پوشید تنم جامه بدنامی را
نوشید لبم جرعه ناکامی را
زلف و زخ مشکین تو آورد بیرون
از توبه هزار احمد جامی را
زندگی ما هم روال عادیش را سپری میکرد تا اینکه یک شب اتفاق عجیبی افتاد و همه چیز را بهم ریخت. شک و تردید خواب و خیالم را حرام کرد. گاهی بدون دلیل از خواب میپریدم و تا ساعتها خوابم نمیبرد. درد بزرگتر این بود که نمیتونستم دردمو به کسی بگم. باید چی میگفتم؟ اینکه پدرزنم همسرم را دستمالی کرده؟ هرچند پدرزنم پدر واقعی زنم نبودو ناپدریش بود ولی بازم کسی باور نمیکرد یا بهم میخندیدن یا فکر میکردن توهم زدم. البته خودم هم شک داشتم توهم زدم یا واقعا چیزی دیدم.
آن اتفاق شوم تنها یک ثانیه اتفاق افتاد یا تصور کردم اتفاق افتاد. شاید یه شوخی ویژه خانوادگی بود یا شاید یه راه منحصربفرد ابراز محبت.
ولی عقل سلیم هیچ انسانی باور نمیکرد پدری برای ابراز محبت به دخترش درکونی بزند.
عجیب تر اینکه همسرم اگر واقعا دستمالی شده بود هیچ حرکت و واکنشی نشان نداد. یعنی زن وفادار و خوبم به آن دستمالی شدن ها عادت داشت و قبلا بازهم اتفاق افتاده بود؟ حد و مرز این رابطه عجیب چی بود و چه زمانی شروع شده بود؟
وقتی شک و تردید مثل خوره به جانتان می افتد و ملکه ذهنتان میشود دست به هرکاری میزنید تا این وری یا آن وری مطمئن بشید.
مقدمات کار را چیدم. ساعت نه صبح همسرم تلفن کرد گفت شیر حموم خراب شده بشدت آب میده. گفتم عزیزم من که نمیتونم الان بیام خونه به بابات زنگ بزن بیاد. ناپدریش بازنشسته بود و دست به آچارش خوب بود برای همین شیر حموم را خراب کرده بودم. همه چیز داشت خوب پیش میرفت و تا ساعاتی دیگر پاسخ همه پرسش هایم را میگرفتم.
ساعت دو بالاخره از اداره زدم بیرون و راهی خونه شدم. خیلی نرمال نهارم را خوردم و خوابیدم. عصر که زنم طبق معمول با مادرش برای پاساژگردی بیرون رفتند تجسس را شروع کردم. چند دستگاه کوچک ضبط صدا مخصوص خبرنگارها که در همه اتاق ها کار گذاشته بودم را بیرون آوردم و پای کامپیوتر نشستم.
همانطور که حدس زده بودم خیانت اتفاق افتاده بود و حتی رابطه جنسی هم وجود داشت.
چیزی که مانع میشد حرکتی شتابزده و احساساتی انجام بدهم این بود که از صداهای ظبط شده مطمئن شدم زنم قربانی آزار و اذیت خانوادگی شده و بدون رغبت و تمایل مورد اغفال و زورگیری واقع شده است. قبلا عاشق همسرم بودم الان حس ترحم و دلسوزی هم بهش اضافه شده بود. تصمیم گرفتم نجاتش بدهم و وبرای همیشه رابطه اش را با آن محیط فاسد تمام کنم.
به مادر زنم حالی کردم که یک کار خصوصی باهاش دارم. ساعت ده صبح در میدان شهدا قرار گذاشتیم
به بهانه آرایشگاه از خانه زده بود بیرون. منم مرخصی ساعتی گرفتم و سوارش کردم وبردمش به خانه باغ یکی از دوستام در حاشیه شهر.
