عاشق همکلاسیم شدم و لز کردیم

1399/08/16

سلام. من آرزو هستم. این داستانو یه بار دیگه تو سایت گزاشته بودم ولی نمیدونم چرا پاک شد. پس دوباره نوشتمش. از خودم بگم. من یه دختر 16 سالم که قدم 159 و نه لاغرم و نه چاغ. رنگ پوستمم سفیده و به نظر خودم خوشگلم. قضیه برمیگرده به پارسال که تازه وارد مقطع دبیرستان دوره دوم شده بودم. روز اول رفتم مدرسه و انتظار داشتم خیلی خوشبگزره. ولی بدترین روز عمرم بود. ساعت هم مثل حلزون حرکت میکرد. از روزای بعد همش بی انگیزه بودم واسه مدرسه و به زور میرفتم. من نیمکت آخر میشستم چون کنج بودن رو دوست داشتم و چون یه جای اضافه داشتیم از بقیه خواستم کسی کنارم نشینه و روزارو تو عالم خودم سر میکردم. بعد یک هفته ناظم اومد گفت یه دانش اموز جدید به کلاستون اضافه میشه. منم اروم گفتم خب به پشمام. دوروبریام خندیدن. یه دفعه یادم افتاد باید بیاد کنار من بشینه. انگار آب یخ ریختن رو سرم. تو دلم گفتم به درک بزار بیاد. ناظم گقت از زنگ بعد میاد سر کلاس. یه زنگ دیگه هم گزشت. من یادم رفته بود که یکی قراره بیاد. دراز کشیده بودم رو نیمکت و واسه زنگ بعد درسمو دوره میکردم که یهو یه صدای قشنگی گفت سلام. بلند شدم دیدم همونه. گفتم سلام. گفت به من گفتن اینجا خالیه. با مِن و مِن گفتم اره بیا بشین. و کیفشو گزاشتو نشست. نمیدونم چرا با دیدنش یه جوری شدم. کل زنگ بعد قلبم داشت تند تند میزد. مثل همیشه زنگ خورد و همه شروع کردن به رفتن انگار همه چیز عادی بود. ولی من فرق داشتم با همیشه. اون دختر و صداش همش جلوی چشمم بود یه دختر با چشمای قشنگ و مهربون. همش. با خودم میگفتم چرا باید همش تو ذهنم باشه. تا فردا که باز برم مدرسه لحظه شماری کردم. زود تر از همیشه رفتم مدرسه و متظر اون بودم. از دور دیدم وارد مدرسه شد. مثل برق خودمو گزاشتم جلوی راش و سلام کردم و وانمود کردم دارم رد میشم.

تو کلاس همیش دلم میخواست بغلش کنم و بهش نزدیک باشم. واسه همین الکی خودمو روش ولو میکردم و میخوابیدم. اونم میخندید و هیچی نمیگفت. خیلی مهربون بود. حدود دو سه ماهی از سال گذشت و رابطمون خیلی خوب بود. یه بار که خیلی دیگه مبهوتش شده بودم، یه دفعه لبمو گزاشتم رو لباش و یه بوس خیلی کوچولو کردم. گفت چیکار میکنی روانی. گفتم دارم تمرین میکنم که اگه رل زدم چجوری باید ببوسم و خندیدم. اونم خندید و گفت دیوونه. خلاصه بازم گذشت تا حدود یک هفته بعدش با خودم قرار گزاشتم دلو بزنم به دریا و بگم دیوونشم. رفتم مدرسه و رفتیم سر کلاس. دنبال موقعیت بودم تا باهاش صحبت کنم. بهش گفتم زنگ تفریح بیا پیشم یه کاری باهات دارم. گفت باشه. زنگ تفریح خورد و قلب من شروع کرد به تپیدن. انگار داشت میزد بیرون. من زود تر جیم شدم تو حیاط و منتظرش شدم. اونم اومد و همو پیدا کردیم و رفتیم یه جای خلوت. گفتم ببین رعنا، یه چیزیو چند وقته میخوام بهت بگم. من عاشقتم. دیوونتم. از روز اول که دیدمت رفتی تو قلبم و… داشت با تعجب نگام میکرد یه دفعه زد زیر خنده. گفتم چرا میخندی. گفت آرزو برو خودتو ایسگا کن. گفتم به خدا راست میگم. میخوای شب بیا خونمون هم درس بخونیم هم بیشتر بحرفیم (خونه هامون نزدیک بود). کسی هم خونمون نیست امروز احتمالا . گفت اگه مامانم اجازه داد میام. ظهر شد و رفتیم خونه. زنگ زد گفت باشه میام. نیم ساعت دیگه اونجام. منم مثل برق پریدم تو حموم که وقتی میاد تمیز و خوشبو باشم. دیدم پشمام در اومده. گفتم وقت که دارم بزار بزنمشون. پشمام رو هم زدم و اومدم بیرون. خودمو خشک کردم و یه شلوارک با یه تاپ مشکی پوشیدم. ایفون زد و اومد تو. مثل ماه بود.

