لذت داشتن دو زن بی انتهاست

1402/06/31

ما یه نمایشگاه ماشین داشتیم که من و پدرم اون رو اداره میکردیم داداشم و زن داداشم هر دو دکتر بودن و اکثرا از صبح تا عصر خونه نبودن و چون خونشون نزدیک نمایشگاه ما بود کلید خونشون رو بهم داده بودن و منم ظهرها میرفتم اونجا برای استراحت و ناهار یه پسر عمو داشتم اسمش یاسر بود با یه دختری بنام آیدا ازدواج کرد اما 3ماه بعد طلاق گرفت و رفت، یه روز آیدا همراه مادرش اومدن نمایشگاه می خواستن یه شاسی بلند بخرن اما پول شون کم بود گفتن که بقیشو چک میدن اما فروشنده قبول نکرد و معامله بهم خورد بهشون قول دادم که یه شاسی بلند مثله همین براشون پیدا کنم که به پولشون بخوره مامانش هم گفت چون شما آشنا بودید اومدیم پیش شما وگرنه که… منم تشکر کردم و گفتم کار خوبی کردید گذشته ها گذشته شما همچنان فامیل ما هستید و من هرکاری بتونم میکنم که مورد دلخواهتون رو پیدا کنید از اون روز دیگه رابطه من و آیدا شروع شد زنگش میزدم و با هم هماهنگ می کردیم و مورد های زیادی رو بهش نشون میدادم اما هیچ کدوم رو نمی پسندید و مدام میگفت اون یه چیز دیگه بود حیف شد چک قبول نمی کرد به آیدا گفتم من همون رو برات جور میکنم اما شیرینی اش رو هرچی خواستم نه نمیگی قبوله؟ یه نگاه با لبخند بهم کرد گفت هر چی باشه قبوله، گفتم هر چی؟ گفت هر چی… اون ماشین ارزش دادن هر شیرینی رو داره، فرداش با فروشنده تماس گرفتم خودم یه خورده پس انداز داشتم یه مقدار هم قرض گرفتم تا بتونم پول فروشنده رو تکمیل کنم یه قرار با آیدا و فروشنده گذاشتم ماشین رو معامله کردیم، با آیدا و ماشین جدیدش رفتیم یه دور زدیم بهش گفتم حالا نوبت شیرینی منه گفت الان دم یه شیرینی فروشی نگه میدارم گفتم نه به راهت ادامه بده جایی که من بهت میگم بایست رفتیم خارج از شهر و یه جای خلوت بهش گفتم بایست گفت شیرینی ات اینجاست؟ نگاهم کرد و نگاهش کردم و لبمو گذاشتم رو لبهاش و بوسیدمش گفت میدونستم شیرینی ات چیه، اما باشه تو ارزشش رو داری و شروع کردیم لب گرفتن خیلی حال میداد دستمو بردم لای پاش و کوسشو مالیدم، کوسش خیس شد گفت میخوای همین جا شیرینیتو ازم بگیری تو ماشین؟ گفتم نه جا دارم بریم اونجا؟ گفت بریم، من نشستم پشت فرمون و رفتیم سمت خونه داداشم توی مسیر کیرمو دراورده بودم و آیدا واسم میخورد خیلی لذت بخش بود نرسیده به خونه داداشم آبم اومد و همشو خورد خیلی لذت بخش بود، رفتیم توی خونه و بردمش توی اتاق خواب روی تخت لباساشو کندم و شروع کردم خوردن کوسش، کوسش یه کوس کوچولو بود معلومم بود تنگه رون هاشم لاغر بود بعد چند دقیقه میگفت آرش بکن توی کوسم بکن توی کوسم آرش تو رو خدا بکن توش کیرمو تا ته کردم توی کوسش یه جیغ زد و گفت وای خدا جر خوردم و شروع کردم تلمبه زدن واقعا تنگ بود و آیدا التماس میکرد که آرش تو رو خدا آروم جر میخورم تو رو خدا یه صدای باز شدن در اومد اما توی اون حال دلم نمی خواست آیدا رو ول کنم گفتم آخرش یا داداشمه یا زنش وقتی ببینن چه خبره خودشون میرن یا میان دعوا میکنن آیدا رو کشیدم جلو پاهاشو دادم بالا و کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن توی کوسش آیدا صداش در نمیومد چشماشو بسته بود و آه و ناله میکرد وسطاش بود که صداهاش شبیه جیغ شد و یهو بدنش سفت شد فکر کنم ارضا شد اما من همچنان داشتم تلمبه میزدم به دو دقیقه نکشید منم آبم اومد و افتادم روش دوباره صدای در اومد اما این بار نا نداشتم برم ببینم کیه، آیدا گفت از شیرینی ات راضی هستی؟ گفتم تو چطور راضی بودی؟ گفت عالی بود خیلی وقت بود سکس نداشتم، گفتم واقعا عالی بودی تنگی کوستو دوست دارم… یکن اونجا موندیم تا دوتایی سرحال بشیم و لباس هامون رو پوشیدیم و زدیم بیرون از اون روز با آیدا قرار های زیادی رو گذاشتیم و لذت بردیم، تا اینکه یه روز نمایشگاه بودم زن داداشم فرناز زنگ زد و گفت آب خونشون قطع شده رفتم اونجا دیدم آره پمپ آبشون سوخته تماس گرفتم یه تعمیر کار اومد پمپ رو عوض کرد و آب درست شد رفتم توی خونه که بگم درست شد دیدم فرناز حمامه گفتم خب بذار بیاد تا ببینم کار دیگه ای نداره برم بعد از چند دقیقه دیدم اومد بیرون و یه حوله صورتی تنش بود منو دید گفت هنوز اینجایی؟ من فکر کردم رفتی، گفتم موندم ببینم مشکل دیگه ای نیست تا برم گفت بشین یه چایی و شیرینی بخور بعد برو یکم گرسنه بودم قبول کردم با همون حوله تنش رفت توی آشپزخونه که چای بیاره که با سینی چای لیز خورد و افتاد کف آشپزخونه رفتم کمکش روی شکم افتاده بود بلندش کردم بند حوله باز شده بود و کوس و سینه سفیدش کاملا پیدا بود گفت زانوم درد میکنه نمی تونم تکونش بدم بغلش کردم و گفت ببرم توی اتاق بذارم روی تخت زانوش خیلی درد داشت رفتم براش یخ ریختم توی یه پلاستیک و گذاشتم روی زانوش گفتم زنگ بزنم اورژانس گفت نه الان بهتر شد یخ گذاشتی حوله کاملا روی تخت افتاده بود و فرناز کاملا لخت بود بهم گفت نگاه نکن مشغول شو حتما باید کوس آیدا باشه که اونجوری بخوریش؟ شوکه شده بودم زبونم بند اومده بود گفت خونمون رو کردی مکان با آیدا خانمت اینجا دائم توی عشق و حالی، گفتم ببخشید گفت خفه شو و سرمو فشار داد سمت کوسش گفت مثله کوس آیدا که براش میخوردی میخوری و منم شروع کردم کوسش رو خوردن، میگفت چقدرم خوب میخوری این دختره پتیاره برای همین این همه آه و ناله میکرد هر چی بیشتر حرف میزد بیشتر مطمئن میشدم که فرناز بوده که وقتی داشتم با آیدا سکس میکردم اومده داخل خونه و کامل شاهد سکس من و آیدا بوده، گفت اون کیرت رو بده بخورم و شلوارم رو درآورد و گفت جونم و گذاشتش توی دهنش بهش گفتم تو سکس منو آیدا رو دیدی؟ گفت از اولش تا آخرش، دیدم زیر کیرت چه التماسها و ناله هایی میکرد الانم می خوام همون جوری منو بکنی قول میدم بهتر از اون زیر کیرت ناله کنم کیرمو خورد و حسابی شق کردم کشیدمش جلو و پاهاشو دادم بالا و کیرمو کردم توی کوسش به تنگی آیدا نبود اما خیلی گشاد هم نبود توی کوس تپلی و سفیدش تلمبه میزدم میگفت جونم فدات بشم چه حالی میده بکن توش خیلی با حرفاش حشریم میکرد منم وحشی تر میشدم و محکم تر توی کوسش تلمبه میزدم صداش بند اومده بود و فقط صدای تلمبه های محکم و تند تند من توی اتاق میومد تا اینکه آبم اومد و ریختم توی کوسش و افتادم روش یه چند دقیقه بی هیچ حرکت و صدایی روی هم خوابیده بودیم که گفت عالی بود از الان تو ماله منی و باید منو ارضا کنی آیدا بی آیدا، گفتم مگر با آرین (داداشم) سکس نداری؟ گفت نه، از هم طلاق عاطفی گرفتیم دیگه به هم کاری نداریم، اون روز یه بار دیگه هم کردمش و از اون روز هم آیدا رو میکنم و هم فرناز رو، هر کدومم جذابیت های خاص خودشون رو دارن آیدا لاغر و قد بلنده با کوس تنگ و فرناز تپلی و قد کوتاه با کوس لذت بخش. 3 ماه بعد فرناز طلاق گرفت و صیغه اش کردم و الان بارداره دوست دارم آیدا هم صیغه کنم و یه بچه هم از اون داشته باشم خیلی دوست دارم حاصل و ثمره اون سکس های لذت بخش رو در تولد بچه ام ببینم.

