عاشقتم خاله جون

1401/08/08

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
اسم من امیره و 22vسالمه دانشجوام و بدنسازی کار میکنم
داستانی که میخوام بگم واسه همین چند هفته پیشه که با خاله کوچیکم یعنی فاطمه اتفاق افتاد
خالم یه زن مطلقس که 39 سالشه و تنها زندگی میکنه
بچه نداره یکی از دلایلی که جدا شد همین بچه دار نشدنش بود
خلاصه بگذریم
راستش هیچوقت بهش حسی نداشتم همیشه واسم مثل یه خاله مهربون بود نه چیز بیشتر تا اینکه یه بار یه خوابی دیدم که همه چی عوض شد برام.
خواب دیدم که دارم باهاش سکس میکنم و انقدر اون خواب تحریکم کرد که از همون شب دیدم بهش عوض شد .
دیگه همه چیش تحریکم میکرد ، رفتارش ، بدنش ، چهرش ، حرف زدنش حتی وقتی پیام میداد قلبم تند تر میزد .
خیلی دلم میخواست که خوابم رو عملی کنم و بتونم واقعا باهاش باشم .
همیشه با هم چت میکردیم راجب چیزای معمولی یا اگه کاری داشت بهم پیام میداد ولی بعد از اون خواب به هر بهونه ای سعی میکردم من بهش پیام بدم
لحنم رو باهاش صمیمی تر کردم و راحت تر باهاش حرف میزدم
مثلا جای خاله بهش میگفتم خاله جون …
یبار دانشگاه بودم بهم زنگ زد گفت مهلت اجاره خونه داره تموم میشه و باید دنبال خونه جدید بگرده . ازم خواست برم خونشون دنبالش تا چنتا خونه ببینیم .
منم کلاس نرفتم و سریع خودمو رسوندم بهش ، چنتا خونه همون محدوده دیدیم و ازم راجیشون نظر خواست .
بهش گفتم خاله جون اینجا یکم گرونه سمت ما بهتره اگه دوس داری اونجا هم بریم چنتا ببینیم ، تازه نزدیک ما هم باشید خوبه من همیشه هستم کاری داشتی .
گفت الان خسته شدم دیگه بذار برا فردا .
گفتم باشه خاله ، رسوندمش خونه گفت ماشینو پارک کن بیا تو .
منم از خدا خواسته سریع پارک کردم رفتم تو .
در باز بود رفتم رو مبل نشستم از بین در اتاق دیدم داره لباس عوض میکنه .
وااای که نمیتونم توصیفش کنم
این اولین باری بود که دیدنش انقدر حشریم میکرد . نزدیک بود شق کنم گه جلوشو گرفتم.
یه بدن سبزه با سینه های رو فرم که نه زیاد بزرگ بود نه زیاد کوچیک .
برعکس همه زنای این سنی اصلا شکمش اویزون نبود وکلا خیلی بدن رو فرمی داشت و اصلا به یه زن 40 ساله نمیخورد.
اومد بیرون منو دید جا خورد گفت عه تو اینجایی فک کردم هنوز پایینی .
گفتم پشت سرت اومدم بالا ولی نترس خاله چیزی ندیدم به خدا .
یکم خندید گفت ببینی هم طوری نیس من خالتم .
گفتم شرمنده خاله یهویی شد .
گفت اشکال نداره پیش میاد .
یه شربت اورد خوردم و اماده شدم برم .
گفت پس فردا رو اوکی کن بریم چنتا خونه هم سمت شما ببینیم .
گفتم باشه خاله جون خدافظی کردم و اومدم بیرون .
فقط تو این فکر بودم فردا باید حتما یه حرکتی بزنم . ولی چجوری
پیش خودم فکر کردم فردا صبح کسی خونه نیس (مامان بابام سر کارن ، داداشم مدرسه )باید یجوری بیارمش اونجا اگه شد یکاری بکنم …
شب بهش پیام دادم خاله فردا ساعت ۹ میام دنبالت
گفت چقدر زود
بهش گفتم بعد از ظهر باشگاه دارم نیستم همون صبح بریم . گفت باشه
صبح رفتیم چنتا خونه دیدیم نزدیک ساعت ۱۱ بود گفت امیر بسه دیگه توام خسته شدی امروز
بهش گفتم خاله اگه میخوای بریم خونه تا یکی دو ساعت دیگه مامانم هم میاد عصر قبل باشگاه میرسونمت خونه .
