سیسی شدن من

1401/01/21

سلام
من تاحالا داستان ننوشتم یه معرفی از خودم میکنم و میرم سراغ داستان
این داستان کاملا واقعی هست مو به مو حتی اسم شخصیت ها رو تغییر هم ندادم
ببخشید که یکم طولانیه
این اتفاق عید نوروز 1401 برای من افتاد ولی شروع ماجرا از چند ماه قبل یعنی بهمن شروع شد. اول از خودم بگم: اسم علی هستش. قد :176 وزن :70 سایز کیرم:11 و همیشه فول شیو و در دوره نوجوانی کونی بودم و عاشق فتیش پا هستم و کمی هم حس برده گی دارشتم و خانواده خیلی مذهبی دارم که همیشه مجبور به کار های یواشکی بودم وخانمم نوشین: قد: 165 وزن : 67 سایز :75 و از اونجایی که خیلی مذهبی بودیم خانم هم چادری هستن . من 22 سالم بود ازدواج کردم و بخواطر کار مجبور شدم بیام بندر عباس خونه ما شده بود پاتوق فامیل خاله عمه دایی یک از این روزا خانمم گفت یکی از دوستاش میخواد با شوهرش بیاد بندر چون هوای بندر تو زمستون بهاره من برام معمولی بود چون خیلی ها میومدن و میرفتن. به خانمم گفتم طوری نیست بگو بیاند. چند روز بعد من از سرکار که برگشتم دوست خانمم با شوهرش تو خونه ما بودن من که رسیدم سلام و احوال پرسی و کلی کس وشعر دیگه گفتیم تا روز اول تموم شد. زن و شوهر باحالی بودن ولی اوناهم مثل ما خیلی مذهبی بودن خانمش با حجاب کامل جلوی من بود حتی جورابشو هم درنمیاورد بماند که من خیلی تو کف پاهاش بودم و بعضی موقع ها از بس زوم بودم روی پاهش یه دفعه به خودم میومدم میدیدم داره منو نگاه میکنه و کلی خجالت میکشیدم .خالاصه از اون جایی که خونه ما تو بندر کوچیک بود و یک خواب داشت و من صبح ساعت 5 باید اماده میشدم برای رفتم به سرکار قرار شد زن ها تو اتاق ما بخوابن و من و مهدی تو سالن میخوابیدیم (ببخشید دیر معرفی کردم مهرانه دوست خانمم مهدی شوهرش) دو هفته اونجا بودن تو همون روزای اول من و مهدی باهم رفیق شدیم و خلاصه به گشت و گذار تو قشم وهرمز ولی یک دفعه اخلاق مهدی با من تغییر کرد و نمیدونستم چرا خیلی برام عجیب بود شوخیهای جنسی باهام میکرد. ( خوب من قبل این که ازدواج کنم کونی بودم و میفهمیدم که به چه منظور داره این شوخی ها رو با من میکنه ) تا اینکه یکسال قبل ازدواج کون دادن و ترک کردم.
جاهایی که تنهابودیم شوخی های فیزکی جنسی میکرد و حرفای سکسی میزد . خوب واقعا دلم هوای قدیم ها روکرده بود ولی مهدی گذینه مناسبی نبود. نمیدونستم خوشهال باشم یا ناراحت پای ابروی خانمم وسط بود ،یکمی خودمو سنگین کردم براش تا بیخیال بشه ولی اون بیخال بشو نبود. روز اخر شد، فرداش بلیت داشتن که برند نوشین خیلی خسته بود هم مهمون داری میکرد هم پا به پای مهرانه تو بازار های بندر بودن خیلی زود نوشین رفت خوابید مهرانه هم پشت سرنوشین رفت تو اتاق در بست و رفت خوابید من ومهدی هم رخت خواب انداختیم بخواطر خانم ها تلویزیون و خاموش کردیم و تو رخت خواب شروع به حرف زدن کردیم. بحث خداحافظی و اینحرفا بود که مهدی یدفعه گفت علی بابت شوخی هایی که گردم ببخشید که من گفتم بابا رفاقت این چیزارو برنمیداره راحت باش چیزی نگفتی که…
