«قسمت اول»
ماشین ته یه کوچهی بنبست متوقف میشه. آقا لوکیشنی که زدید همینجاست. از پنجره بالا رو نگاه میکنم؛ یه خونهی هشتطبقه که با نورپردازی زرد توی شب روشنتر شده. کوچه خلوت و تاریکه و باد خنکی میاد. زنگ ۵ رو میزنم و به دوربین آیفون تصویری خیره میشم. بدون هیچ صحبتی در باز میشه. با اینکه قبلا هم تجربهی همچین چیزی رو داشتم ولی باز هم وقتی توی آینه آسانسور به خودم نگاه میکنم استرس رو توی چشمهام میبینم.
+سلام آرش
زنی با لبخند پهن جلوی در خونه با گرمی بهم خوش آمد میگه. خودش رو توی چت مرجان معرفی کرده. از عکسهاش بلندتر به چشم میاد. لباس مجلسی قرمز بلندی پوشیده و دو تا نخ نازک روی شونههاش لباس رو سرپا نگه داشته. سینههای متوسط و کونی که انحناش حتی از زیر لباس بلند و گشادش به چشمم میاد. بدن توپر با موهای قهوهای لخت تا روی شونه. گفته بود ۳۵ سالشه ولی جوونتر به نظر میرسه. گویا پولدارها میدونن چطور به پوستشون برسن. دستاش رو توی دستم فشار میدم. انگشتهای استخونی و کشیده و پوست لطیفی که کمی بخاطر کرم مرطوبکننده چربه. رژ قرمز همرنگ با لباسش تنها آرایشیه که روی صورتش به چشمم میخوره.
+سلام آرش جان
چشمم از وسایل خونه برداشته میشه و متوجه مرد میانسالی وسط هال میشم. موهای عقبرفتهی کمپشت که رگههای سفید توش پیدا میشه. قدش از مرجان کوتاهتره. چهرهش گرم و غمگینه. پوست تنش گندمیه و حدودا ۵۰ ساله. شلوار جین آبی تنگ با شکمی که کمی روی کمربندش افتاده. جلو میاد و دست میده باهام. من فرشیدم. چشم از من برنمیداره و انگار که خیلی از دیدنم خوشحاله. مرجان دستش رو میذاره پشت کمرم و تعارفم میکنه به نشستن. آرومتر میشم. روی کاناپه میشینم و مرجان کنارم میشینه، یه پاش رو زیر اون یکی پاش میبره، دستش رو پشت سرم روی کاناپه میذاره و تنش رو کج میکنه سمتم. دوستانه برخورد میکنه باهام. با یه دست موهاش رو از روی گوش و گردنش کنار میزنه و لیوان نصفهی شرابش رو توی دستش میگیره و یه جرعهی کوچیک ازش میچشه.
+برای آرش شراب بیار فرشید
-الان میارم خانم
فرشید با یه بطری شراب قرمز و دو تا لیوان دیگه سر میرسه و لیوان جفتمون رو پر میکنه و خودش روی مبل روبهرو میشینه. گرم صحبت میشیم. فرشید خیلی کم درگیر میشه و اکثرا من و مرجان صحبت میکنیم. فرشید مشاور مالیه و با مرجان توی یکی از جلسههای کاری آشنا میشه. زبون چرب و نرم مرجان کار خودش رو میکنه و اونها چهار ماه بعدش با هم ازدواج میکنن. به فرشید حق میدم که مجذوب همچین سر و زبونی بشه. وقتی میخنده دندونای ردیف و سفیدش زیبایی صورتش رو بیشتر میکنن. بلده با انگشتاش چطور رفتار بکنه. جوری که با عشوهی پنهان موهاش رو از روی گردن و صورتش کنار میزنه. شروع میکنم با سر انگشتام موهای کنار گوشش رو نوازش میکنم. از کینکهاش و رابطهی زناشوییش با فرشید واسم میگه و من به لبهای سرخ و نگاه نافذ شیطونش خیره میشم. ده ساله که ازدواج کردهن و حدود دو ساله که جرات امتحان کردن چیزهای مختلف رو به خودشون دادهن. اضافه کردن نفر سوم کار مورد علاقهشونه. مرجان عاشق پیدا کردن و اغوا کردن مرد هاییه که شجاعت گاییدن یه زن متاهل رو داشته باشن و فرشید دوست داره که برای زنش همه جوره خرج کنه و سرویس دادن زنش زیر تن دیگران رو تماشا بکنه. همدیگه رو دوست دارن. حداقل اینطوری به نظر میرسه.
