سلام. دوستان اسم من فرشاد 30 سالمه متاهلم اهل روستایی در اصفهان. من یه خواهر زن دارم تپل سینه ها 85 کون خوش فرم و دلربا سفید و خوردنی… خواهرزنم شوهرش رو تو یه تصادف از دست داد و ما هم یه مدت برا اینکه احساس تنهایی نکنه بش سر میزدیم و رفت و آمد ها مون زیاد شد تا اینکه دوتایی رفیق پایه قلیون و شب نشینی شدیم. یه روز که ما خونه خواهرزن بودیم پدرش حالش بد شد همسرم با بچه ها رفتن خونه پدر زنم و من هم که با پدر زن قهر بودم نرفتم… و خواهر زن که اسمش زهرا هست هم بر خلاف تصور من گفت من هم میرم پیش بابام… من نفهمیدم چه فکری برا من داره… من نشستم قلیون چاقیدم و زهرا هم یه زانوش رو پام بود داشت می کشید یه دفعه گفت من برم حموم و رفت حموم من هم قلیون کشیدم تا اینکه کم کم خوابم می اومد جامو انداختم وسط پذیرایی و داشتم فیلم سوپر میدیدم دیدم زهرا با یه کرست و یه دامن که زیرش هیچی نبود جز کس و کونی تمیز مثل برف اومد کنارم داشت موهاشو شونه میکرد و آواز می خوند من هم زیاد توجهی نکردم بهش… و کم کم خوابم برد تا اینکه یه دفعه متوجه شدم پاهاش رو انداخت رو پاهام و جاشو انداخته بود کنار من من هم کم کم کیرم از خواب بیدار شد و فهمیدم این زهرا خانم کسش کیر میخواد اما من باز جرات نداشتم حرکتی بزنم تا اینکه دیدم زهرا اومد کونش رو کامل چسبوند به کیرم و هی تکون میداد کیرم هم سفت شده بود اما باز همه حرکت ها از اون بود بعد متوجه شدم روشو کرد طرفم و منو بغل کرده این دفعه امونش ندادم و من هم سفت گرفتمش و گفتم چی شده چرا اینجوری شدی… گفت خیلی وقته سکس نداشته و هر وقت منو می دیده شبا یا تو حموم به یاد من خودارضایی میکرده و اینکه دوستم داره… من هم گفتم این علاقه دوطرفه هست اما من تا حالا جرات نداشتم بهت دست بزنم تا الان که فهمیدم که به من نیاز داری… لبخندی زد و گفت مرسی و لبامو بوسید من هم سریع لخت شدم افتادم به جونش تا کیرمو دید سر کیرمو بوسید و کرد تو دهنش و حرفه ای ساک میزد… راستش زنم هرگز برام ساک نزد تا حالا همین باعث شد شهوتم به زهرا بیشتر بشه بعد ساک نوبت من بود بخورم سینه هاشو… چه چیزی بود خوشمزه بزرگ سفید اینقدر خوردم که فکم درد اومد زهرا هم آه و ناله میکرد و لذت میبرد… بعد کسش رو به دندون کشیدم من کس میخوردم زهرا هم لذت میبرد… نوبت کیرم شد کیرمو تنظیم کردم دم سوراخ کس زهرا و افتادم به جون لباش زهرا هم خودشو تکون میداد که کیرم بره تو کسش یه دفعه کیرم تا نصفه رفت تو کسش و آهی کشید و ازم تشکر کرد و گفت تا آخر عمر زنم و زیر خوابم میمونه… کم کم تلمبه زدن ها شروع شد نزدیک 20 دقیقه تلمبه زدم بعد نوبت اون شد من دراز کشیدم زهرا اومد نشست رو کیرم و تلمبه زد و 5 دقیقه ای نشد گفتم داره آبم میاد بلند شو دیدم خودشو سفت چسبوند بهم و کلی آب تو کسش خالی شد و گفتم این چه کاریه گفت نترس حامله نمیشم…و دیدم برادر زنم زنگ زد گفت دارم میام ما هم سریع جمع کردیم و چند روز بعد فهمیدم زهرا حامله شده و گفت نمیخوام بندازمش هرچی التماسش کردم فایده نداشت پدرش فهمید خواست آبرو ریزی کنه که زهرا گفت من خودم دوست داشتم کاری کنم که فرشاد هم شوهر مهناز خواهرم باشه هم من… بعد زن من هم وقتی دید من گناهم کمتر از خواهرشه راضی شد که زهرا زن من بشه… خلاصه من شدم شوهر زهرا و مهناز و 2ساله این دوتا خواهر را حسابی جر میدم بچه هم بدنیا اومد و این بچه هم کس زهرا رو از بی کیری نجات داد هم منو به یه بدن سکسی و خوشمزه رسوند… خواهر زن خوب از زن آدم هم بهتره… بکنید اگه دیدید طرف به سکس نیاز داره
نوشته: فرشاد
بچه کونی خالی بند
نمیشه دوتا خواهر رو همزمان عقد کرد
جق زدن زیاد مخت رو از کار انداخته
مگه مجبوری چرت پرت بگی . بجای خواهرزن اگه از یه کارکتر دیگه استفاده میکردی داستانت با منطق جور در میومد .
