صیغه شدن مامانم توسط آخوند محل(1)

1402/05/10

سلام خدمت دوستان شهوانی امیدوارم حالتون خوب باشه و دلتون شاد، داستانی که میخوام براتون تعریف کنم کاملاً واقعیه و هیچ دروغی توش نیست. اول از همه برم سراغ معرفی خودم، اسم مهدی هست و الان 16 سالمه و تو یکی از شهرستانهای استان آذربایجان شرقی با پدر مادرم زندگی میکنم.پدرم یه کارگر ساده بود و مامانم هم تو خونه بود. مامانم یه زن 37 ساله هست و خیلی هم خوشگل و سکسی هست و کون گنده ای داره که کیر هر مردی رو سیخ میکنه. داستان من مربوط میشه به یکسال پیش یعنی سال 1401، و از روزی شروع شد که خبر دادن بابام وقتی داشته از سر کار میومده خونه تصادف کرده و فوت شده من و مامانم بعد شنیدن این خبر خیلی ناراحت و غمگین شدیم من خیلی گریه کردم و اصلا حالم خوب نبود خلاصه که بعد از این اتفاق و خاکسپاری بابام حدود دو ماهی میگذشت که مامانم به فکر این افتاد که بره دنبال کار تا خرج خونه رو در بیاره و اجاره خونه هم عقب نیفته مامانم نمی خواست سربار خانواده اش باشه البته اونا تو یه شهر دیگه زندگی میکردن. مامانم دنبال کار خوب بود ولی هر جا می‌رفت کار درست و حسابی گیر نمیومد تا اینکه یه روز یکی از همسایه هامون به مامانم گفت تا بره پیش حاج آقا مرادیان که یه مرد 50 ساله بود و امام جماعت مسجد محله بود و آدم با نفوذی بود مامانم هم قبول کرد و رفت پیش حاج آقا مرادیان تا ازش کمک بخواد منم رفته بودم مدرسه وقتی از مدرسه اومدم خونه دیدم مامانم هم اومده ازش پرسیدم چی شد حاج آقا مرادیان چی گفت، مامانم گفت که براش یه کار خوب پیدا کرده تو یکی از شرکت های دوستش و قراره اونجا بره ولی تو چهره مامانم اضطراب خاصی رو می‌دیدم تا اینکه رفتیم ناهار بخوریم مامانم گفت قراره خونمون رو عوض کنیم و بریم تو یکی از مجتمع هایی که حاج آقا مرادیان برامون ردیف کرده، چند روزی گذشت ما هم که خونمون رو عوض کرده بودیم و رفتیم خونه جدیدمون مامانم هم سر کار می‌رفت و وضعمون خیلی خوب شده بود. یه روز حاج آقا مرادیان اومده بود خونه جدید ما منم کاملاً شوکه شده بودم و خوشحال بودم چون خیلی حاج آقا رو دوست داشتم اومد خونه با هم شام خوردیم بعد از شام مامانم بهم گفت مهدی دیگه وقت خوابه باید بری بخوابی منم از حاج آقا و مامان خداحافظی کردم و رفتم تو اتاقم اما خیلی کنجکاو بودم که چرا حاج آقا مرادیان هنوز نرفته خونه خودش و اینجا هست و دوست داشتم بشنوم تا به مامانم چی میگه یواشکی از اتاقم اومده بیرون و تو یه جای خونه قایم شدم شنیدم که حاج آقا مرادیان به مامانم میگفت امشب باید حسابی بهم حال بدی و جبران کنی برام مامانم هم گفت بله حاج آقا من و مهدی هرچی داریم از لطف شماست و حاج آقا بلند شد و دست مامانم رو گرفت و برد تو اتاق مامانم منم یواشکی رفتم کنار اتاق و شانس آوردم که حاج آقا در رو نبسته نبود حسابی ترسیده بودم و قلبم داشت از دهنم میومد بیرون یعنی حاج آقا مرادیان که من اینقدر دوسش دارم امشب قراره کص و کون مامانمو جر بده و خیلی اضطراب داشتم. حاج آقا به مامانم گفت تا لباساش رو در بیاره و فقط شرت و سوتین بمونه، باورم نمیشد حاج آقا مرادیان انقدر آدم حشری باشه عجیب تر اینکه هرچی حاج آقا می‌گفت مامانم مثل برده گوش میداد مامانم لباساش رو در اورد و فقط شرت و سوتین مونده بود باورم نمیشد که بلاخره لخت مامانم رو دیدم یه زن خوشگل با آرایش کامل و بدن سفید و کون گنده و ممه های درشت، حاج آقا هم داشت لباساشو در میآورد تا اینکه کیرش افتاد بیرون، وقتی کیر حاج آقا رو دیدم ریدم به خودم خیلی دراز و کلفت بود همونجا با خودم گفتم بیچاره مامانم که قراره با کیر این آخوند کصکش گاییده بشه، حاج آقا به مامانم گفت تا بیاد براش ساک بزنه و کیرش رو بخوره مامانم اومد تا کیر کلفت حاجی رو بخوره داشت براش حسابی ساک میزد و حاج آقا داشت کیف میکرد و سر مامانمو با دستاش می‌گرفت و کیرشو تا تح میکرد تو حلق مامانم و نزدیک بود مامانم خفه بشه، حاج آقا کیرشو از دهن مامانم بیرون آورد و کیریش خیسه خیس بود و دهن مامانم هم پر تف