فک نمیکردم انقدر راحت قبول کنه ولی قبول کرد راه افتادم رفتم سمت خونه .
رسیدیم اومد تو
به شوخی بهش گفتم خاله من اینجام حواست باشه مثل دیروز نشه
خندید گفت نه حواسم هست دیگه .
رفت تو اتاق من لباساشو در اورد اومد بیرون
تو اتاقم پر از وسایل بدنسازیه
دمبل ، میز ، کیسه بوکس ، توپ و …
گفت مگه باشگاه نمیری پس این همه وسیله تو اتاقت چیکار میکنه
گفتم واسه روزاییه که نمیرم تو خونه تمرین میکنم
گفت ماشالا چ اراده ای داری
گفتم بالاخره میخوام یه بدن خوب بسازم سخته
گفت بدنت الانم خوبه ک
گفتم خوبه ولی میخوام حرفه ای بسازم
یکم صحبت کردیم راجب بدنسازی و ورزش یدفعه گفت امیر چنتا حرکت بهم میگی من تو خونه انجام بدم ، میخوام برم باشگاه ولی فعلا تا خونه اوکی نشه نمیتونم .
گفتم حرکت واسه چی خاله
گفت بیشتر برا پا و باسن ، پاها خوش فرم تر بشه و باسن گرد بشه
گفتم خاله همین حالا هم که خوبه
گفت منم میخوام مثه تو حرفه ای تر بسازم 😂
گفتم باشه خاله من انجام میدم تو بعد از من برو
چنتا حرکت بهش گفتم اونم انجام میداد جلوممم
وااای که نگم براتون وقتی دلشت انجام میداد ساپورت مشکیش کش میومد و شورت صورتیش معلوم میشد منم روانی تر میشدم .
برا اینکه حرکتو درست تر بره با دست پاشو گرفتم و خودم حرکت میدادم .
بعد از چنتا حرکت گفت مرسی امیر همینارو برم کافیه ؟
گفتم فعلا اره بعد باز بهت میگم
ساعت ۱۲ شده بود من هنوز هیچ کاری نکرده بودم
یکم تلوزیون دیدیم ، مامانم اومد ، نهار خوردیم ، خوابیدیم
ساعت ۴ شده بود بهش گفتم خاله اماده شو بریم
لباس پوشید رفتیم تو ماشین
رسوندمش دم خونش ، اصرار کرد برم تو منم بهش گفته بودم باشگاه دارم باید برم
با خنده گفت بیا بالا با هم تمرین میکنیم دیگه
اینو که گفت انگار دنیارو بهم دادن .
پشت سرش رفتم بالا
دیدم اینبار در اتاقو بسته داره لباس عوض میکنه
خورد تو ذوقم که ای کیر چی فکر میکردیم چی شد .
بعد ۳ ۴ دقه دیدم درو باز کرد .
خشکم زده بود
فقط زل زده بودم بهش هیچی نمیگفتم
با یه ست ورزشی سکسی قرمز اومد بیرون
یه شلوارک تنگ و جذب که تا بالای زانوش بود و یه تاپ کوتاه که بالاتر از نافش بود .
گفتم خاله اینا کجا بوده من ندیدم تا حالا
گفت تازه خریدم چون میخواستم برم باشگاه .
گفتم خب خاله عالیه من میتونم برات برنامه بنویسم اینجوری پولم نمیدی بیخود
لباسای باشگاهم تو کیفم بود گفتم خب بذار منم لباس بپوشم
رفتم تو اتاق لباسو شلوارم رو در اوردم و یه شلوارک با یه پیرهن حلقه ای پوشیدم
اومدم شروع کردیم به تمرین کردن
کم کم داشتم سیخ میکردم
گوشیم دستم بود موقعی که حواسش پرت میشد از بدن نازش عکس میگرفتم
از همه جاش گرفتم کونش ، ممه هاش ، پاهاش و …
بعد از گرم کردن وایسادم جلوش گفتم هر کاری کردم تو هم بکن
گفت خب مثه تو که نمیتونم گفتم نگران نباش کمک میکنم
یسری حرکت راحت رفتم اونم انجام میداد
از عمد چنتا حرکت سخت کششی هم رفتم ک نتونه بره و ازم کمک بخواد
خلاصه اون روز کلی مالیدمش و کلی عکس ازش گرفتم و بعد یکی دو ساعت اومدم خونه و با همون عکسا خودمو خالی کردم
شب بهش پیام دادم خاله جون تمرین امروز سخت که نبود ؟
جواب داد چرا یکم بدن درد دارم
گفتم طبیعیه اولشه بعد خوب میشه