مهدی گفت اخه من واقعا فکرمیکردم دوست داشته باشی ( بین خودمون بمونه مهرانه چند روز پیش اومد بهم گفت دوست داری تو سکس انگشتت کنم منم تعجب گردم ازش گفتم کی این چرت و پرت ها رو یادت داده اونم بهم گفت نوشین بهم گفته که مردا از طریق پروستات تحریک میشن منم گفتم یه وقت تو دوست داشته باشی ). منم چون باهات رفاقت کرده بودم ابروتو خریدم پیچوندمش.
من سرخ شده بودم نفسم بالا نمیرفت از نوشین بعید بود این جور چیزای شخصی مون رو به کسی بگه ولی خانمم من ساده تر از این حرفا بود ترسیده بودم نمیدونستم چی بگم اومدم حرف بزنم که مهدی بهم گفت نگران نباش واقعا پیچوندمش ولی خدومونیم از این کارا دوست داری؟ من که نمیدونستم چی بگم از یه طرفی نگران ابروی خانمم بودم که نگند شوهرش کونی از یه طرف این قدر مهدی روز های اخر باشوخی هاش منو حشری کرده بود که دوشت داشتم بیوفتم به جون کیرش و حسابی براش بخورم. تو این فکرا بودم که مهدی دوباره ازم پرسید منم باکلی خجالم گفتم: ( اره خانمت راست میگه ) یهدفعه یه خنده ای کرد و گفت اخه علی تو با انگش ارضا نمیشی که… چرا این چند وقت از من استفاده نکردی و باز خندید و منم خندم گرفت و گفتم حیییس بابا اروم تر بیدارمیشن بگیریم بخوابیم دیگه که یهدفعه گفت علی خاک برسرت هنوزم نمیخوای از من استفاده کنی گفتم مهدی اینجا نمیشه من سه سال که کون ندادم تنگه تنگم بکنی توش دادم میره هوا نوشین و مهرانه بیدار میشند به گا میریم. گفتم خوب خوردن که درد نداره برو بخورش چند روز تو کَفتم حداقل یه ساک برام زده باشی بهش گفتم : باشه ولی هواس تو خوب جمع کن صدا از تو اتاق اومد خودمون جمع وجور کنیم که بگا نریم .
رفتم زیر پتو از روی شلوار دیدم کیرش راست شده اروم شلوار و شورت کشیدم پایین چیزی که جلوی صورتم بود برام قابل باور نبود کیرش کاملا خوابیده بود کیرش تو حالت خواب 15 سانتی میشد تمام کیرشو تو دهنم جا کردم شروع کردم به ساک زدن وقتی کیرش راست شد با دو تا دستم میگرفتمش و سرکیرشو میکردم تو دهنم کیرش کامل نمیرفت تو دهنم 21 سانت کیر داشت و من ارزوم این بود که با این کیر به معنای واقعی گایده بشم از دهن و کون باهم. 10 دیقه ای براش خوردم تا ابش اومد وقتی ابش اومد کیرشو درنیاوردم از دهنم که پتو و دشک کثیف بشه همه ابشو خوردم اینقدر زیاد بود که از کناره های لبم بیرون میزد خلاصه بعد تمیز کردن کیرش بازبونم باهم کلی حرف زدیم و قرار شد هر وقت ما رفتیم اصفهان من یه روز و کامل بپیچونم برم که مهدی منو بگاد چون من عاشق سکس خیلی خشن هستم.
