سلام
این یک خاطرست که مینویسم براتون امیدوارم لذت ببرید
یک همکار داشتم خیلی تو کف بود چند وقتی بود بهم میگفت برام یکی رو پیدا کن بکنم منم اصلا توی این فازا نبودم مثبت نیستم ولی دنبال دختر و این چیزا هم نبودم خیل کارم شلوغ بود وقت نداشتم
خلاصه دلم براش سوخت از یکی از هم خدمتیام که چند سالی بود بعد از خدمت با هم دوست مونده بودیم شماره یک خاله رو گرفتم برای دوستم زنگ زدم بهش چند باز ازم پول گرفت اما خوب بالاخره شماره یکی رو داد بنام ارام زنگ زدم بهش اوکی شد و دوستم رو فرستادم رفت پیشش منم موندم بیرون تقریبا 5 دقیقه گذشته بود که دوستم اومد بیرون گفتم چی شد گفت تموم شد گفتم به این زودی گفت آره بهش گفتم خاک تو سرت ریدی توی 700 تومن پول بدبخت کل حقوقت 6 تومنه خلاصه بهش گفتم چطور بود گفت بد نبود فکر کنم اولین بارش بود
خلاصه این دوست ما چند وقت با این خاله تماس داشت و منم شماره خاله رو توی گوشیم ذخیره کرده بود به اسم محسن و گذاشته بودمش توی بلک لیست چون متاهل هستم . اشتباه کرده بودم اولین بار با گوشی خودم زنگ زده بودم میترسیدم زنگ بزنه
ی روز تنها بودم رفته بودم دانشگاه برای امتحان کلاسا آنلاین بود ولی بعضی از امتحانات حضوری بود توی دانشگاه نشسته بود یک لحظه نمیدونم چی شد دیدم شماره خاله رو گرفتم ازش یک شماره گرفتم و زنگ زدم اسمش زهره بود دو ساعت طول کشید تا خاله این شماره رو فرستاد برام
زنگ زدم به زهره گفت ساعت 3 بیاد منم رفتم آدرس رو پیدا کردم چند دقیقه موندم گفت وایسا پسر همسایمون بره بعدش بیا تو همین کار رو کردم تا پسره اون طرفی شد رفتم تو ولی فکر کنم متوجه شد
زهره یک سیگار کشید و منم پول رو براش کارت به کارت کردم 700 تومن گفت 100 تخفیف دادم حدودا 28 سالش بود بد نیود چهرش رفتیم تو اتاق لباس ها رو عوض کردیم برام کاندوم کشید و خودش هم دراز کشید منم خابیدم روش کیرم رو کردم تو کسش و شروع کردم به تلمبه زدن بعدش بهش گفتم به حالت داگی بشه اون هم شد داشتم از پشت نگاش میکردم چشم خورد به سوراخ کونش نمیدونم چی شد بهش گفتم از پشت اوکی هستی گفت باید 1 میلیون دیگه بدی گفتم باشه اون راند کردمش و ارضا شدم گفت یک سیگار بکشم و اماده بشیم برای راند دوم از کون
سیگار رو کشید و اومد روی تخت دراز کشید گفت کاندوم نزن اما من قبول نکردم و کشید خودم . سر کیرم رو بردم روی سوراخ کونش یکم فشار دادم دیدم صدای زنگ میاد یکی داشت درب آپارتمانشون رو میزد قلبم وایساد خیلی میترسیدم چون زن داشتم زنم هم خیلی دوست دارم نمیخاستم بفهمه خودم هم نمیدونستم اونجا چی میخام
بگذریم پاشد بره درب رو باز کنه گفت وایسا تو اتاق بیرون نیا دوستمه گفتم لباس بپوشم گفت نه لازم نیست میره الان اما من چون میترسیدم تا اون رفت لباسام رو پوشیدم خیلی صدا میومد انگار چند نفر بودن صدای مرد هم میشنیدم خیلی خیلی ترسیدم تو اتاق رو نگاه کردم دیدم ی در داره رفتم سمتش بازش کردم دیدم تراسه رفتم توش از پایین راه داشت به حیاط چند نفر اومدن توی اتاق من رفتم پایین از دیوار پریدم توی حیاط افتادم جلوی همون پسر همسایه ی لحظه نفسش بند رفت بدبخت منم همینطور فقط دویدم سمت درد داد زد دزد دزد من فقط میدویدم از کوچه زدم بیرون دیدم چند نفر دنبالم هستن فقط میرفتم اونا هم داد میزدن بگیرش بگیرش خدایش مردم هم جرات نمیکردم بیان نزدیکم فقط نگام میکردن من 10 تا 15 سالی بود تحرک نداشتم اون روز اندازه کل 15 سال دویدم یک میلیون 700 دادم اندازه 10 کیلومتر هم دویدم پشت دستم رو داغ کردم دیگه از این غلطا نکنم خیلی شانس آوردم توی اون اتاق کذایی تراس داشت وگرنه نمیدونم تکلیفم چی بود شاید زندگیم میپاشید

نوشته: مصطفی