دیگه چیزی نگفتم دیدم خودش نوشت امیر کی برام برنامه مینویسی دیگه مزاحمت نشم خودم انجام تمرین کنم
گفتم برنامه رو هر موقع بخوای مینویسم اما قبلش قد و وزن و دور سینه و دور باسن و دور بازو و … رو باید بدونم
گفت من بلد نیستم اندازه بگیرم تازه ترازو هم ندارم
گفتم یروز بیا خونمون خودم انجام میدم
گفت پس یروز هم برا اینکار میام هم بریم چنتا خونه ببینیم
گفتم باشه خاله جون
خلاصه گذشت …
هی داشتم امیدوار تر میشدم که قراره بهش برسم بالاخره
قرار شد دوشنبه هفته بعد که دانشگاه ندارم بیاد
اولش رفتیم چنتا املاکی و یکی دو تا خونه خوب پیدا کردیم
قرار شد از بین همینا یکی رو انتخاب کنه
منم خر کیف شده بودم که خونه جدیدش نزدیک ماس
بعد از اون رفتیم خونمون
گفتم خاله لباس عوض کن تا منم دفتر و متر و اینارو بیارم
اول وزنشو گرفتم که ۶۳ کیلو بود قدش هم ۱۶۵
بهش گفتم وزنش نسبت به قدش خوبه اما میتونه بهتر بشه
بعدش نوبت رسید به اصل کار دور سینشو گرفتم و نوشتم
خودش گفت امیر سوتین پوشیدم مشکلی نداره ؟ اگه میخوای در بیارم
گفتم نه خاله فرقی نداره زیاد
گفت دوس ندارم سینه هام سفت بشه یا خیلی بزرگ بشه ها
گفتم اصلا اونجوری که فکر میکنی نیس
برای خانوما کلا برنامه یه مدل دیگس خودم یکاری فقط فرمش قشنگ تر میشه
گفت اها خوبه
بعدم دور باسن و بازو رو اندازه گرفتم و نوشتم
اولین بار بود دستم به کون نرمش میخورد و خیلی حس خوبی داشت
بهش گفتم تا فردا واسش مینویسم خواستم برسونمش خونه که نذاشت و با اسنپ رفت .
تا یکی دو هفته بعد از اون زیاد ندیدمش و فقط باهاش چت میکردیم راجب باشگاه و تغییرات بدنش و اینجور چیزا
تا اینکه پیام داد گفت فردا اثاث کشی داره و خواست برم کمکش
تقریبا کل خونواده بودن وسایلش زیاد نبود تو یه نصفه روز همه چیو بردیم خونه جدید و همه برگشتیم خونه اقاجونم .
تقریبا ساعت ۴ عصر بود خالم گفت من برم خونه رو کم کم بچینم . یکم هم وسیله مونده تو خونه قبلی اونارو هم ببرم .
خودش بهم گفت امیر منو میبری ؟!
منم از خدا خواسته گفتم باشه خاله .
گفت به محمدم بگو بیاد .
منو پسر داییم محمد و خالم که میشه عمه اون سوار شدیم رفتیم خونه قبلیش چنتا پلاستیک لباس مونده بود اوردیم گذاشتیم رو صندلی عقب و راه افتادیم .
رفتیم خونه جدیدش که دو تا خیابون با خونمون فاصله داشت .
طبقه همکف بود و یه حیاط کوچیک هم داشت .
تموم وسایل وسط پذیرایی بود گفتم خاله دو سه نفری خیلی سخته خونه رو جمع کنیم تازه امروزم خسته شدیم میذاشتی یروز دیگه .
منم که نزدیکم هر موقع بخوای میام .
خودشم خیلی خسته بود گفت اره فقط اتاق خوابو بچینیم بقیش برا یه موقع دیگه .
رفتیم اول کف اتاقو شستیم و جارو کردیم .
بعدم فرشو انداختیم ، خالم گفت شما تختو وصل کنید من دیوارارو تمیز کنم .
با اینکه چند سال تنها زندگی میکرد اما هنوزم تخت دو نفره داشت .
رفتیم تیکه های تختو با پسر داییم اوردیم تو اتاق و شروع کردم بستن تخت .
بعد که تموم شد تشک رو هم گذاشتیم روش و افتادم رو تخت از خستگی .
ساعت نزدیک ۷ ۸ شب شده بود و هوا هم تاریک بود .
خالم کلی تشکر کرد و گفت یکم استراحت کنید من برم تا دم مغازه و بیام .