روز موعود رسید من و نوشین برای سال نو رفتیم اصفهان چند روزی زود تر رفتیم . وقتی رسیدم اصفهان به مهدی زنگ زدم و هماهنگ کردم که فردا برم پیشش بهش گفتم خانومت وچیکار کردی گفت برای کار های عید رفته خونه مادرش بیا خیالت تخت تا فرداش کسی خونه ما نیست . من دل تو دلم نبود فقط میخواستم برم زیر کیرش گایده بشم . فردا شد . لوکیشن فرستاد رفتم رسیدم به یه ساختمون 4 طبقه بهش زنگ زدم گوشی برداشت کفت عرفان بیا بالا طبقه 3 در بازه بشیدن تا من از حمام برگردم من رفتم بالا درکامل باز بود رفتم تو درو بستم از تو راه رو در که رفتم سمت پزیرایی دیدم یه خانمی تو اشپز خونه هست ترسیدم واحد و اشتباه رفته باشم گفتم ببخشید فکرکنم اشتباه اومدم اومدم برگردم که گفت نه علی آقا اشتباه نیومدین بفرمیاند داخل من بعد شنیدن این صدا قلبم تو دهنم بود نمیئونستم باید چی بگم صدای مهراه بود . من مهرانه رو بدون حجاب ندیده بودم اگه بخوام توصیفش کنم موهای مشکی خیلی بلنند یه نیم تنه سرخ تیره لاک سرخ جگری به دستاش و شلوار چرمی براق مشکی یه چیز عجیب و قریبی داشتم میدیدم. خیلی سکسی بود واقعا زن خیلی نازی بود. من زبونم بند اومده بود که دیدم یه لیوان شربت اورد داد دستم و گفت بیا بخور تا نفس کشیدن یادت نرفته از خجالت سرم پایین بود ولی چشمم که به پاهای نازش افتداد یادم رفت همه چی پاهاشم لاک زده بود به یه صندل رو فرشی که محو تماشای پاهاش بودم که داباره گفت بیا بخور تا نمردی. پربت و از دستش گرفتم یکمی ازش خوردم .
مهرانه گفت چته چیشده چرا ترسیدی گفتم من اومدبودم مهدی ببینم و یه پیزی بهش بدم و برم که دیدم خندش گرفت و بهم گفت حالا پی میخواستی بدی که گفتم یه امانتی کوچیک پیش من جا گزاشته
مهرانه بهم گفت علی جان چرا ترسیدی نگران نباش من میدونم اون امانتی که میخوای به مهدی بدی چیه چرا ترسیدی من اینجام که کمکت کنم و متمعا باش نوشین نه چیزی میدونه نه قراره چیزی بفهمه پس راحت باش ، ببینم امانتی شوهر منو تمیزش کردی ؟
من که هنوز تو شوک بودم با سر بهش گفتم بله که گفت خوبه حالا بزار بهت بگم داستان چیه من و نوشین از دبستان باهم بودیم همه چیز همو میدونیم من همه ی حرف های نوشین و شنیدم دلم برات سوخت گفتم بزار خواهری بکنم در حقت. من حرفای نوشین و به مهدی گفتم مهدی هم به تو گفت که اخرش هم به ساک زدن با کیر مهدی تموم شد. اون شب که داشتی برا مهدی میخوردی من تا قورت دادن اخرین قطره آب مهدی بالای سر پتو بودن ولی تو نفهمیدی الانم اینجام که هم دیگه از زیر پتو نبینمت و هم امادت کنم برای یه روز خیلی خفن و از اون جایی که من برات برنامه داشتم حتی شماره کفشتم موقعی که بندر بودیم برداشتم و یه سری لباس برات آماده کردم که بپوشی روی مبله بردار بپوش.
