سلام داستان سکس با دختر خالمو مینویسم کاملا واقعیه
وقتی 15 سالم بود با دختر خالم که 12 13 سالش بود یه سکس خیلی توپ خفن تجربه کردم که هنو بعضی شبا با خاطرش جق میزنم و خود ارضایی میکنم
یه روز ظهر بود خانه مادر بزرگم بودیم من و خواهرم و دختر خالم یه فکری ریختیم که باهم قایم موشک بازی کنیم خلاصه نوبتی چشم میزاشتیم بازی میکردیم من خیلی از دیدن بدن سفید دختر خالم حشری میشدم وقتی نوبتش شد چشم گذاشت خودمو از پشت چسبوندم بهش کیرمو از رو شلوار میمالیدم بهش اونم چیزی نمیگفتو خوشش اومده بود خلاصه خواهرم از این کارا بدش میومد مذهبی وار بار اومده اون هی کرم میریخت نمیذاشتمن کارمو با دختر خالم کنم واقعا لجمو دراورد دختر خالم خیلی پایم شده بود کوصش اب افتاده بود وقتی نوبت خواهرم شد و چشم گذاشت من با ریسک تپش قلب بالا هی دست دختر خالمو میگیرفتم این ور اونور جا به جا میشدیم به طوری که خواهرم مارو نبینه رفتیم زیر تخت و من دستمو یهویس کردم تو شرت دختر خالم و دستشو گرفتم بردم سمت کیرم و دستشو کردم تو شورتم داشتیم مال همو میمالیدیم خواهرم اومد اتاقو گشت گفتم ساکت باش نمیفهمه یه پشتی هم گذاشتم جلومون خلاصه خواهرم دنبال ما میگشتو ما هم اون زیرهمو میمالیدیم گفتم بیا جاهامون عوض کنیم از زیر تخت بریم رو تخت بخوابیم پتو بندازیم رومون گفت باشه اخه زمستون بود خلاصه دستارو از تو شلوارار های هم دراوردیم و من اومدم بیرون بعد دختر خالمو دراوردم بعد رفتیم رو تخت خوابیدیم قبل از این که چیزی رومون بندازیم من شلوار شرتشو دراوردم بعدم مال خودمو دراوردم و کیرمو مالیدم به کوصش و خوابیدم روش و لباسشو تا ته دادم بالا ممه هاشو که نوکشونم صورتی بود بوس زدم بهشون بعد پتو رو انداختیم رومون و من کیرمو میمالیدم لاپا دختر خالم و لا کوسش یهویی خواهرم پیداش شد و پتو رو زد کنار و مارو لخت تو هین سکس (اونوقتا اسمش دکتر بازی بود) دید خیلی جا خورد و دختر خالم من ازش خواستیم به کسی چیزی نگه مخصوصا مادرامون اون اولش مخالفت کرد اینا گفتیم زود تمومه منم کیرم شق بود ابم راه افتاده بود خلاصه بعد به دختر خالم گفتم برگرد برگشت و لای پاشو وا کردم سوراخ کونش خیلی کوچیکو تنگ بود کیرمو گذاشتم وسط پاش و میمالوندم به سوراخ کونش یکم فک کنم فشار دادم بهش خواهرم هی در اتاقو وا میکرد محکم میبست گفت الان میرم به مامانم میگم منم خیلی ترسیدم ولی دیگه خیلی شهوتی حشری بودم رفت بیرون برا که مارو بترسونه یهو وارد اتاق شد درو محکم بست وای ما از صدای بسته شدن در تخممامون چسبید و من از روی دختر خالم پاشودم زود شورتو شلوارمو کشیدم بالا دختر خالمم زود شلوارو کشید بالا در همین حین که رو تخت بودیم آب کیرم مایع سفید رنگ غلیظی شروع به ترشح کرد و شرتم شد پر اب منی لباسو انداختم روش و از اتاق رفتم مامان بابا و مادر دختر خالم رو به روی اتاق بودن ولی سرگرم تعریف بودن و چیزی نفهمیدن
داستان کاملا واقعی میباشد
نوشته: فرزاد
عزیزم الآن چندسالته؟
درست نیست که تو این سایتا میچرخی
مگه بابات برات سیم کارت کوشا نخریده؟
واقعا تابستونا باید یه فکری به حال بچه های محصل بکنن
یهویس؟؟
چی؟
اینجای داستان گیر کردم هنوز و فکر نکنم حالاحالاها، بتونم بگذرم.
چهل و هشت فرهنگلغت رو واکاویدم و هنوز در خم پیچ اوّل کوچه، موندم.
خواهش میکنم در سطح بیسوادی مثل من بنویس تا مخاطبین عامّ، از داستانت لذّت ببرن!
مجموعهی تمام فرهنگهای لغت، یهجا حوالهت بادا ابله بیسواد الدنگ کودن مزخرف!
حاجی ناموسا چندسالته
به مولا میخوره 10 ساله باشه
کیرم تو داستانت
میگم دختر سیزده ساله که هنوز پفک نمکی قدیمو میخورد آب واژن داره؟ ای کیرم تو دست راستت که تایید و ارسال کرد این داستان رو!
اخهذجاکش قایم موشک بقول خودت اونم چسپیدی بهش خواهر خرتم کرم میریخت…!
بعد این مادر دختر خالت نسبتی با شما نداشت؟ فقط میشد مادر دختر خالت؟
خیلی حال میده منم سنم کم بود ازین تجربه ها داشتم
تو 16 سالته جقی هستی و کصخل
اینقد کصخلی ک فکر میکنی ما باور میکنیم جلو خاهرت با ی دختر13 ساله سکس کردی
ما هیچ ما نگاه. ما محو تو افق.ما کیرتوکس مادرت.ما کیرتوکس خواهرت. ما کیرتوکون خودت.ما بگاییمت.ما پارت کنیم. سامورایی درسته کنتور نمیندازه کس شعر نوشتن ولی خب تو خیلی جاکشی
چی داشت که بخوای دروغ بگی آخه؟
رفتی زیره تخت انگشتت رو کردی تو کونت دیگه بجور میگه داستان کاملا واقعی میباشد انگار با جنیفر سکس داشته
منم با دختر عموم یه زمانی از این کارا میکردیم یه کمد قدیمی بود توش از این کارا میکردیم که بعد چندبار لو رفتیم هم کتک خوردیم هم کلا دیگه نشد
مالیدن میتونست واقعی باشه و دست توی شرت ولی دیگه لخت شدن حین قایم باشک بازی تخمی تخیلیش کرد 😅😅😅
تخمی تخیلی 🚶🏻♀️