نوشته: آرش


👍 18
👎 8
36001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

948924
2023-09-22 23:50:29 +0330 +0330

حتما وقتی داشتی فرنازو میکردی بازم در باز شد، توجه نکردی، دو روز بعد داداشت گفت حتما باید زنمو بکنی؟ بیا منم جر بده
خلاصه با همین ترفند کل فک و فامیلو یه دور گاییدی الانم همشون حامله شدن


948938
2023-09-23 00:28:25 +0330 +0330

میخوام به جبران داستان قشنگت یه خبر خوب بهت جایزه بدم و اون اینکه از فردا مدرسه ها باز میشه و باید بری سر درس و مشقت و کمتر میتونی بیای اینجا کوستان بنویسی.حالا هم بچه خوبی باش و برو دندونهات رو بشور و جیشت رو بکن و لالا.شب بخیر


948942
2023-09-23 00:43:50 +0330 +0330

کسخل برو پولت پس بگیر دوتا کس بهت داده همه پس اندازت گشیده بالا
انگار خر گیر اورده

5 ❤️

949022
2023-09-23 08:02:49 +0330 +0330

👌

0 ❤️

949027
2023-09-23 08:53:56 +0330 +0330

باشه تو راست گفتی

2 ❤️

949042
2023-09-23 10:34:18 +0330 +0330

ببین جق چکار که با جوونای مردم نمیکنه!😅😅🤣🤣🤣🤣

2 ❤️

949053
2023-09-23 11:18:57 +0330 +0330

ای جان، منم خیلی دوس دارم همچین لذتی و تجربه کنم

0 ❤️

949054
2023-09-23 11:30:52 +0330 +0330

کیر خر اسب آبی تو کونت جقی زن دادشت دکتره بعد زرتی میگه بیا منو بکن ! خواننده ها رو چی فرض کردی

0 ❤️

949081
2023-09-23 15:15:15 +0330 +0330

همین که تعمیر کار پمپ اب رو نکردی جای شکرش باقیه
ولی انصافا جای شربت اوردن تو داستانت خالی بود…
مردک کس میخ گروپ زاده این چه اراجیفیه هر کسی ا راه میاد ب تو عن چهره کس میده؟؟

3 ❤️

949112
2023-09-23 18:50:05 +0330 +0330

اخه ملعون کس موتور این چه داستانی صیغه میکنی بعد حامله میکنی شر هرت مگه تو صاحب نداری بدبخت کجا زندگی میکنی تو طویله با هدکی جفت گیری میکنی . گوز فهم

1 ❤️

949307
2023-09-24 20:53:36 +0330 +0330

همون پمپ تو کونت جاکش چاقال

1 ❤️

949962
2023-09-28 00:14:00 +0330 +0330

جنده ها هم به این راحتی کس نمیدن که زنداداشت بهت داد…
دقیقا ی فیلم پورن کردی داستان

0 ❤️