هر روز خوشگل تر از دیروز میشد. بغلش کردم گفتم خوش اومدی. خواست بره تو اتاقم که گفتم همینجا بشین کسی نیست. نشست. رفتم براش میوه اوردم و پذیرایی کردم. زمستون بود و سرد بود. رعنا هم با پالتو اومده بود. گفت وای دارم میمیریم از گرما. گفتم خب درش بیار. گفت اخه فک نمیکردم گرمم بشه همینجوری پوشیدمش. گفتم دیوونه که پالتو رو خالی میپوشه. خندید. گفت لباس داری بم بدی عوض کنم؟ گفتم برو بابا غریبه نیست که دربیار پالتو تو. گفت نه اخه زشته. گفتم وا چه زشتی داره. اصا خودم درش میارم. به زور پالتوشو باز کردم و با خنده و مسخره بازی از تنش در اوردم. اونم خودشو هی جمع میکرد و خجالت میکشید. ولی عجب بدنی داشت. سینه هاش کوچیک بودن و معلوم بود سوتینش سینه هاشو نگرفته خیلی. ولی فوق العاده بود این دختر. کمکم یخش اب شد و راحت تر شد. یکم درس خوندیم و خسته شدیم. گفتم میرم فلیم بزارم ببینیم. منم یه فیلم صحنه دار گزاشتم یکم. نمیدونم چرا ولی کرم داشتم. من به دخترا حس نداشتم ولی دلم میخواست با رعنا یه کارایی بکنم. فیلمو گزاشتم و صداش کردم. رسید به صحنه هاش. شروع کردن لبای همو بوسیدن و افتادن رو تخت و رفت سکانس بعدی که ادامه فیلم بود. رومو کردم بهش. گفتم رعنا هیچی فقط نگو. بعدش پریدم روشو شروع کردم بوسیدن لباش. به زور منو پس میزد ولی منم مقاومت میکردم تا یکم اروم شد و خودشم یکم همراهی کرد. همینجور ادامه دادم تا کامل خودشم همراهی کنه. وقتی مطمئن شدم اوکیه رفتم رو گردنش و بعد از چند دقیقه خواستم برم سراغ سینه هاش که نزاشت. گفتم چرا. گفت لذتی بم نمیده. گفتم واقعا. گفت اره. ولی من ول کن نبودم. با هزار خواهش و تمنا راضی شد سوتینشو در بیارع و بخورم سینه هاشو. منم با ولع میخوردم. کصم خیسه خیس شده بود و حسابی حشری بودم. رفتم پایین تر و شکمشم خوردم. یه نگاش کردم دیدم چشماشو بسته داره نفس نفس میزنه. گفتم چیشد. تو که گفتی لذتی نداره برات. به زور چشماشو باز کرد گفت فک میکردم نداره ولی ادامه بده. و باز چشماشو بست. منم سریع سرمو بردم لای پاش و از رو شلوار با دهنم به کصش فشار می اوردم. ناله های ریز میکرد. خواستم شلوارشو در بیارم که دستمو گرفت. منم دستاشو پس زدم و به زور زیپشو باز کردم و شورت و شلوارشو کشیدم پایین. دستشو گزاش رو کصش از خجالت. منم دستاشو گزاشتم کنار و نگاه کردم. واای چی میدیدم چرا انقد خوشم اومده بود از کص یه دختر. من هیچوقت حسی به دخترا نداشتم. به هر حال. یه دفعه وحشیانه شروع کردم کصشو لیس میزدم و میخوردم. دیگه رسما داشت ناله میکرد. همینجور با ولع میخوردم و یه خورده هم با انگشام سوراخ کونشو میمالیدم. بلندش شدم و بش گفت بلدن شو. بلند شد و شلوارشو کامل کندم و بردم رو تختم. به پشت خوابوندمش و سوراخ کونشو لیس میزدم. البته قبلش خوب نگاش کردم دیدم خیلی تمیزه و کلا ادم تمیزی بود. زبونمو سعی میکردم فرو کنم تو. اونم ساکت شده بود و هیچی نمیگفت. اونورش کردم و بازم کصشو خوردم. همزمان سینه هاشو میمالیدم. انقد خوردم تا حس کردم داره میلرزه. یه دفعه دیدم ارضا شد و ابشو تا قطره اخر لیس زدم و خوردم. دیگه نای نفس کشیدم نداشت. بازم کصشو بوسیدم و بلند شدم. دیدم تقریبا خواب و بیداره. دیدم.جون نداره. خودمم لخت شدم و با دستم خودمو ارضا کردم و بعد یه ربع بیدارش کردم. میگفت دستت دردنکنه. حس عجیبی بود. بار اولش بود که ارضا شده بود. ساعتو نگاه کردم. دیدم نیم ساعت دیگه مامانم میرسه. سریع یه لب دیگه ازش گرفتم و رفتم خونرو مرتب کردم. خلاصه منو رعنا شدیم پارتنر هم و حسابی به هم لذت میدادیم. بعد چند وقت حسم نسبت بهش کم شد و با یه پسر رل زدم. اونم با یه پسر دیگه رل زد. تو داستان بعدی، دومین لزمون رو که اون هم برای من خورد براتون تعریف میکنم. ممنون که خوندین

