عشق پرپر

1391/09/23

روز و شب فکرش از سرم بیرون نمی رفت دلم می خواست همیشه ببینمش واقعا عاشقش بودم ولی اون همون رفتاری را با من داشت . بابا و مامانم خیلی مذهبی بودند و ما هم اینجوری تربیت شده بودیم و این مسئله کار را سخت می کرد چون باید حفظ ظاهر می کردم . یه روز به بهونه امتحان ریاضی رفتم خونه خالم که با دختر خالم بهناز ریاضی بخونم ولی اونم امتحان داشت و گفت اگه اشکال داری از بهراد بپرس از خوشحالی داشتم می مردم و از بهناز خواستم که اون به بهراد بگه .

من و بهراد رفتیم تو اتاق بهراد که با هم درس بخونیم البته در اتاق نیمه باز بود طی درس خوندن چند باری با هم به خواسته من تماس بدنی داشتیم قصد داشتم تحریکش کنم و منتظر یه حرکت از طرف بهراد بودم ولی ظاهرا بهراد از من می ترسید … اون روز گذشت و من با خاطراتش زندگی می کردم . تا اینکه بابا مامانم رفتند مکه یه روز که نمی خواستم برم دانشگاه و تنها خونه یودم زنگ زدم به بهراد و ازش خواستم بیاد خونمون با من ریاضی کار کنه و اون هم بدون هیچ سئوالی قبول کرد وقتی اومد سلام کرد و پرسید کسی خونه نیست گفتم نه بچه ها مدرسه اند سراغ مامانم را گرفت که گفتم خوب مکه اس دیگه که جواب داد راست می گی اصلا یادم نبود کتاب و دفترم را آوردم و نشستیم برای درس خوندن این بار تماس های بدنی را بدون ترس و استرس بیشتر کردم و همین باعث شده بود بهراد هم با من تماس بدنی داشته باشه که یک دفعه چشم تو چشم شدیم و هر دو زدیم زیر خنده که تو همین حین بهراد منو بقل کرد و شروع کرد به بوسیدن و بعد هم لب هامون تو هم گره خورد احساس فوق العاده ای داشتم بعد از لب گرفتن شروع کرد به مالیدن سینه هام و دستم را گرفت گذاشت روی کیرش و بعد از مدتی ازم خواست که بریم روی تخت و منو بقل کرد و به سمت اتاقم حرکت کرد منو خوابوند روی تخت بدون هیچ درخواست و سئوالی شرت و شلوارم را همزمان باهم از تنم خارج کرد منم با خجالت تمام دستم را روی کوسم گذاشتم و کاملا سرخ شدم که گفت لوس نشو دیگه و خودشم شروع کرد به لخت شدن و از منم هم خواست که کاملا لخت بشم حالا دیگه من وعشقم روی یک تخت تو آغوش هم بودیم و من به هیچی جز اون فکر نمی کردم شروع کرد کوسم را مالیدن و چوچولم را مکیدن داشتم آتیش می گرفتم از من خواست که براش ساک بزنم و کیرش را کرد تو دهنم نمنم شرو کردم به خوردن اول احساس خفگی داشتم ولی کم کم عادت کرم و خوشم اومده بود که یه لحظه احساس ترشیو بود بدی تو دهنم داشتم همه آبش را تو دهنم خارج کرده بود که منم بلند شدم دویدم به سمت دستشویی و توی دستشویی بالا آووردم وقتی از دستشویی اومدم بیرون بهراد پشت در بود و بقلم کرد و لب هام را بوسید و دوباره بردم روی تخت ازم خواست که به صورت سگی رود تخت بشینم و با آب کوسم و آب دهنش کونم را خیس کرد و یک دفعه احساس کردم آتیش گرفتم و جیغ زدم بهراد از ترس از روم پرید و گفت چی شد گفتم خیلی درد داشت بهراد گفت کرم بیار که خوب چربش کنم دردت نگیره می ترسیدم ولی باز هم تسلیم شده این بار حسابی با کرم شوراخ کونم را چرب کرد و بعد با آب دهنش هم خیسش کرد و این بار نسبت به قبل درد کمتری داشتم ولی بااین حال داشتم می مردم نفسم بالا نمی یومد و لی بهراد داشت تلمبه می زد تا این که بعد از یه مدت درد همراه با لذت داشتم و دیگه داشتم حال می کردم بهراد با دستش کوسم را می مالید با کیرش کونم را می کرد از اون روز به بعد منو و بهراد به مدت 4 سال حداقل هفته ای 1 سکس داشتیم و بهترین روز های عمرم را سپری می کردم 1 روز که با بهراد وعده کرده بودم نیومد موبایلش هم خاموش بود نگران و عصبانی برگشتم خونه مامانم داشت گریه می کرد و آماده شده بود از خونه بره بیرون و منتظر بابام بود ازش پرسیدم چی شده گفت بهراد گفتم بهراد چی گفت با موتور تصادف کرده حالا هم تو کماست دنیا دور سرم چرخید اشکم سر ریز شده بود و جیغ می زدم تو همین لحظه بابام رسید وقتی رسیدیم بیمارستان همه فامیل داشتن گریه می کردن آره همه چیز تموم شده بود و عشق من پرپر

نوشته: الی


👍 0
👎 0
16345 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

348139
2012-12-13 01:06:36 +0330 +0330

خیلی تحت تاثیر این داستان قرار گرفتم جونه این
اصن یه وضی (گریه مثل سگ)

0 ❤️

348140
2012-12-13 01:07:30 +0330 +0330
NA

اخی نازی .