گفتم چیزی میخوای برم بگیرم گفت نه خودم میخوام برم ببینم چ مغازه هایی این دور و بر هست .
رفت بیرون و منم چشامو بستم خوابم برد . ساعت ۱۰ شب بود تقریبا بیدار شدم ساعتو دیدم مشمام ریخت ، دیدم کسی خونه نیست انگار
از اتاق اومدم بیرون دیدم صدای اب میاد
رفتم دم حموم دیدم لباسای خالم پشت دره ، با استرس شورت و سوتینشو برداشتم و بو کشیدم و مالیدم به کیرم رو سوتینش نوشته بود 75
حس کردم داره میاد بیرون رفتم تو حیاط یه نخ سیگار کشیدم
با یه حوله سفید که فقط بالاتنشو پوشونده بود و تا بالای زانوش بود اومد از حموم بیرون
منو دید گفتم محمد کجاس خاله ؟
گفت اون نیم ساعت پیش رفت تو نریا وایسا لباس عوض کنم بیام شام گرفتم از بیرون
نشستم تو حیاط تا از اتاق اومد بیرون
شامو تو همون اشپزخونه خوردیم
کلی تشکر کردم گفتم خاله من برم دیگه فردا دانشگاه دارم
گفت امشب میتونی پیشم بمونی ؟
شب اوله که اینجام دوست ندارم تنها باشم
چون خونمون نزدیک بود گفتم باشه خاله جون ولی قبلش یه زنگ بزنم خونه بگم نمیام
گفتم فقط امروز خیلی عرق کردم باید برم حموم لباس ندارم
گفت تو برو یچیزی میدم بپوشی
رفتم حموم یه شلوار مشکی پاچه گشاد و یه پیرهن که برا خودش گشاد بود رو بهم داد که اندازم بشه
پوشیدم اومدم بیرون یه نکاه بهم کرد خندش گرفت
گفت چ خوش تیپ شدی
گفتم مسخره نکن میدونم خیلی ضایعه ولی خاله خوش به حالت چ لباسای راحت و نرمی داری
گفت میخوای برداری برا خودت
با خنده گفتم نه مرسی لباسای خودم خوبه
رفتم تو اتاق موهامو خشک کردم خالم رو تخت داشت با گوشی کار میکرد
کارم تموم شد بهش گفتم خاله خسته شدیا امروز
گفت اره اجاره نشینی بدیش همینه هر سال باید جابجا بشی
تموم بدنم درد گرفته
با دودلی گفتم میخوای ماساژ بدم !؟
گفت نه توهم خسته ای خاله
گفتم نه خاله جون من ۲ ساعت خوابیدم الانم حموم رفتم سر حال شدم
گفت باشه مرسی فقط اروم
گفتم خاله من مدرک ماساژ دارم یعنی فک کردی بلد نیستم ؟!
(این یه تیکه رو دروغ گفتم تو دانشگاه کلاس ماساژ بود ولی هیچوقت شرکت نکردم)
گفت نه بابا چرا تا الان نگفته بودی ؟
گفتم میخوای امتحان کنی ببینی بلدم یا نه
گفت خوبهه بیا ببینم چی یادت دادن
گفتم به شکم بخواب و راحت و ازاد کن بدنتو
اونم انجام داد
پاچه های شلوارکشو دادم تا بالای زانو و
از پاهاش شروع کردم ماساژ دادن
فیلم اموزش ماساژ زیاد دیده بودم واسه همین بلد بودم اول کف پا و انگشتاشو دونه دونه مالیدم و بعد مچ و ساق پاهاشو حسابی نرمش دادم
مثل همیشه پاهاش لاک نداشت
همین حین شروع کردم باهاش حرف زدن
دستمو از ساق پاهاش میکشیدم و تا نزدیک کونش میبردم ولی میترسیدم بالاتر برم
گفتم خوبه خاله جون ؟!
گفت عالیه امیر تا حالا کسی اینجوری ماسازم نداده بود
گفتم هنوز مونده خاله
ترسیدم به کونش دست بزنم واسه همین رفتم از پایین کمرش شروع کردم
گفتم لباستو بدم بالا اینطوری نمیشه ؟
گفت باشه خودش با دستاش دو طرف لباسشو تا شونه هاش برد بالا
کمر سبزه و سکسیش جلوی چشمم بود و از کماره های گردی ممه هاش معلوم بود
یجوری دستمو حرکت میدادم که بخوره به سینه هاش و اونم حرکتی نمیکرد
خلاصه بعد از یه رب نیم ساعت گفت امیر کافیه دستت درد نکنه
گفتم قربونت خاله جون هر موقع خسته بودی بهم بگو