نوشته: آرزو


👍 18
👎 15
56901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

775710
2020-11-06 00:47:21 +0330 +0330

1- ورود زیر 18 سال به سایت ممنوعه
2- همون دفعه قبل هم زیاد بود!
3- هر وقت دبستانو تموم کردی یاد گرفتی چاقو چاغ!! ننویسی بعد قلم به دست بگیر کوچولو…


775712
2020-11-06 01:00:14 +0330 +0330

کصم خیس شد💧💧💧

4 ❤️

775721
2020-11-06 01:54:51 +0330 +0330

چرا کسی با ما رل نمیزنه؟

1 ❤️

775733
2020-11-06 02:52:04 +0330 +0330

۵، ۶ خط بیشتر نخوندم
اگر به جای اینکه تو مدرسه دنبال پارتنر بگردی به حرفای معلم ادبیات پارسی گوش فرا میدادی، الآن میدونستی چاق درسته نه چاغ دخترم!
گِل بگیرن در اون آموزش پرورشِ خراب شده رو 😩🤦🏻‍♀️
#لزبین_بیسواد

4 ❤️

775740
2020-11-06 03:35:43 +0330 +0330

خودت نداری که مثل گل پسرها میگی “واای چی میدیدم” ؟ 😂

2 ❤️

775744
2020-11-06 03:54:44 +0330 +0330

نویسنده پسر بود

2 ❤️

775746
2020-11-06 04:07:22 +0330 +0330

۱۶ ساله اینجا چکار میکنی،سوادت هم نم کشیده برو دختر به درس و زندگیت برس.