تصمیم گرفتم ضربه را غافلگیرانه و قاطعانه وارد کنم تا کنترلشو از دست بده و در دام بیفته. روبروش نشستم بدون مقدمه گفتم تو میدونستی شوهرت با دخترت رابطه داره و کونش میزاره؟
نه تنها جا نخورد بلکه شروع کرد به متهم کردن خودم که دیوانه شدم و ذهنم خرابه و ازین حرفها. گفت شوهرم سالهاست از من و دخترم مراقبت کرده و دخترمو مثل دختر خودش بزرگ کرده و براش پدری کرده. حالا اینجوری باید جواب زحمتهاشو بگیره؟
صبر کردم تا خود واقعیش را نشان دهد. آن زن مهربان و خونگرم ماسکش را برداشته بود و عین سلیطه لیچار و بدو بیراه حوالم میکرد. من چقدر خر بودم که این آدمها را یکسال بعد از ازدواجم نشناخته بودم. وارد ماجرای عجیبی شده بودم ولی من هم بیدی نبودم با این بادها بلرزم. گوشیم را درآوردم و صدای ضبط شده را که به گوشیم منتقل کرده بودم براش پخش کردم. صدا کاملا واضح و شفاف بود. شوهرش به دخترش اصرار میکرد که کیرشو براش بخوره. بعد کونش میزاشت. حتی صدای شالاپ و شلوپ و آه و ناله طرفین بوضوح شنیده میشد. حالا که مدرک قطعی در دستم بود مثل سگ کتک خورده رام شده بود و سعی داشت با قسم و قرآن خرم کند که فایل را پاک کنم. گفت خودت مرد هستی میدونی مردها هوس بازن ولی نیت بدی نداره. پاسخ دادم وقتی میدونستی خانوادت همچین گهی هستن چرا دخترتو بهم انداختی گناه من چی بود؟ گفت مگه چی شده زنتو که نخوردن. گفتم خیلی پررو هستی تخم پدرم نیستم اگر کونت نذارم. بطرف در ورودی فرار کرد دربسته بود برگشت سمت داخل. دنبالش دویدم رفت توی انباری. سعی کرد درو قفل کنه هلش دادم افتاد کف انباری. رفتم داخل درو قفل کردم. یه جیغ بلند کشید. گفتم بلندتر جیغ بکش تا دو کیلومتری کسی نیست. نیم خیز شد صورتمو چنگ بزنه چنان سیلی بهش زدم که اگر دیوار انباری نبود چند متر آنطرفتر زمین میخورد.
گفت التماست میکنم دست بهم نزن من شوهر دارم
گفتم گه خوردی ضعیفه مال کسیه که کیرش بزرگتر باشه. کیرمو درآوردم و گذاشتم جلو صورتش. گفت میخای چیکارم کنی؟ گفتم اون دهن هارتو بازکن باید بگامش. سرکیرمو بین لبهاش تکان میدادم تا دهنشو بازکرد و کردم تو دهنش. موهاشو چنگ زده بودم و تودهنش عقب جلو میکردم. عرق کرده بود و سینه هاش برجسته شده بودند. لختش کردم. بدنش نقطه مقابل زنم بود. زنم لاغر و بلند بود و همیشه مراقب اندامش بود ولی مادرش چاق و کوتاه بود. دوتا ممه خربزه ای و یک کون بزرگ و تپلی داشت که با هرحرکت میلرزید. گفتم بلند شو دستاتو بزار روی لبه پنجره. گفت نه دیگه بزار دچار گناه نشیم. گفتم گناه برای شماها عادیه. یه تف بزرگ انداختم وسط چشماش و موهاشو کشیدم بلندش کردم. دستاشو که گذاشت روی طاقچه کون بزرگ و سفیدش قمبل شد. سرکیرمو بین چاک کون و کسش چندبار مالیدم. گویا خوشش اومده بود بیشتر قمبل کرد. سرکیرمو روی چوچولش گذاشتم و بین پاهاش مالیدم. با صدای بلند و حشری گفت: آییییییش . انتظار این خوشامد رو نداشتم. کیرم عین سنگ سفت شد. یه ذره تف در کونش مالیدم و سرکیرمو فرستادم داخلش. گفت وای ترکیدم بذار بخوابم روی زمین. گفتم خفه شو کونتو بده جنده دوزاری. تا دسته فرو کردم تو کونش و از کمر گرفتمش که تکون نخوره. شب قبلش سکس کرده بودم و خیال آمدن نداشتم. خوابوندمش روی زمین و کیرمو گذاشتم بین ممه های گندش .ممه هاشو که گاییدم رفتم سمت پایین.
لنگاشو برام هوا کرد. کیرمو تا ته فرستادم تو کسش و خوابیدم روش. صدای آه و نالش بلند شد. گفتم چیه عزیزم اون زیر بهت خوش میگذره؟ گفت کشتی منو خیلی درد دارم کیرت چقد بزرگه.
گفتم کس تو انگار کیر نخورده هنوز خوب مونده ولی من جرش میدم.
نزدیک ده دقیقه بی وقفه و رگباری تلمبه زدم تو کسش. اولین سکس بود و باید بهترین میبود. صداش قطع شده بود و واکنشی نداشت. فقط با چشمای خمار نگام میکرد. کیرمو از کسش درآوردم .
گفتم بخواب روی شکم کونت بزارم آبم بیاد. اینکارو کرد. با زبون کونشو خیس کردم و کیرمو فرستادم داخل. چند تا تلمبه که زدم خالی شدم تو کونش.