رو مبل و نگاه کردم یه شرتک لی آبی یه نیمتنه لی یه سوتین براق مشکی و یه شرت براق مشکی از ایناکه پشتش یه خته و جلوش پهنه. اینارو که دیدم باورم نمیشد که من باید اینارو بپوشم که مهرانه گفت چرا وایسادی لخت شو دیگه من با خجالت فراوان اول پیراهنم و دراوردم که دیدم اومد جلو و گفت اگه بخوای اینطوری پیش بری حتی وقت نمیکنی براش ساک بزنی. و شروع به کندن لباسام کرد زیرپوشم و دراورد و بعد رفت سراق کمربندم که دستم و بردم جلو دستم زد کنار و دعوام کرد گفت بزار کارم و بکنم وقت نداریم که من گفتم چرا وقت نداریم بهم گفتم خودت میفهمی نگران نباش قراره کلی خوش بگذره بهمون و یه دفعه شرت و شلوارم و باهم کشید پایین کیرم جلوی صورتش بو کیرم و که دید گفت اخییی بمیرم برا نوشین من کلی خجالتم شد اخه کیر من تو حالت خابیده 5 سانته یه دفعه شرت و برداشت داد دستم گفت بپوشش منم شورت و بستم دورکمرم و مهرانه رفتم پشتم و بنداشو گره زد شورته فقط کیرم و پوشوند از پشت یه نخ بود که اونم رفت لای کونم بعد سوتین و داد بهم توی کاپ های سوتین و با اسفنج سفت پرکرده بود و روی اونارو با همون جنس پارپه سوتین دوخته بود که زیاد معلوم نباشه الکیه اونم پوشیدم و پشتش شورتک و نیم تنه قرمز و یه پیراهن لی همه رو پوشیدم اصلا تصوری از خودم نداشتم که چه شکلی شدم چیزی هم نبود که خودمو توش ببینم بعد پوشیدن لباس رفت یه کیف بزرگ اورد درشو باز کرد و کلی لوازم آرایشی دراورد اولین چیزی که ازکیف دراورد یه کلاه گیس موی زنانه مشکی بود اونو با یه چسبی که خیلی بوی بدی داشت به سرم چسبوند موها اینقدر بلند بود اکه از پشت به نزدیکی های کونم میخورد و حسش میکردم بعد از چسبوندن رفت یه لاک سرخ برداشت و نشست جلوی پاهای و شروع کرد به لاک زدن پاهام همینطور که داشت لاک میزدن گفت پاهایی ازت درست کنم که به جای پاهای دخترای مردم از این به بعد پاهای خودتو هم بخوری. من برام تعجبی نداشتم چون دیگه میدونستم خانمم همه چی رو براش گفته. ( خانمم گفته که من پاهاشو براش میخورم ). بعد لاک پاها به دستام لاک زد و بعد رفت سراق صورتم تثبیت کننده زد به صورتم که توی سکس آرایشم به راحتی پاک نشه وشروع به ارایش کرد از ریمل و روژلب روژگونه و سایه چشم همه رو بهم گفت زد آب میزنم که پاک نشه با این که خودم و نمیدیدم اما انگار دیگه حس مردونگی نداشتم تصورش هم برام سخت بود که چه شکلی شده باشم تو این فکر ها بودم که یه صندل رو فرشی هم به من داد گفت: نوشین جون بپوش تا بریم او اتاق تا مهدی بیاد وترتیبمون و بده . من تعجب کردم!.. که چرا نوشین صدام کرد. پوشیدم و باهم رفتیم سمت اتاقشون که بهش گفتم چرا منو نوشین صداکردی که بهم گفت من همیشه عاشق این بودم که با نوشین لز کنم وقتی که آریشتو تموم کردم ودیدمت دلم خواست نوشین باشی الان ،لطفا… منم گفتم باشه مهرانه . رسیدیم به اتاق که بهم کفت چشماتو ببند تا بریم تو اتاق منم چشم ها مو بستم مهرانه دستم و گرفت راهنماییم کرد تو اتاق و منو جایی از اتاق نگهداشت و بعد به من گفت چشمتو باز کن . چشم که باز کردم یه آینه قدی بلند جلوی من بود و از حیرت چیزی که دیدم نفسم بند