در قانون کیری اسلام ازدواج دوخواهر با یه اقا اشکال شرعی داره .
از هر کارکتری غیراز خواهر زن میتونستی استفاده کنی.
کوس گفتی آی کوس گفتی مثل یه کوسخول گفتی … آخه قرمساق چطور پدرزنت و برادرزنت کونت نذاشتن بچه کونی … شماره ساقیتو بده بچه های سایت هم فیض ببرن … آخه کجای دنیا آدم با دوتا خواهر ازدواج میکنه … کیر ابوالهول تو کون ناشورت …
تو خو راست میگی ولی کیر تو کوس مامانت مجلوق کوس ندیده بدبخت
د آخه خب مگه چاقو گذاشتن روی شاهرگت گفتن زودباش کصشعر تفت بده آخه جاکشششش؟؟؟
عجبا گفت منم دارم میرم خونه بابام اونوقت پاهاشو گذاشت روی پاهات توکوس خواهرآدم دروغگو
اصلا امکان نداره در چنین مواردی ی خواهر بره اون یکی بمونه خونه ؟
بعد وقتی پدر زنت حالش بد بوده برادر زنت زنگ زده که بیاد اونجا چکار کنه ؟
مگر اینکه زنت الکی گفته بابا حالش بده و رفته جای دیگه و ادامه داستان .
برادرزنت واسه چی میاومد خونهتون؟ خب برادرزنت رو هم میکردی و بعدش باهاش ازدواج هم میکردی دیگه.
بعد میرفتی سراغ پدرزنت و بعد مادرزنت و بعد خاله و عمه و شوهراشون، هم میکردیشون، هم ازدواج!!
اصل داستان
برادرزن که داشت میاومد خونهتون، دوازده رفیقش رو هم اورد و همونجا جوری گشادت کردن که تا شش ماه نمیتونستی بشینی، تا یکسال نمیتونستی راه بری!!
تمام مبلهای سهنفره حوالهت بادا ابله گشاد متوهّم الدنگ خالیبند!!
کاشکی قبل اینکه یه موضوعی را بنویسید اول کمی تحقیق کنید ببینید در این خراب شده
میشه همچین چیزی؟
والا مردم یه توهوماتی میزنن که تو کل تواریخ بی سابقه بوده ادامه بدی سر از تیمارستان در میاریا جقی بهت گفته باشم 😂😂😂
آخه دیوث جقی کدوم کوسکشی بهت گفتهدمیتونی دو تا خواهرو با هم عقد کنی!؟ حتی صیغه کنی!؟ کدوم محضر دیوثی همچین عقدی رو میخونه!؟ اونم تو روستا!!؟؟؟
زیر 18سال نباید توی این سایتا بیاد. تو ک بعیده 10سالتم شده باشه ک هنوز نمیدونی دوتا خواهرو نمیشه عقد کرد. نیا عزیزدلم، باور کن آیندت خراب میشه
فرشاد الحق که دهاتی کس ندیده ای جقی کم با خر و مرغ و گوسفند سکس کن برات خوب نیست
دراین که کوسشر هست شکی نیست.منتها معلومات توبالاببر.توی هیچ آیین ورسومی امکان ازدواج همزمان باخواهرزن نیست
وقتی به سکس با خواهر زن فکر میکنید یه لحظه به این هم فکر کنید که برادرت بیاد زنتو بکنه ببین چه حس و حالی بهت دست میده!
اونی ک تو میکشیدی قلیون نبوده خوارکسده، اون شیشه بوده جقی کیری
آفرین پسر. حالا بدو سر مشقات که 2روز دیگه باید بری مدرسه. بدو
کصیشعر
تا اونجا که با شورت و سوتین از حموم اومد و خوابت برد خوندم
وقتی دارید از آرزوهاتون کصتان میسرایید،حداقل بشینید چارتا داستانِ درست و حسابی بخونید که با نوشتار و نگارش آشنا شید
چی بود این؟اس ام تبریکِ نوروزِ من به دوستام بلندتر ازین بود اُزگَل
با این طرز نوشتن،اگه بهترین اتفاق براتون افتاده باشه هم پشیزی ارزش نداره چون نمیتونید حسِ خوبی به خواننده القا کنید
همون اولش حالِ خواننده بهم میخوره
کصتان بود دِک هِد
ننویس دیگه لاقاچ
عزیزم کص نگو دو تا خواهر را نمیشه عقد کرد برو جقتو بزن و بخواب