و کف بود، حاجی به مامانم گفت حالا نوبت منه تا ممه های خوشگل و سفیدت رو بخورم مامانم هم گفت چشم حاج آقا، حاجی رفت و سوتین مامانمو در آورد و ممه های مامانم افتاد بیرون منم اونجا گفتم خوش به حال حاج آقا که میخاد ممه های به این بزرگی رو بخوره حاج آقا شروع کرد به خوردن و مکیدن سینه های مامانم و داشت با حرص و ولع میخورد و بح بح و چح چح میکرد جوری داشت ممه های مامانم رو میخورد که انگار تا حالا ممه ندیده، بلاخره از خوردن ممه های مامانم سیر شد و رفت سراغ شرت مامانم و اونو در آورد،مامانم کاملاً لخت شده منم داشتم لذت می بردم از این صحنه باورنکردنی، حاجی کیرش رو گرفت تو دستش و به مامانم گفت تا به حالت داگی باشه تا کونشو جر بده مامانم هم داگی شد و حاج آقا مرادیان اومد پشت مامانم و یه تف انداخت تو سوراخ کون گنده مامانم و شروع کرد به هل دادن کیرش تو سوراخ کونمامانم، همون اول مامانم یه آه کوتاهی کشید، حاج آقا داشت کم کم کیرشو تنظیم میکرد و شروع کرد به تلمبه های وحشتناک، مامانم تند تند آه میکشید و داشت گریه میکرد و به حاج آقا می‌گفت تحمل این تلمبه های سنگین رو نداره ولی حاج آقا به حرفاش گوش نمی‌داد و داشت از گاییدن مامانم لذت می برد و تو حال خودش بود حدود 15 دقیقه بود که حاج آقا داشت تلمبه میزد و معلوم بود کمر سفتی داره مامانم هم لذت می برد هم درد داشت،بلاخره حاج آقا کیرش رو بیرون آورد و مامانم نفس راحتی کشید،حاج آقا اینبار میخاست کص مامانمو جر بده و مامانم اینو خوب میدونست و رفت روی تخت دراز کشید و کصش رو می‌مالید و حاج آقا هم بی صبرانه منتظر گاییدن کص تپل مامانم بود و رفت لبه تخت ایستاد رو زانو و کیرشو هل داد تو کص مامانم و مامانم جیغ بلندی کشید طوری که فکر کنم کل همسایه ها شنیدن و حاجی داشت لذت می برد و این تو چهره اش مشخص بود،داشت دوباره تو کص مامانم تلمبه های سنگین میزد و مامانم داشت لذت می برد یه مدت گذشت تا حاج آقا کیرش رو از کص مامانم در آورد و آبش رو شکم مامانم خالی کرد و کنار مامانم تو تخت دراز کشید و داشت همه جای مامانم رو لیس میزد من خودم اونجا از شدت حشری بودن حاجی خندم گرفت و گفتم عجب موجودات کصکشی هستن این آخوندا، حاج آقا داشت از مامانم تعریف میکرد و بهش میگفت یه حوری بهشتی هست که خدا براش فرستاده، حاجی به مامانم گفت تا حالا زن های زیادی رو صیغه کرده ولی هیچکدوم مثل مامانم نبودن، مامانم هم از شنیدن حرفهای حاج آقا خوشحال بود و کاملاً پدرم رو فراموش کرده بود، منم کم کم رفتم تا تو اتاقم بخوابم حاجی هم اونشب پیش مامانم تو اتاق خوابید صبح که از خواب بیدار شدم حاج آقا رو دیدم سفره رو پهن کرده و نون تازه گرفته تا منو دید گفت به به آقا مهدی گل چه خبر صبح بخیر و منم باهاش خوش و بش ولی ازش متنفر بودم که دیشب داشت مامانم رو رو تخت جر میداد، حاج آقا بهم گفت تا مامانمو بیدار نکنم و بزارم راحت بخوابه چون یکم خستس منم با خودم گفتم کصکش تو که اونجوری دیشب مامانمو سرویس کردی بایدم خسته باشه و بخوابه، حاج آقا بهم گفت مهدی جان من باید یه چیزی بهت بگم و اینم اینه که من مامانت رو صیغه کردم و تو هم مثل پسر خودمی و دوستت دارم و باید این مسئله کنار بیای منم بهش گفتم حاج آقا منم سکس دیشبتون رو یواشکی دیدم و حاج آقا لبخند معنی داری کرد و گفت ای شیطون پس تو هم دیدی، بهم گفت من زندگی تو و مامانت رو تأمین میکنم هرچی بخوای برات آماده میکنم و مامانت یه زن جوان و خوش قیافه است و نباید تا آخر بیوه بمونه منم گفتم حاج آقا ما هرچی داریم بخاطر لطف شماست و منم شما رو دوست دارم خلاصه که حاج آقا هر هفته دو سه بار میومد خونه و با مامانم سکس میکرد و حتی مامانمو می برد تو یکی از ویلاهای خودش تو شمال و اونجا مامانم رو میکرد،.امیدوارم از خوندن این داستان لذت برده باشید و آرزو می‌کنم هیچکدوم از شما پدرتون رو از دست ندید و مثل من ناراحت و غمگین نباشید چون با اینکه وضع زندگیم خوبه و حاج آقا مرادیان همه چی برام میخره ولی خیلی ناراحتم که مامانم داره با یه آخوند بیشرف سکس می‌کنه.