داستانت در حد نقد نبود ولی ناراحتم کرد.امیدوارم بتونی با این مسئله کنار بیای

وزندگی خوبی برای خودت بسازی.

موفق باشی.

0 ❤️

348141
2012-12-13 01:17:09 +0330 +0330

Az esmesh va shorooe dastanet fekr kardam ye dastane khub ro mikhunam vali bad az chand khat hame chiz kharab shod

0 ❤️

348142
2012-12-13 02:08:58 +0330 +0330
NA

بالاخره بعد از دیروز که کلا دپرس بودم اومدم تا نظر بدم
با نظر پروازی عزیز موافقم خیلی کلیشه ای اگه بگیم غم اخرت باشه
پس نمیگم تا باشد رستگار شوی

0 ❤️

348143
2012-12-13 02:50:34 +0330 +0330

اخی نازی …عیبی نداره عزیز دنیا همینه دیگه

0 ❤️

348144
2012-12-13 04:34:19 +0330 +0330
NA

داستانت خوب بود ولی آخرش حالمون گرفته شد. امیدوارم باهاش کنار بیای.

0 ❤️

348145
2012-12-13 08:56:02 +0330 +0330
NA

سلام.من حدود یه ساله میام این سایت،الانم عضو شدم یه چیزی بگم و برم
فضای سایت کیری شده درحد تیم ملی،چند تا کونی واسه ما اکیپ شدن زیر داستانها کوس تفت میدن.
مثلا اون کاربری “پسر غیرتی” که کوس لیسی هست که دومی نداره،واسه ماشده استاد ادب و احترام،بیا برو توی کونم بابا
یا چهار تا کونی رفتن تایپیک "بچه های غیرتی"زدند،که چی بشه؟الان شدید غیرتی؟
شما اگه غیرت دارید داخل این سایت چه گوهی میخورید؟
فقط خواستید کوس لیسی دخترا رو کنید؟
تقصیری هم ندارید وقتی داستان نویس شده دوتا اسکول مثل “سپیده” که زیر داستان خودش صدتا کامنت میذاره تا امتیازش بره بالا!عقده امتیاز هستی تو؟
یا “دکتر” که فقط کارش اینه که باچندتا اسم کابری میاد امتیاز کم میده تا امتیاز داستان خودش بره بالا.خاک برسرت کنند متقلب
بعد دوتا کون نشور میان زیر داستانهای خودشون ادای بزرگا رو درمیارن ،میگن این شیوه رو من آوردم ،من باعث شدم داستان به این سمت بره
کیری که چی بشه؟مثلا میخوای بگی قدیمی سایت هستی؟بشین روش نی بزن
درحالی که داستانشون اندازه پشم سگ نمی ارزه،ولی فقط پارتی بازی
هرکی ازخودتون باشه داستانش عالیه ولی بقیه کیری؟ ،،
زیر داستان خودتون تعریف میکنید که چی بشه ؟من زرنگم ،من آخرشم
تا حالا توی زندگیم از دوران مدرسه که معلم رو گاییدیم بگیر تا حتی توی دستشویی هم کسی نتونسته تخمم رو بخوره.
بعد شماچند تا کونی میخوای واسه من زیرآبی برید؟
من بخاطر چند تا کونی مثل شما توی دانشگاه گردوخاک کردم و اخراج شدم،
شما 4تا کونی عینک به چشم هستید که فقط ضعف کوس هستید…
الان شما ها معروف و کلفت شدید؟
میخواید 2هفته ای منم معروف بشم توی این سایت…
بچه سوسولا بجز کتاب چیزی دیدید؟حالا واسه ما گنده گوزی میکنید؟صدتای شما رو فرستادم اون دنیا
برید بمیرید
چسخولا

0 ❤️

348147
2012-12-13 15:17:29 +0330 +0330
NA

درد سختیه امیدوارم بتونی واقعیتو قبول کنی و کنار بیای
دردایی تو زندگی هست که مواجه شدن باهاشون آدمو آب میکنه ولی…

0 ❤️

348148
2012-12-13 17:09:46 +0330 +0330
NA

آقای خط خطی به من وتوچه دخلی داره که کی چی میگه وچی میکنه.
ولا کون لقش من یکی فقط میام چندتا داستان میخونم واسه خندیدن و سرگرمی. حالا سرکی تو کون کیه به من چه. فقط گاهی که حالشو دارم چندتا کسشعر نثار این کسشعر نویسهای جلقی میکنم. درکل عزیزدلم خون خودتو کثیف نکن بعضیا ادعاشون کون خر رو پاره میکنه گرچند که هیچ پخی نیستن ولی نمیشه کاریش کرد بذار ادعا کنن شاید عقده هاشون خالی بشه. ولا بیخیال آمو دنیا رو عشق است

0 ❤️

348149
2012-12-13 18:16:59 +0330 +0330
NA

ای بابا خط خطی کامنتت رو کامل نخونده بودم تازه خوندم.تو خودت که ادعات از همه بیشتره بعد به دیگران میپری که چرا ادعا دارن. فحش دادن هم کار خوبی نیست. نباید بهشون فحش میدادی همه که یه جور نیستن. آهان تازه گفتی اگه شماها غیرت دارید پس چرا میایدتو این سایتها،
آخه مردک چلغوس چه ربطی داره همه که یه جور نیستن دیگه از این غلطا نکنی به همه یه جور نگاه نکن. اگه خودت اینجوری هستی پس مشکل از خودته نه از دیگران.
نه من نه تو نه هیچ خر دیگه ای حق نداره همه رو با یک چوب بزنه یه عده شاید بیغیرت باشن یا چیزای دیگه ای که گفتی اما همه اینجوری نیستن
افتاد.

0 ❤️