عشق حرام

1397/10/11

اسمم شاهین ۲۴ سالمه تو یه شهرستان کوچیک زندگی میکنم.(هر کسی بالاخره ناموس داره تو رو جان نامستون فحش ندید رابطه با زن شوهردارو مینویسم،خودم میدونستم جرمه،گناهه،نامردیه،کثافتکاریه،ولی افتادم تو انبوهی از لذتها که بعدها متوجه شدم افتادم تو باتلاق و هی فرو میرم داخل)
یه روز تو اینستاگرام الکی الکی به یه ایدی دختر دایرکت دادم خیلی زود جواب داد چون منو شناخته بود ولی من نمیشناختمش
چند روز مرتب حرف میزدیم گفت متاهله و مذهبی.
من رو هم چندین بار تو دانشگاه دیده ترم آخر رشته‌ی منه.

خب شهر کوچیک یکی از مزیتاش یا بدیاش اینه ک همه مردم حداقل یکبار در سال همدیگه رو در حده یک نگاه میبینن تو بازار،پاساژ،دانشگاه و…
بیشتر که خودمو معرفی کردم به یه نسبت فامیلیه خیلی دور هم رسیدیم ک این باعث میشد هی رابطه ما بیشتر بشه.
بعد از دوهفته با اصرار من قرار شد مراسم نور افشانی شب ۲۲بهمن بتونم ببینمش تا اون موقه هنوز تو اینستاگرام پیام میدادم بهش…
با وجود این که اون زمان با یه دختر دیگه ارتباط داشتم و شاید تا سن ۲۲ سالگی حداقل ۲۰ تا دوست دختر عوض کرده بودم هیجان غیرقابل وصفی داشتم واسه دیدنش
از رابطه با زن متاهل ابدا خوشم نمیومد ولی همش میگفتم بزار ببینمش بعد خدافظی میکنم واسه همیشه

حسابی به خودم رسیدم و ساعت ۸ از خونه زدم بیرون ولی متاسفانه یه کاری پیش اومد که باید اونو انجام میدادم بعد میرفتم
هی ساعت میگذشتو من بخاطر اینکه نکنه دیر بشه خودخوری میکردم حواسم به کارم بود تا زودتر تمومش کنم دیگه کلا یادم رفته بود که خانوم ممکنه دایرکت بده یهو دیدم گوشیم زنگ خورد جواب دادم یه صدای پر از استرس سلام کرد
-سلام بفرمایید؟
-الهامم .حالت خوبه ؟نگرانت شدم جواب دایرکت نمیدی.
منی که مثل بلبل و با اعتماد به نفس بالا تو هر مکانی با هر دخترو خانمی حرف میزدم ،دعوا میکردم ،مخ میزدم .یهو زبونم به لکنت افتاد
-وای ببخشید بخدا.میام چند دیقه دیگه اونجام
-باشه من یکم فاصله دارم از جمعیت و خواهرم کنار نوشت افزار فلانم رسیدی پیام بده
قطع کردمو سریع پریدم تو خیابون دربست گرفتم
هیجانم وحشتناک زیاد شده بود
(تو اینستاگرام قسمت کسب و کارو اینا هست دستکاری کرده بودم شمارمم معلوم بوده خودم نمیدونستم)
میگفتم آره الهام دوسم داره که زنگ زد بهم و نگرانم شده
رسیدم سرقرار و بالاخره دیدمش
یه زنی که یکسال ازم بزرگتر بود با حدود ۱۶۵ قد و وزنی که میشد تخمین زد چیزی حدود ۶۰ تا ۶۵ کیلو
چهره‌ی ساده و بدون آرایش. چشای درشت ،لبای خیلی خوش فرم و لباس کاملا معمولی تو یه نگاه دلم از جا کنده شد .
من دیوونش شدم اونم دیوونه تر برا من.
دیگه رابطمون کشیده شد به واتساپ و قرارهای یک روز درمیون
تا یکماه میرفتم دنبالش با ماشین نیمساعت دور میزدیم و فقط حرفای خیلی کم و کوتاه
حتی یکبار هم تو این یکماه دست نزدم بهش
از ته دلم عاشقش شده بودمو کلا یادم رفته بود که این خانم عهدو پیمانهایی بسته با یکی دیگه…
(شوهرش بیش از حد ولگرد بود صب تا ظهر سرکار،بعد از ظهر خواب،غروب تا شب با دوستاش،شب هم فوتبال یا استخر یا باشگاه.اخر هفته ها هم یا کوه یا دشت یا بیابون با دوستاش،بعدها الهام تعریف کرد که فقط میگه تو باید بهم کس بدی)
خب ۵سال زندگی باهمچین مردی باعث شده بود الهام عطش داشته باشه به مهرو محبت و عاطفه…