اومده بود واقعا کسی که تو اینه بود و نمیشناختم کاملا تغیر کرده بودم علی دیگه وجود نداشت از نوک انگشتای پاهام تا فرق سرم کاملا تغییر کرده بودم (چیزی که میگم و شاید نتونید تصور کنید ولی اگه حرف نمیزدم هیچ کسی نمیفهمید که من پسر هستم) تو جیرت بوئم مهدی با یه حوله قهوه ای اومد تو اتاق از دیدن من تعجب کرد و به من نگاه کرد و گفت مهرانه جاه چه کردی باورم نمیشه این علی باشه . علی خودتی ؟ منم گفتم بله . که دیدم خندید و گفت علی از الان تو رو خدا دیگه حرف نزن اصلا بهت نمیاد که منم خندیدم که دیدم مهرانه داره هولم میده سمت مهدی دست گذاشت روی شونم و فشار داد به سمت پایین که یعنی بشینم منم نشستم جلوی پاهای مهدی مهرانه هم نشست کنارم دستم و گرفت و گذاشت روی کیر مهدی و در گوشم گفت دفعه قبل زیر پتو بودی نتونستم ببسنم الان شروع کنم تا ببینم واقعا اون قئری که مهدی میگفت بلد هستی یا نه .من حوله و از دور پاهای مهدی کنار زدم پیر مهدی خواب خواب بود گرفتم تودستم و شروع کردم به بوسیدن کیرش از سرکیر میبوسیدم تا تخماش که مهرانه گفت نوشین خدا لعنتت کنه منم دلم خواست تو انگار کیر دوست نداری ،کیر میپرستی . اومد کیر مهدی رو گذاشت دهنش منم تخم های مهدی رو میخوردم و بعد جابه جا کردیم من ساک میزدم مهرانه تختاشو میخورد. بعد از خوردن مهرانه منو برد روی تخت خوابوند بهم گفت شنیدم خشن هم دوست داری ، به مهدی گفتم بلایی سرت بیاره که فراموشش نکنی ولی باید همکاری کنی . منم گفتم هرکاری بگی میکنم از بندر اومد بخواتر کیر شوهرت . رفت از تو کمد تناب اورد تناب کلوف و الیافی بود بهم گفت میخوام دست و پاهاتو ببندم کلی تو اینترنت دیدم و یاد گرفتم صفت نمیبندم که بیحس بشی نگران نباشم . منم گفتم باشه با من هرکاری که دلتون میخواد میتونین بکنین . مهرانه و مهدی منو توی حالت داگی استاید بستنم دستام و اول از پشت بستن یه بالشت گداشتن زیر شکمم و بعد زانو هامو بستن که باهام باز نشه و بهد زانو هامو با یه تناب به تناب دستام بستن دیگه نمیتونستم تکون بخورم حتی یک سانت هم نمیتونستم حرکت بکنم. مهرانه اومد روی تخت و پاهاشو دراز کرد سمت من باورم نمیشد پاهای مهرانه دقیق 5 سانتی صورت من بود بهم گفت خونتون که بودم همش به پاهام نگاه میکردی الان دیگه نگاه کردن بسه بخورشون چون نمیتونستم تکون بخورم با زحمت زبونم و میرسوندم به پاهاش و پاهاشو لیس میزدم هرچی از این زیبایی پاهای مهرانه بگم کم گفتم پاهشو نزدیک تر کرد تا راحت باشم که دیدم سوراخ کونم خیس شد مهدی گفت عرفان تنها رحمی که میتونم بهت بکنم همین چرب کردنه کونته . مهدی کیرشو گذاشت دم سوراخم تا اومدم بهش بگم مهدی توروخدا اروم من سه ساله که کون ندادم دیدم یه دفعه نفسم به کلی بند اومد و بدونه این که کیرشو تو کونم نگهداره تلمبه میزد اشک از چشمام راه افتا و کامل گریه میکردم که مهرانه گفت بسته