نوشته: مهدی

ادامه...


👍 12
👎 38
120401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

940368
2023-08-01 23:56:53 +0330 +0330

کص خوار مادر هرچی آخونده


940374
2023-08-02 00:18:20 +0330 +0330

اصلا داری میمری از ناراحتی

5 ❤️

940375
2023-08-02 00:20:50 +0330 +0330

که اینطور

1 ❤️

940384
2023-08-02 00:38:08 +0330 +0330

آقا داستانت قبول ولی گغای پدرت فوت شده ولی اول داستان نوشتی با پدر و مادرت زندگی میکنی

5 ❤️

940385
2023-08-02 00:40:53 +0330 +0330

مهدی چرا کامل ننوشتی حاجی زمانیکه مامیت پریود میشه با تو میخوابه عوضش هرچی بخوای برات میخره

2 ❤️

940392
2023-08-02 00:55:43 +0330 +0330

چگونه یک ارزشی و‌کصکشه نظام ساخته میشود:

6 ❤️

940394
2023-08-02 00:57:41 +0330 +0330

خیلی بد نوشتی ولی من نمیتونم بگم چنین داستان هایی دروغه،به این خاطر که برای خودم چندین مرتبه با داستان های مختلف پیش اومده و به نظر من آنقدر ازین اتفاق ها توی زندگی ها میوفته که خدا عالمه،انقدر خیانت ها میشه انقدر تجاوز ها میشه ،بعد جالبه یه سری آدم میان فحش میدن میگن دروغه،خب باشه دروغه ولی انقدر ازین اتفاق عجیب تر افتاده که دیگه دروغ بودن یا راست بودن این داستان مهم نیست

1 ❤️

940402
2023-08-02 01:14:46 +0330 +0330

یه سیخم تو میزدی به حاجی

1 ❤️

940411
2023-08-02 01:51:17 +0330 +0330

از تبریزم منم
بیا خصوصی با هم حرف بزنیم

0 ❤️

940445
2023-08-02 04:56:12 +0330 +0330

ناراحت نباش ، یک کیر تو کوس مامانت بره
بهتر از اینه که مامانت هر روز با چند کیر سر کار داشته باشه
و بعد هر زنی شوهر میخواد و باید به زن رسیدگی کرد چون سکس
مثل ی غریضه میمونه و همه بهش احتیاج دارن و زنها بیشتر 👙👠💄

2 ❤️

940473
2023-08-02 08:14:36 +0330 +0330

اووف.متپنم فتیش سکس با آخوند دارم.کاش قصه حاج اقا که خودت و یا یه پسر تپل سفید و بی مو رو هم میکنه بنویسی