یه شب بهم گفت
-شاهین ممکنه بهم خیانت کنی؟

  • نه عزیزم من عاشقتم و دیگه هیچ دختری به چشمم نمیا
    -خب توام یه مردی بالاخره یه چیزایی میخوای
    -هههه عشقم نگران نباش بخاطر اونم بهت خیانت نمیکنم
    -شاهین من دیوونتم میخوام همخوابت بشم هرچی میخواد بشه بشه
    -وای نه عشقم میدونم که برات سخته خیانت به شوهرت
    -نه تصمیممو گرفتم تورو میخوام من
    .
    از ترس اینکه بخاطر سکس بهش خیانت کنم حاضر شد تن به سکس بامن بده …
    خونمون حداقل هفته ای یه روز خالی میشد
    بالاخره روز موعود فرا رسید
    بارها با دخترا خوابیده بودم ولی فکر سکس با الهام بدنمو خیس عرق میکرد
    خوابیدن با معشوقه‌ای که فک میکنم بهترین زن دنیاست و من فقط با اون کامل میشم…

از در که اومد داخل خیره بودم تو چشماشو بدون هیچ حرفی کشیدمش تو آغوشم

صورتش چسپیده بود به سینم
کمرشو از بالاتا پایین لمس میکردمو مدام صداش میزدم عشقممم،نفسممم…
یه لحظه حس کردم یه نفس عمیق کشید سرشو بالا گرفتم گونه هاش خیس اشک بودو هق هق میکرد
-بوی قربون خانومم بشم منا چته عشق من
هیچی نگفت اشکاشو پاک کردمو نشوندمش رو مبل
زانو زدم جلو پاهاشو نگاش کردم
یه کوچولو لبخند زدمو گفتم
-دیدی بالاخره کشوندمت خونه خالییییی
-کوفت پامیشم میرما
-فداتشم من عشقم شوخیدم تا این گلوله‌ی مرواریدات خشک بشنا
-بامزه نمیخوای از عشقت پذیرایی کنی؟
سریع یه لیوان ابمیوه اوردم خوردو دستشو کشیدم بردم تو اتاقم
اروم دراز کشید رو تختو خودمم نصف تنم رو بدنش خوابیدم روش
لبامو چسپوندم به لباشو خیلی اروم میمکیدم …یه حس خیلی عجیبی وجودمو گرفته بود
دستامو تو دستاش قفل کرده بودمو زبونمو لای لباش میکشیدم
اروم اروم دستامو رسوندم به سینه هاشو فشارشون میدادم
سینه های نرمو خوشفرم لبای داغو خوشمزه
لبامو رو گوشش کشیدمو گفتم
-عشقم…یکم حجابتو برا آقات شل کن تا من بیام
اومدم بیرونو اسپری که رب ساعت پیش زده بودم به کیرمو با آب سرد شستم و بسته کاندمی که خریده بودمو بردم تو اتاق
خدای من لخته لخت شده بودو از خجالت شالشو انداخته بود رو صورتش
چند ثانیه مکث کردم
هنوز بچه نداشت بخاطر همین ابدا شکم نداشت سینه هاشم خوشفرم با یه کس گوشتیه تپل
منم لخت شدمو کنارش دراز کشیدم
زانومو اناختم رو روناش بغلش کردم شالو زدم کنارو بوسیدمش
بهترین حس دنیارو داشتم .کسی که از ته دلم عاشقشم خودشو در اختیارم گذاشته
دستمو کشیدم رو شکمش نفس عمیق کشیدم لبامو مکید
انگار داشت جونمو مک میزد
دستمو فرو کردم لای پاهاش
در گوشش اوفف کشیدمو تو دستم کسشو فشار دادم…
-ممممم شاهیییین میمیرم برات عشق مننن
-اینی ک تو مشتمه مال من شد
-آره عشقم صاحبشی
حرفاو کلماتی که هی منو عاشقتر میکرد
انگشت وسطم لای کسش بود
خیس خیس شده بود
انگشت وسطم لای چاکش بودو میمالیدم کسشو
اهو ناله میکردو پاهاشو تکون میداد
لبامو کشیدم رو سینشو نوکشونو هی زبون میزدم
انگشتمو تو سوراخ کسش فشار دادم…
داغ بودو تنگ
لیز شده بود تو کسش انگشت میزدمو سینشو میمکیدم
-وایییی شاهین عشقمی مممم
دوتا انگشتمو رو چوچولش تند تند بالاو پایین میکشیدم
تو اوج لذت بود
ناله و اهش فضارو پر کرده بود
منم انگشتامو لای کسش میکشیدم به سرعت
نالش بیشتر شد دستمو با دستش فشار میداد به کسش
دوتا انگشت کردم تو کسشو فشار میدادم داخل و تکون میدادم
کمرشو بلند میکردو جیغ میزد
یهو دستمو فشااار داد به کسش کمرشو اورد بالاو با اهو جیغ کسش داااغتر شدو خیستر
-اوففف شاهیننننن
بیحالتر شدو کامل صاف شد رو تخت
به اوج لذت رسید الهام همش میگفت عاشقتم منم دستمو رو شکمش میکشیدمو صورتشو میبوسیدم