الان آرایشت خراب میشه اشکامو با پاهاش پاک کرد منم سعی کردم گریه نکنم دیگه اروم شده بودم دردش زیاد بود ولی همراه با لذت خیلی زیاد بود از بیحالی سرم روی پاهای مهرانه افتاده بود که یه دفعه بلند شد شلوار شو دراورد و اومد نشست جلوی صورتم و پاهاشو باز کرد و بهم گفت بخور من که کس به ایت خوشگلی ندیده بودم عین کس نخورده ها براش خردم چنان ابی از کسش سرازیر شده بود که نگو و نپرس تا تونستم کس مهرانه رو خوردم سه بار مهرانه ارضا شد و تمام اب کسشو تا قطره آخر خوردم مهدی هم همچنان داشت منو میکرد بعد چن دیقه کیرشو دراور و گفت دلم میخواد دهنتم بگام مهرانه بنت شد مهدی نشست کیرش خلی بزرگ و دراز بود فاصله من تا دشک تخت کم بود شاید 10 سانت فاصله داشتم تا دشک اونم بخواطر بالشت زیر کمرم بود سرم نمیومد بالا تا کیرشو بخورم . مهدهی سرم و بلند کرد کیرشو گذاشت دهنم و سرم و یه دفع ول کرد کیرش به بد ترین شکل ممکن تا ته رفت توی حلقم جوری که توی گلوم حسش میکردم بی رحمانه تلمبه میزد هر چند سانه ای هم بهم فرست نفس کشین میداد که نمیرم بعد از چند دیگه گایدن دهنم دیدم سرم و گرفت و چسبون به خودشت نمیتونستم نفس بکشم یه دفع شکمم از تو داغ شد 21 سانت کیر توی مری من بود من فقط داغ شدن شکمم و حس کرد حتی قطره ای از ابش برنگشت تو دهنم و کیرشو از دهنم دراورد نمیتونستم حرف بزنم فقط داشتم سرفه میکردم مهرانه دست و پای منو باز کرد مهدی رفت و من و مهرانه موندیم . مهرانه ازم پرسید دوست داری ارضا بشی گفتم بله راستش خجالت میکشیدم بگم . بهم گفته من تعجبم چرا باکیر مهدی ارضا نشدی از کون حالا میخوام با پاهام ارضات کنم ولی شرط داره شرطشم اینکه اب کیرتو از روی پاهام با زبونت تمیز کنی منم قبول کردم مهرانه با پاهاش برام جق زد و بعد چند دیقه اب اومد و پاهاش پر از ابم شد باورم نمیشد اب کیر من این قدر زیاد نبود هیچ وقت پاهاشو اوردم سمت صورتم منم با ولع خیلی زیادی اب کیرم و از روی پاهاش لیس میزدم دوتا پاهاشو تمیز کردم بلدند شد رفت تمام اب هایی که دور کیرمم ریخته بود و با دستجمع کرد و گذاشت دهنم و بهم گفت دستم درد نکنه یطوری آرایشت کردم که هنوز تکون نخوردی نوشین خانوم عه ببخشید جنده خانوم و خندید . بعم مهدی منو مهرانه رفتیم حمام مهرانه 1 ساعت داشت آرایش منو پاک میکرد بعد شم موعق خدافظی مهدی مهرانه از خواستن که لباس ها رو برم برای خانمم منم لباس ها چون نو بودن برام گذاشتن توی جعبه ها و پلاستیکهاش و بهم دادن مهرانه گفت سوتین شو عوض کردم سالم گذاشتم براش اون سوتین برای خودته که هروقت اومدی نیازت میشه . منم همون شب رفتم لباس ها رو دادم به خانومم کلی زوق کرد و خدا رو شکر همش به جز شورتک لی اندازش بود شرتک بزرگ بود براش که اونم دادم خیاط کوچیکش کرد. این بود داستان من باورش سخته ولی در این ناباوری واقیت داشت مو به مو راست بود.