لباسشو داد پایین و برعکس شد و دوباره گوشیشو برداشت
منم کنارش دراز کشیده بودم رو تخت
به کمر خوابیده بود منم به پهلو و نگاهم بهش بود
زل زده بودم به صورتش و محو شده بودم
یه لحظه دیدم سرشو تابوند و داره نگام میکنه
گفت چیه امیر ؟
گفتم هیچی خاله دوست دارم نگات کنم
یکم خندید گفت دیوونه
گفتم اخه چقدر خوشگلی خاله نمیتونم نگات نکنم اونم وقتی کنارم خوابیدی
گفت خب هر چی دوس داری نگاه کن
سرمو بردم نزدیکش اروم در گوشش گفتم عاشقتم خاله جون
یه لحظه بدنش لرزید و گوشیش از دستش افتاد
اروم لپشو بوس کردم و دوباره گفتم عاشقتم عاشقتم …‌.
زبونش بند اومده بود
یکم چرخید ، از پشت بغلش کردم و گردنشو بوسیدم
دستم روی شکمش بود و از مشت چسبیده بودم بهش
گفت امیر نکن زشته ، من خالتم
گفتم خاله ای که من عاشقشم ، دست خودم نیس خاله
گفت منم دوست دارم ولی قرار نیس رابطمون خراب بشه
گفتم خراب نمیشه خاله بهترم میشه
کسی قرار نیس بفهمه
برش گردوندم و به چشماش نگاه کردم
دیگه چیزی نگفتم و فقط بوسش کردم ، گونه هاش ، لب هاش ، گردنش
اروم اروم رفتم پایین تر بین سینه هاش و شکمش رو بوس کردم
نشستم و لباسمو در اوردم
چشماشو بستو بود ولی معلوم بود داشت لذت میبره
یه لذت همراه ترس و استرس
پیرهنشو در اوردم و دستشو گرفتم
رفتم جلو یه بوس دیگه کردم و اروم بهش گفتم خاله جون چشماتو باز کن
اروم اروم چند تا پلک زد و چشماشو باز کرد ولی نمیتونست مستقیم نگاهم کنه
از گردنش بوسیدم اومدم سمت سینه هاش
یکیشو میخوردم و با یکی دیگه بازی میکردم کم کم صداش داشت در میومد و یه ناله های کوچیکی به گوشم میرسید
گفت امیر میترسم نکن
گفتم نگران نباش خاله جون کاری ک میکنیم درسته
تو یه زن ازادی منم عاشقتم چیش اشتباهه که میترسی ؟
دیگه حرفی نزد رفتم پایین و شلوارکشو در اوردم ،
یه شورت معمولی و سفید پوشیده بود
کنار رونشو بوس کردم و شورتشو در اوردم
کص نازش یه تار مو هم نداشت
یه سالی میشد داشت لیزر میکرد بدنشو
شلوارم رو در اوردم و کنارش خوابیدم
دیگه خجالتش ریخته بود و خودشم داشت همکاری میکرد
گفت امیر بسه نمیتونم تا همینجا هم زیادروی کردیم
گفتم خاله این چیزیه که دوتامون میخوایم مگه نه ؟
گفت مطمئن نیستم
با دستش کیرمو گرفت و شروع کرد مالیدن منم با کصش و ممه هاش بازی میکردم
بعد از چند ثانیه ابم پاشید رو دستش
گفت امیر کافیه توروخدا ارضا هم شدی دیگه
گفتم باشه خاله جون
من هیچوقت تورو اذیت نمیکنم دستمال برداشت ابمو پاک کرد و من بی حال و لخت افتادم رو تخت و تو بغلش خوابم برد …
این بار اولی بود که باهاش حال کردم و بعد از اون ماجرا که برای تابستونه تا الان تقریبا ۴ ، ۵ بار سکس کردیم
به جز دفعه اول بقیه دفعه ها گذاشت که با کاندوم تو کصش بکنم ولی هیچوقت ازش نخواستم از عقب بهم بده
الان اینجوریه که خودش بهم پیام میده میگه برم خونشون
و بعد کلی لب و بغل هم من واسش میخورم هم اون ساک میزنه واسم
بعد هم میکنم تو کص داغش و دوتامون تو بغل هم ولو میشیم
بعد از اون ماجرا خوابم رو بهش گفتم و تموم کارایی که واسه رسیدن بهش کردم رو براش تعریف کردم
کلا سکس با خاله شدیدا لذت بخشه و یه حس عجیبی داره
مخصوصا اگه خالتون سکسی باشه
امیدوارم لذت برده باشید
امیر ✌