چند دیقه ای تو همون حال گذشت تا دستشو اروم برد سمت کیرمو تو دستش فشارش داد نفس کشیدم عمیق
با دست لطیفش داشت کیرمو میمالید کیرم به اوج شق شدنش رسیده بود (۱۵سانت طول و نسبتا کلفت چون هرکی دیدنش اول میگه چ کلفته،سفیده و یکمی انحنا داره )
پاشدو نشست بین پاهام سر کیرمو لای لباش گذاش
اولش خیلی معمولی سر کیرمو میکرد تو دهنشو میوورد بیرون
ساک زدن حرفه ای بلد نبود ولی صحنه‌ی خوردن کیرم توسط کسی که عاشقشم یه حس غرور عجیبی بهم میداد ازش خواستم زیرشو لیس بزنه
زبونشو از رو تخمام میکشید تا نوک کیرم بعد تو دهنش فشار میداد
مواشو تو چنگم نوازش میکردمو اهو ناله میکردم
کشوندمش بالاو رو کمر خوابوندمش
بین پاهاش رو زانو نشستمو یکم زانوامو باز کردم .
تا اون موقه خیلی کون کرده بودم ولی شاید دومین بارم بود که کس میخواستم بکنم
سر کیرمو اروم رو کسش گذاشتم
محشر بود کس تپلش چند بار رو چاکش کشیدم کیرمو بالاو پایین
تو چشاش نگا میکردمو قربون صدقش میرفتم اونم اروم اروم “همممم اه اوفف” میکرد
سر کیرمو فشار دادم تو کسش،لبشو گاز گرفت چشاشو بستو میگفت جووون عشقم بیشتر
کیرمو کشیدم بیرونو دوباره کردم توش اینبار تا آخر تو کسش فشار دادم
صداش بیشتر شد
-شاهین کیرت کلفتتر از اونه وای اروم
ناله هاش تبدیل شد به اهو اوه های بلند انگشای سفیدو کوچیک پاشو میکشید رو صورتمو لبام
منم میمکیدم پاشو و تو کسش تلنبه میزدم
خم شدم روشو لبامو رو لباش چسپوندم
پاهاش کنار پهلوام بود
منم تو کسش تلنبه میزدم نفسام تند شده بود کس داغش تنگ بودو لذت بخش
محکم میکوبیدم تو کسش
دستاشو دور گردنم انداخته بودو میگفت بیشتر بیشتر عشقمم
وای بکن منووو اه
منم با این حرفا دیوونه‌تر میشدمو کیرمو محکمتر میکوبیدم تو کسش
محشر بود این حسو حال وقتی میکردم توش شکمم میچسبید به شکمش اوفف چ حالی بودم من
آبم میخواست بیاد کشیدم بیرونو یهو رفتم سراغ کس خوردن برا عشقممم
زیر روناشو فشار میدادمو دهنمو چسپوندم به کسش
یه مزه و بوی باحالی میداد از زیر زبونمو میکشیدم تا چوچولاش
تمام بدنشو موم انداخته بود براق براق
از سوراخ تنگ کونش لیس میزدمو میومدم بالا
کف پاهاشو رو تخت میکشیدو سرمو فشار میداد به کسش
چوچولاشو لای لبام فشار میدادمو مک میزدم
با دستام پهلواشو میمالیدم چوچولشو تند تند با نوک زبونم میلیسیدم
صدای نالش شده بود جیغای کوتاه
قربون صدقم میشد
شاااهیننن عاشقتممم اوفففف واااای
سریع کاندوم کشیدم سر کیرمو کردم تو کسش
خوابیدم روشو محکم میکردمش
کسش لیز بود تو اوج لذت بودم
پاهاشو قفل کرد دور کمرم
پوست شونمو لای لباش فشااار دادو تو خودش جیییغ زد
کسش منقبض شد و داغتر تا ته فشااار دادمو با ناله و واااای گفتن ابمو خالی کردم
الهامم فقط هممم هممم میکرد
پاهاش شل شد دستاش افتادن کنارم
ته کاندومو گرفتمو کیرمو که دیگه یکم خوابیده بودو کشیدم بیرون
کاندمو دراوردمو بین چندتا دستمال انداختم
کناش رو کمر افتادم
نا نداشتم چرخیدم سمتشو تو گوشش گفتم
-دوست دارم عشق من
-منم دوست دارم عزیزم
-پاشو قربونت بشم باشگا بیشتر از یکساعتو نیم نمیشه دیگه
خندید چسبید بهم و گفت
-نگران نباش قیافم شبیه باشگا رفته هاست الان
دوتامونم خندیدیمو یکم لببازی کردیم.
لباساشو کمک کردم پوشیدو تا دم در تو بغلم مالیدمشو بوسیدمش
حدود دوسال از اولین سکسمون میگذره بعد اون ماهیانه دوبار یا بعضی وقتا هفته ای ۳،۴ بار سکس داریم و هرروز عاشقتر میشم.
(شوهرش کارش افتاد مرکز استان براهمین شنبه تا ۴شنبه نبود خونه )
تو ماه دوم کارشم الهام مچشو گرفته بود ک اونجا با یه زن صیغه کرده