نوشته: علی


👍 27
👎 12
29001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

867970
2022-04-10 01:18:03 +0430 +0430

صد بار میگم از موتوری جنس نگیرید
بیا اینم نمونه ش😒🚬

1 ❤️

868013
2022-04-10 02:37:20 +0430 +0430

بازم یه دوست جقی که سایت پورن هاب زیاد میره حماسه آفرید

0 ❤️

868014
2022-04-10 02:41:21 +0430 +0430

ننویس کوووونی ننویس امثال تو میان فردا ناموس فروش میشن

0 ❤️

868027
2022-04-10 03:54:59 +0430 +0430

می خوای فانتزیت رو بنویسی ، باشه بنویس حرفی نیست اما شما رو به هر که می پرستید یه جور بنویسید که قابل خوندن باشه. انصافا خودت یه دور متنت رو بخون ببین چیزی حالیت میشه از این کلماتی که ولو کردی رو صفحه به اسم خاطره ؟؟ 😒
جملات به هم چسبیده و مشکل برای خوندن. اشتباهات بیش از حد تایپی و غلط های خنده دار و کودکانه املایی … حتی نام شخصیت هارو هم که اصرار داشتی همه واقعی اند اشتباه نوشتی . عرفان تبدیل شد به علی و دوباره شد عرفان.
خلاصه که آش شله قلمکار درست کردی و به قول معروف حسابی قیمه ها رو ریختی تو ماست ها. مدام هم اصرار می کنی که باور کنید راسته. شما بنویس اما درست و درمون بنویس، باور پذیر بودن و یا نبودنش رو بذار به عهده خواننده.

3 ❤️

868032
2022-04-10 04:07:14 +0430 +0430

تو این چند شب انقد کامنت برای دوستان کستان نویس کسکش گذاشتم که کامنت گذاشتونم پاره شد کستان ننویسین کسکشا

1 ❤️

868067
2022-04-10 10:06:24 +0430 +0430

اسمت علی بود،یهو شدی عرفان
کاملا هم داری راست میگی😂😂😂

0 ❤️

868087
2022-04-10 13:25:33 +0430 +0430

کیرم دهنت قبل داستان‌ نوشتن روی املا ات کار کن بچه اول دبستانی بهتر از تو می نویسه

0 ❤️

868125
2022-04-10 18:42:15 +0430 +0430

کیرم دهنت با این نوشتنت . فقط همینو میگم . ریدی به زبان فارسی !!!

0 ❤️

868165
2022-04-11 00:37:26 +0430 +0430

چرت و پرت، حالم بهم خورد، نخوندم

0 ❤️

868166
2022-04-11 00:39:14 +0430 +0430

وای خدا از کجا اومدی تو این سایت؟؟؟
این کصوشعرا رو از کجات در اوردی،اگه کون گشادم باشی کون الکسیسم داشته باشی بازم این حجم از کسوشعر توش جا نمیشه.تخیل میگن انتها نداره نه دیگه ایجوری.

0 ❤️

868186
2022-04-11 01:32:02 +0430 +0430

محشر بود داستان
دلم خواست چون منم شرایط تورو دارم

0 ❤️

868249
2022-04-11 05:44:54 +0430 +0430

با این همه غلط املایی شک ندارم ۱۲ سالته
شدیدا هم کونی و تو سری خور هستی
امیدوارم به زودی مثل به فانتزیت برسی

0 ❤️

868347
2022-04-11 18:28:11 +0430 +0430

کونیه عرفان بود یا علی اخر نوشین جون 😂

0 ❤️

926868
2023-05-07 21:41:08 +0330 +0330

واقعا مزخرف و غیر قابل باور و بسیار کودکانه و سطحی بود.بقول اون دوستمون اگه قراره فانازیاتونو بنویسین حداقل یه ذره دقت کنین که چنین چرت و پرت هایی تحویل خواننده ندین

0 ❤️