنهام🥲🥺

2 ❤️

921201
2023-03-31 16:34:25 +0330 +0330

الاغ سال ۸۲ بزرگاش گوشی نداشتن بعد شما دوتا کونی گوشی داشتین ؟؟سنتم ی طرف ماشین داشتیم ی طرف اون سرویس کونی اطلاع نمیداد دختره نمیاد؟؟ننه باباش حواسشون نبود؟مدیر مدرسه دیر میرفته چی؟؟

1 ❤️

921224
2023-03-31 21:13:57 +0330 +0330

مهلا اهل کجایی؟؟

0 ❤️

921226
2023-03-31 21:26:28 +0330 +0330

داری کص میگی ننویس تو داستان میگی 20 سالمه بعد میگی سال 82 یه الان سال 402 هستیم پفیوز

0 ❤️

921227
2023-03-31 21:35:48 +0330 +0330

چقدر اسرار میکردن بهم حتی یه بارم اصرار نکردن 😂

0 ❤️

921351
2023-04-01 14:51:19 +0330 +0330

خوبه

0 ❤️

921366
2023-04-01 16:38:54 +0330 +0330

یه سوال سال 82 بابا ها چطوری به بچه 15 ساله ماشین میدادن ؟
یه سوال دیگه اون موقع بزرگ ترا به زور یه نوکیا ساده داشتن چطوری شما دوتا هردو گوشی داشتین؟
یه سوال دیگه اون میرفت مدرسه پس طبیعتا باید سر وقت مدرسه میبود پس چطور فرصت کردی یه جای دنج پیدا کنی و تازه شم دست مالی شم بکنی؟
خوشم میاد یه عده چقی فانتزی مینویسن 😂

1 ❤️

921543
2023-04-02 18:05:36 +0330 +0330

من فکر میکنم الان پانزده سالته،رو نمیکنی کسی نکنتت
جهت اطلاع دوستان بگم علاوه بر همه سوتیا
دخترا اون موقع تلفنی دوست میشدن ولی بیشتر از تلفن خیلی سخت بود حال کردن باهاشون

0 ❤️

922655
2023-04-10 01:34:16 +0330 +0330

خوب بود رضا جون
ادامه بده مرد 👍🏻😎

0 ❤️