داستان اولم بیشتر توضیح دادم راجب اشناییمون تا داستانهای سکس بعدیمونو فقط سکسمونو بنویسم
ببخشید ک طولانی بود

نوشته: شاهین


👍 13
👎 10
26752 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

738832
2019-01-01 21:07:51 +0330 +0330

جان تو داستان نوشتنت عالیه
دمت گرم کاکو

0 ❤️

738834
2019-01-01 21:10:51 +0330 +0330

خوب بود افرین دیس

0 ❤️

738842
2019-01-01 21:24:10 +0330 +0330

آقا سکس با زن شوهردار خیانت به هم نوع هستش .
مثل دزدی میمونه . من به شخص دوست ندارم حس کفتار به آدم میده چندش آوره…

4 ❤️

738847
2019-01-01 21:28:55 +0330 +0330

اونقدر که در مورد سکست توضیح دادی در مورد احساسات عاشقانه تون نگفتی ، اگه در مورد اونا هم میگفتی داستانت قشنگ تر میشد

0 ❤️

738870
2019-01-01 22:00:06 +0330 +0330

اینکه اولش قسم و آیه آوردیو خواستی فحش ندیم
دلیل نمیشه به یه کونیِ حرومزاده نگم که خیلی لاشگوشتی

کمااینکه داستان تکراری بود
پی پی تو این مملکت که قانون کپی رایت نداریمو داستانای سکسی رو هم کپی میکنن
بر پدرت لعنت تسلر

2 ❤️

738919
2019-01-02 04:13:20 +0330 +0330

توکه ماشین داری چرا پریدی تو خیابون دربست بگیری…

0 ❤️

738920
2019-01-02 04:17:46 +0330 +0330

فتوا صادر شد. هر کی شوهرش میره کوه، بره کس بده.
والسلام …

0 ❤️

738925
2019-01-02 05:26:14 +0330 +0330

حماقت و بس.
دلم به حال شوهر زنه نمیسوزه. دلم فقط برای ساده لوح بودن شما دوتا میسوزه

0 ❤️

738937
2019-01-02 07:03:00 +0330 +0330

کسی که پابند اخلاق نباشد ،
کوره آدم پزی روزگار پابندش میکند.
(ویلنیام شکسپیر)

2 ❤️

738975
2019-01-02 10:36:10 +0330 +0330

خونده بودم قبلا
همون موقع هم خوشم نیومد زیاد
و اینکه کسی که تا سن ۲۲ سالگی توی اوج جوونی و غرور ۲۰ تا دوس دختر عوض کرده باشه هیچوقت اینجوری عاشق نمیشه پسر خوب :)

0 ❤️

739113
2019-01-02 21:53:24 +0330 +0330
NA

#موندم

0 ❤️

739147
2019-01-03 00:13:00 +0330 +0330
NA

خارمادرتو گابیدم کسکش ایشالا زن بگیری خودم بیام ترتیب زنتو بدم تو اگه ناموس حالیت بود دست رو ناموس کس دیگن نمیذاشتی مرتیکه بی ناموس

0 ❤️

740578
2019-01-10 06:29:42 +0330 +0330

22سالگی تو اون شهر کوچیک 20تا دوست دختر داشتی؟؟
حتی اگر از اول ابتدایی مخ میزدی و حد اقل یک سال هم باهاش بودی 20تا نمیشد
قوه تخیلتم حوب نبود

0 ❤️