فرشید : دوست دارم زنم بهترین لذت رو توی سکس ببره.
من : چرا خودت ارضاش نمیکنی؟
فرشید : {سکوت} میکنم. اما مرجان دوست داره آدمهای دیگه رو هم تجربه کنه. ترجیح میدم به جای تصویر کردنشون، در حضور من ذهنش رو بازسازی کنه. من همهی این زن رو میخوام.
دروغگوی حقیر. از آدمهایی که ضعفاشون رو به طرز ناشیانهای میپوشونن خوشم نمیاد. کبکهای خوشخیال.
مرجان : من سکس با فرشید رو دوست دارم، اما دوست داشتهشدن کافی نیست. همیشه چیزی که داری نا کافیه حتی اگه شوهرت باشه که دوستت داره. میخوام فرشید تماشام کنه که چطور زیر بدنهای دیگه لذت میبرم. غیرمستقیم ارضام بکنه. به عنوان هدیه برام پسر خوشگل با کیر کلفت پیدا کنه تا ارضام کنن. بهم نشون بده که چقدر دوستم داره. من رو اولویت قرار بده.
من : خودت رو حین تماشای سکسش ارضا میکنی؟
فرشید : اگه زنم اجازه بده بهم.
لبخند منفعلی به مرجان میزنه. حین صحبت انگشتام رو میکشم روی گوش مرجان و داغی پوستش رو لمس میکنم. با انگشت اشاره حفرههای گوشش رو طی میکنم و لرزش صداش رو حس میکنم.
مرجان : من دوست دارم فرشید نگاهم کنه. میخوام نشونم بده که بهم فکر میکنه. به نالههام گوش بده و زیباییم رو ببینه. لذت بردنم رو تماشا کنه.
خفه شو دختر زیبا. تو فقط یه جندهی باهوشی که از باز کردن پاهات برای دیگران لذت میبری و بلدی چطور نیازهات رو ارضا کنی. میدونم که تنها چیزی که بهش فکر میکنی کیریه که فعلا توی شلوار من آروم گرفته. گوشش رو با دستم میگیرم و صورتم رو جلو میبرم و بین حرف زدنش میبوسمش. لیوان شراب در دست چند ثانیه شوک میشه و بعد با اون یکی دست پشت گردنم رو چنگ میزنه و شروع به مک زدن لبام میکنه. با ولع لبام رو میخوره و من محکمتر گوشش رو چنگ میزنم. حرکات بدنش که بیشتر میشه یهو میبینم فرشید لیوان شراب رو از دست چپ مرجان آروم میگیره و روی میز میذاره.
روی تنش می افتم از روی لباس دست میکشم روی پهلو و کونش رو چنگ میزنم. کون نرم و خوشفرمی داره. داغی لای پاهاش رو روی سر انگشتام حس میکنم. تنش گر گرفته. با فشار دستم تنش بین آغوشم منقبض میشه. دست میکشم توی موهاش. زبونم رو از توی دهنش در میارم و فک و گردنش رو میخورم. بوش دیوونهم میکنه. از پایین تا بالای گردنش رو لیس میزنم و به نفسهای منقطع مرجان گوش میکنم. نالهی بیصدا و آه کشیدنی که هنوز بیجوهره. بند لباسش رو کنار میزنم و سینههای سفت و نیپل برجستهش رو توی دهنم میکنم. زبونم رو دور نیپلش میچرخونم و بین لبام مک میزنمش. از پایین نگاهش میکنم. توی چشماش برق هیجان رو میبینم. دهن نیمهبازش بیصدا اسمم رو صدا میزنه. آرش. لباسش رو پایینتر میدم و جفت سینههاش بیرون میفته. با دستام چنگ میزنمشون و تا جایی که میشه سینهی راستش رو توی دهنم جا میدم. سینهش خیس از آب دهنمه و زبون میکشم روی نیپل سفتش. دستاش رو توی موهام میکنه و سرم رو به تنش فشار میده. کیرم توی شلوار جین تنگم تا جای ممکن سفت میشه. اولین نالهی صدادار از دهنش خارج میشه. میشنوم که فرشید زیر لب میگه جونم عزیزم.