نوشته: امیر ام


👍 40
👎 20
452901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

900803
2022-10-30 01:37:45 +0330 +0330

خاک تو سرت
اگه واقعیت داشته باشه خاله مثل مادر آدم میمونه

1 ❤️

900815
2022-10-30 03:34:04 +0330 +0330

دمت گرم

0 ❤️

900828
2022-10-30 08:04:49 +0330 +0330

یهو بوسو سکسو قاطی کردی ؟!!!میترسیدی ب کونش دست بزنی بعد یهو بغل هیچی نمیشه بیا بکنمت رفتی؟!

3 ❤️

900830
2022-10-30 08:11:53 +0330 +0330

یعنی آسمون ریسمون بافتی تا بکنیش ، بعدم قسمت سکسیش و خلاصه گفتی و تموم ، خب هدف از داستان چی بود ، من بدن سازم و ماساژور اونم فقط با ده جلسه
مگه زیر خواب یه بدن ساز و ماساژور حرفه ای باشی و عصاره نجربه رو بهت تزریق کرده باشه
توی این سایت بیشتر سکس محارم مشکلش با ماساژ حل شده اصلا انگار ماساژ دوای سکس محارمه

6 ❤️

900835
2022-10-30 09:04:21 +0330 +0330

قشنگ تعریف کردی. من هم یک ماجرای خاله و خواهرزاده رو شنیده بودم. ولی فرقش این هست که خاله اون شخص به زور و تهدید و…با خواهرزاده ش سکس میکرد‌.
نوش جون جفتتون.