0 ❤️

940474
2023-08-02 08:29:08 +0330 +0330

حالا کاری نداریم که قصه رو خیلی غیر حرفه ای و کسشعر نوشته.ولی خب چه اشکالی داره یارو اومده مادره رو از تنهایی درآورده و بهش کمک کرده و یه خونه بهتر براش گرفته و زن خودش شده.
حالا خب سکس هم دارن.خب نوش جونشون.خدا پدر یارو رو هم بیامرزه که دستی به سر و روی زندگی مادره کشیده

2 ❤️

940475
2023-08-02 08:41:25 +0330 +0330

آخوند که کونیه . خودم زن آخوند ، رفیقه داشتم. تعریف میکرد آخر سکسش بایدچند دقیقه تو کون حاج آقا انگشت فرو میکرد که حاجی آبش بیاد.

0 ❤️

940480
2023-08-02 10:15:59 +0330 +0330

نوش جونش بالاخره اگر اخوند نمیگاییدش یه دیوسه دیگه میگاییدش

2 ❤️

940496
2023-08-02 12:08:52 +0330 +0330

آخه مامانت میخواد کس بده حالا به عقاید خودش
تو چرا ما ناراحت میشی بذار حالشونو بکنن
هنوز یاد نگرفتیم به تصمیم دیگران و عقایدشان احترام بگذاریم
اول از خودمان شروع کنیم

3 ❤️

940518
2023-08-02 16:07:15 +0330 +0330

کص خار هر چی اخونده
مادرتو یه دیوثه دیگه میگایید بهتر از اخوند بود

0 ❤️

940531
2023-08-02 17:46:06 +0330 +0330

کس مادرت اگه راست میگی،بدت از آخوند میاد ولی خوبه،هم مادرتو هن خودتو میزاره رو تخت از تو کون مادرت در میاره میکنه تو کون تو ،از کون تو تو دهن مامانت،ننه جانباز

0 ❤️

940534
2023-08-02 18:00:42 +0330 +0330

آخوندا کم خودشون نمیذارن.البته ماهم ازخجالتشون درمیایم.واماتو.کسکش میرفتی کارمیکردی که ننت به همچین پفیوزی نده

0 ❤️

940535
2023-08-02 18:02:04 +0330 +0330

دیگ نگد دوستان.مادوستی همچون تو نداریم

1 ❤️

940546
2023-08-02 21:11:33 +0330 +0330

همینطور ادامه بده یکروز تو را هم میکنه ای حاج آقا

0 ❤️

940601
2023-08-03 02:40:21 +0330 +0330

عجب؟؟؟؟🤔🤔🤔🤔🤔چقدر چرت وپرت نوشتی. دوستان همه استادن وبانظراتشون کاملا هدایتت میکنن

0 ❤️

940634
2023-08-03 10:17:06 +0330 +0330

اول بگم کص خوار و مادر هرچی آدم بی شرفه، چه آخوند و چه غیر آخوند. ولی اینی که تو گفتی دمش گرم که اگه کرده، زندگیتونم تامین کرده. 90% بچه های شهوانی اگه ننه تو گاییده بودن عنم کف دستش نمیداشتن

0 ❤️

940642
2023-08-03 13:09:01 +0330 +0330

اول خودت بعد هم ننت و آخوند دیوس رو گاییدم با این فرهنگ سازی که کردی کس کش

0 ❤️

940664
2023-08-03 18:23:46 +0330 +0330

این آخوندای کسکش روزی یکیو میکنن
بی شرف ها

0 ❤️

940717
2023-08-04 07:24:52 +0330 +0330

حوشم نیومد هزلزات تفر شوهر خودشون را ازدست میدهت ولی حودفزوش شرعی نیتن

0 ❤️

940763
2023-08-04 18:21:41 +0330 +0330

جانا بالاااا

0 ❤️

943913
2023-08-24 00:46:43 +0330 +0330

الان 16 سالمه و تو یکی از شهرستانهای استان آذربایجان شرقی با پدر مادرم زندگی میکنم…وقتی نوشتی الان یعنی حال حاضر بعد چندخط پایین‌تر نوشتی پدرت فوت شده…نخوندم بقیشو

0 ❤️

943934
2023-08-24 02:01:46 +0330 +0330

ناقلا خودتم از گاییدن مامانت خوشت اومده بپا کونت رو ندی به حاج آقا

0 ❤️

952100
2023-10-10 15:52:33 +0330 +0330

آره جان خودت معلومه چقدر ناراحتی😐 حیف که اهل فحش دادن نیستم و اگرنه…😐 خواهشا دیگه ننویس !

0 ❤️