از سینهش سرم رو بالا میارم و نگاهش میکنم. انگشتامو میکشم روی لباش و دو تا انگشت فرو میکنم بین لباش. مک بزن. انگشتامو خیس کن. دهن پذیراش انگشتام رو تا ته حلقش میبره. نگاهش رو ازم برنمیداره. انگشتم رو ساک میزنه و سرش رو کمی عقبجلو میکنه. آفرین دختر خوب. با شنیدن این کلمات زبونش رو میکشه زیر انگشتام و یهو بلند میشه از جاش. من رو هل میده عقب و سر جام میشونه. لباسش پایین تنش جمع شده و لختی نیمتنهش محسورم میکنه. میل تصاحب تنش توم فوران میکنه. سرش رو میکنه توی گردنم و با دستش کیرم رو از روی شلوار میماله. کیرتو میخوام آرش. میخوام خودم راستش کنم. نالههای گرمش روی گردنم و ولع صداش خون رو به کیرم پمپاژ میکنه. من میخواستم با انگشتای خیسم با کسش بازی کنم ولی مثل اینکه بازی با دهنش حلقش رو تشنهتر کرده. کمربندم رو باز میکنه و شلوار و شورتم رو تا بالای زانو پایین میکشه. عجلهش و هول بودنش سکسیترش میکنه. هیچ چیزی مثل یه جندهی تشنه که برای سیر کردن خودش تلاش میکنه تماشایی نیست. پیرهنم رو بالاتر میزنه و شکمم رو میبوسه. پایینتر میره و سر کیرم رو بو میکشه. صورتش رو کنار کیرم نگه میداره. با بوی خایه مشامش رو پر میکنه. دست میکشه روی تخمام و توی کف دست سردش لمسشون میکنه. کیرم نبض میزنه و همین کافیه برای اینکه لباش رو دور کیرم باز بکنه.
آروم سرش رو پایین میاره و کل کیر راستشدهم رو توی دهنش میبره. لباش داغه. دهنش آتیشه. خیسی دهنش رو سرتاسر کیرم احساس میکنم. بازی با دهنش خیلی دهنش رو خیستر کرده. سرم رو عقب میبرم و آه میکشم. چشمام رو میبندم و فقط از بالا پایین شدن دهن مرجان دور کیرم لذت میبرم. آه. وزن خودم رو احساس نمیکنم. الان من هیچ چیزی نیستم جز یه کیر راستشده که داره توی یه دهن خیس و داغ سفتتر میشه. خوب میدونه چطور آروم و عمیق کیر بخوره. عجله نداره و از غذاش لذت میبره. موهاش رو چنگ میزنم و بدون هیچ فشاری میذارم سرش رو بالاپایین بکنه. موهاش رو میکشم تا فشارش رو روی پوست سرش حس کنه، بدونه که حلقش برای خودش نیست در حال حاضر. دهنش رو تا انتها میبره و این دفعه سرش رو فشار میدم و نگه میدارم. ناخنای بلندش رو فرو میکنه توی پاهام و تقلا میکنه. یکی دوبار عق میزنه روی کیرم تا اینکه بالا میکشمش. آب دهنش از فکش آویزونه. آفرین جندهی خوب. دست میکشم روی فکش و آب دهنش رو پخش میکنم روی کل صورتش. همونجوری که موهاش رو توی دستم نگه داشتم سیلی میزنم توی صورتش. تو حالا جندهی منی. خب؟ با نگاه نگران و هیجانزده سرش رو تکون میده و لباش رو لیس میزنه.
ادامه دارد…
نوشته: آرش
بابا ادمین عزیز
خواهشا انقدر خیانت و شوهر دار نگذار
حالمون بههم خورد علاقه مند نیستیم
قلم زیبایی داری و این صحنه اروتیک رو با مهارت زیادی بخوبی وصف کردی. منتظر خواندن ادامه داستان هستم. فقط یک اشتباه نگارشی به چشمم خورد: “مسحور” درسته، نه “محسور”
با اینکه با کاکولد حال نمیکنم اما قامت عالیه خیلی خوب بود
ننویس کوس کش جلقو