0 ❤️

900853
2022-10-30 11:52:00 +0330 +0330

برنامه مینویسی، بدنسازی، بیا یه برنامه واسه این بنویس که چطور تو دهن جقی تو جابشه. بچه خوشگل کونی، دس بهت زده آبت پاشیده، باید انگشتت کنن تا حالت جا بیاد…

2 ❤️

900865
2022-10-30 16:23:56 +0330 +0330

بد نبود ممنون

0 ❤️

900866
2022-10-30 16:31:38 +0330 +0330

بازم لای در باز، بازم شربت، بازم ماساژ، بازم پسر بدنساز! کیرم پس اون کله‌ی جقیت عنتر کون نشور! خب ننویس وقتی دستت تو شورتته ننه کیر دزد

4 ❤️

900873
2022-10-30 18:43:58 +0330 +0330

کیرم تو داستانت گوز

1 ❤️

900874
2022-10-30 19:20:18 +0330 +0330

کصمغز جقی اول میگی مال چند هفته پیشه، بعد میگی مال تابستونه؟ کیرم تو کص ننت

2 ❤️

900875
2022-10-30 20:10:44 +0330 +0330

خوب شد فهمیدی خالت جنده س، منم وقتی فهمیدم طلاقش دادم، البته اصرار میکردین پاک ترین انسان‌های کره زمین خاندان شماست، ولی همه تون لاشی بودین و هستین

2 ❤️

900876
2022-10-30 20:19:12 +0330 +0330

نوش جون

1 ❤️

900882
2022-10-30 22:04:03 +0330 +0330

خدا ازاین خالع ها نسیب کیر مام بکنع😂

1 ❤️

900890
2022-10-30 23:42:49 +0330 +0330

کاری ندارم که به اینکه میگی خالته
ولی کصکش به من بگو زن 40 ساله رو چطوری تونستی روش شق بکنی 😂

3 ❤️

901119
2022-11-02 00:29:43 +0330 +0330

کس کش رونی کلمن با اون رونی کلمن گریش ادعای برنامه نویسی نداره اونوقت توعه قورباغه برا خاله خیالیت برنامه دادی؟؟؟
خیلی دروغ میگی زباد

1 ❤️

901144
2022-11-02 03:56:27 +0330 +0330

سایت سکسیه دیگه کاریش نمیشه کرد ، ولی در کل سکس دفعه اولش سخته اگه به دفعه دوم برسه تا جایی که طرفین شرایطشو داشته باشن ادامه داره ، ولی با اینکه تو ذهنم خالمو عممو میگام اما در عالم واقعیت دوست ندارم کسی بهشون چپ نگاه کنه

0 ❤️

901187
2022-11-02 11:33:35 +0330 +0330

خسته نباشی،اوسکل چهارتا چیز بگو که قابل باور باشه.خاله ایی که مجرد باشه میاد با پسر خواهرش ؟آدم قطع بود؟با شاید شما جکی جان بودی همه خواستار و دیونه ات بودن😂

2 ❤️

901917
2022-11-07 16:34:27 +0330 +0330

داداش من ۲۵ساله بدنسازی کارمیکنه خایه نداره به خودش بگه بدن ساز بعد تو یک ماه رفتی بدن سازییییی برنامه میدی به ملت

0 ❤️

902353
2022-11-10 18:42:38 +0330 +0330

تو اوج داستان بودی که ریدی به کل چیزایی که نوشته بودی
اینهمه جزییات تعریف کردی که تهش قسمت سکسو تو دو خط تموم کنی
یکم با جزییات تر تعریف میکردی که چجوری اون سکس ها رخ داد
سایت بره اینه که داستان سکسی بنویسی هر چند که اون جزییات اول کار هم مهمه ولی جفتش باید باشه از نظر من این یه داستان ناقصه و میتونی تو قسمت های بعدی تکمیلش کنی

0 ❤️

962108
2023-12-13 23:32:35 +0330 +0330

مطمعنی میخوای منو بکنی؟؟؟اره مطمعنتراز همیشه.کیرم تو اون کس خالت با نخ دادنش.دقیقا از حال کردن به بعد ریدی.مجلوق

0 ❤️

962109
2023-12-13 23:33:59 +0330 +0330

مطمعنی میخوای منو بکنی؟؟؟اره مطمعنتراز همیشه.کیرم تو اون کس خالت با نخ دادنش.دقیقا از حال کردن به بعد ریدی.مجلوق

0 ❤️