1 ❤️

775752
2020-11-06 05:02:15 +0330 +0330

بدون ارزش…همراه با کمی لرزش
نوشته ی یه دختر نسبتا چاغ!!!..که داستانش مونده روی اجاق
پر از حرافی و چرت و پرت…و ایضا کمی صدای خرت و خرت(اونجایی که داشت پشماشو میزد)
و در یه کلمه حیف گوشی و نت و حواله ات فانتوم و جت!! 👎

2 ❤️

775786
2020-11-06 12:11:45 +0330 +0330

لایک

0 ❤️

775790
2020-11-06 12:24:46 +0330 +0330

بابات آب داد
ننت حال داد
تو بدنیا اومدی
اول برو نوشتن یاد بگیر
کیر شاه ایکس تو کونت

0 ❤️

775791
2020-11-06 12:37:10 +0330 +0330

خدایااا بسههه دیگگ 😐🌵

0 ❤️

775802
2020-11-06 14:35:03 +0330 +0330

تو مدرسه چی بهت یاد دادن؟
گذاشته بودم
چاق
خوش بگذره
همه‌ش
بذار
کلا با ذ مشکل داری؟
رابطه‌مون!
ریدم تو املات:/ بقیه‌ش برا اونایی که تا ته خوندن!
نظر خود در مورد خودتم تو کونت
اینجا همه پسرا سیکس پک دارن با نیم متر کیر، همه‌ی دخترا هم ممه‌ی ۸۵ دارن با یه کص کلوچه‌ای حلقوی آلبالویی خوش‌بو!

1 ❤️

775817
2020-11-06 21:07:30 +0330 +0330

متاسفانه بعضی از دهه هفتاد هشتادیا بیماریهای روانی خفته ای دارن که وقتی ازش مطلع میشی واقعا شوکه و البته متاسف میشی.
یکی از اون بیماریها، دقیقا بیماریه نویسنده این پرت و پلای بالاست.جنسیتش مذکره و هنوز به پونزده سالگی نرسیده اما چنان خودشو جای این دختر اون دختر میذاره که…

1 ❤️

775920
2020-11-07 12:04:46 +0330 +0330

الان دقیقا تو این سایت چه گهی میخوری؟؟؟دکمتو بزن لطفا 😒 😒

0 ❤️

775943
2020-11-07 16:00:43 +0330 +0330

خا

0 ❤️

775962
2020-11-07 21:51:25 +0330 +0330

وای چی میدیدم ی کسشر دیگه

0 ❤️

776034
2020-11-08 05:31:15 +0330 +0330

این جمله دل روزدم بدریا مثل شربت خیلی خز شده دیگه توتمام داستانها هست

1 ❤️

776063
2020-11-08 11:43:02 +0330 +0330

عملا بهش تجاوز کردی

0 ❤️

776235
2020-11-09 19:40:39 +0330 +0330

منو دوست پسرم دنبال یه خانوم پایه از تهران برای لز و سکس سه نفره هستیم

لطفا آقایون پیام ندن برای سکس گروهی و ضربدری و …

0 ❤️

776446
2020-11-11 18:08:47 +0330 +0330

چقد خوبه ک پارتنر برا خودت پیدا کردی😓

0 ❤️

784905
2021-01-05 15:36:22 +0330 +0330

نکن ناموسا ۱۶سال
بخاطر شما سن ازدواج زیر ۱۸ممنوع شد که لز کنید بدبختا

0 ❤️

809198
2021-05-12 07:39:38 +0430 +0430

من متوجه نمیشم شما داستانومی‌خونین یا دنبال غلط املایی میگردین؟،☹️

1 ❤️