همینجوری که خوابیده بودم روش دستمو گذاشتم روی ممه هاش و نازش کردم دستمو بوسید گفتم
+وسط سکس بیهوش شدی نگرانت شدم
-باور کن این بهترین سکسم بود تو حال خودم نبودم مخصوصا وقتی سیلی و تف به صورتم انداختی
+پس فتیش سکس خشن داری؟
-چی چیه سکس خشن؟
+هیچی ولش کن برای اون قضیه چکار کنیم؟
-تورو خدا شروع نکن من تازه تو رو بدست آوردم نمیخام ازم دورشی حاضرم باهم فرار کنیم یه جای دور
+من نمیدونستم مادر زنم همچین کون تپل و خوشگلی داره و اینجوری از دل کس میده
-منم نمیدونستم دامادم همچین کیر کلفت و درازی داره و کمرش خیلی سفته شوهرم وقتی آبش میاد من تازه تحریک میشم و کمر درد میگیرم
+اگه منو میخای باید اون قضیه رو درست کنی
-بخاطر تو هرکاری میکنم فقط چند روز بهم مهلت بده قول میدم خودم درستش کنم.
+پاشو لباساتو بپوش مرخصیم تموم شده
-اوکی شورتمو بده ولی قول بده به کسی نگی منم به کسی نمیگم
+شاید به شهوانی گفتم
-چرا شلوارمو جر دادی حالا چه خاکی توسرم کنم
نوشته: حمید 28
این روزا همه یه خبرنگار بی غیرت شدن که چنتا دم و دستگاه ضبط صدا و دوربین تو خونشون دارن!
چرا تگ طنز نخورده ؟
سوال من اینه
به نظر شما آیا این داستان واقعی بود یا ساخته ی ذهن نویسنده ی کسمغز ما؟
واقعا یکی می تونه مادر زن پیرشو بکنه؟باید میزدی خوار پدره رو میگاییدی چه کسی نوشتی!
تنها نکته مثبت داستانت این بود که غلط املایی نداشت
ولی کلا توهمات ذهن یک بیمار جنسی بود
با نظر اون دوستمون که گفته بود چرا تگ طنز نخورده موافقم
من ۲ساعته دارم کص خنده میزنم وسط خونه
کاملا تخیلی بود و به وضوح میشد فهمید.
چقد داستان های خیانت زیاد شده متاسفانه
بعد یه سوال برای این که تلافی کار پدرزنتو بکنی،رفتی به مادرزنت تجاوز کردی؟
حمید اقا
سلام
عالی و بدون غلط.
دمت گرم
اگه میشد ترتیب پدر زنتو بدی،
توپه توپ حونم.
ایول وقتی گفتی تصمیم داری نجاتش بدی مونده بودم چیکار میخوای بکنی
اما واقعا عجب راه حلی پیدا کردی
و
یه چیز دیگه.
ادم بزرگها تو سکس بیهوش میشن ؟
و
جواب اگه مثبته ،
واسه چی؟ 🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔
اینم اضافه کنم.
یه غلط بیشتر نبود.
ظبط=ضبط🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
چی بگم بهت؟؟ وقتی زنت با ناپدری رابطه داشته تو هم مثل بچه ها رفتی تلافی کردی مثلا؟؟؟آخه کمتر بزن مجلوق شعرتراز این جفنگیات پیدا نکردی؟؟؟؟ دیگه ننویس که بچه ها یکی یکی میپاشن روت هاااااا
بدبخت تو از اول هم زن جنده و کسکش بودی نمیخاد الکی قمپز در کنی که اره منم تلافی کردم
دلم واست و واسه خانومت سوخت اما به اینجا که رسیدم((((-باور کن این بهترین سکسم بود تو حال خودم نبودم مخصوصا وقتی سیلی و تف به صورتم انداختی))))
حالم از خودم بهم خورد، چرا برای اولیییییین بار گول خوردم که واقعا شما بازیچه بودی …
شهوانی شده، ع ن با ی مشت شاشو،
نتیجه:
بچه های کلاس اول دبستان (چون پاکن منو برداشت منم مدادشو برداشتم) چون زن منو کرد و دختر خودشو، منم زن اونو که مادر زن و جا مادرم هست گاییدم
امضا:اینجانب
مادرت را کل دوستان شهوانی بگایندی چرا انقدر کص سرودایندی، یو ننه کیر سوارنندی خارت را گایدانندی
ملجوق ملعون
زنتو بزور میکرده!!!
بهش گفتی ک ب پدرش بگه بیاد شیر اب رو درست کنه، ن نیاورد و زنگ زد ک متجاوزش خودشو برسونه بهش؟؟؟؟
ی کم سیر داغ بریز تو کونت از این توهمات بیافتی ملجوق
شک مثل خوره تو جونت بود بعدوقتی داشتی مادر زنو جر میدادی نوشتی شب قبلش سکس داشتم کجای دنیا وقتی یکی خوره افتاده به جونش درآرامش کامل سکس میکنه ننویسید هرچی میادتوذهن مریضتون ننویسید والله بالله هنوز خانواده ها دراین حد نابود نشدن
عایا عنوان داستان اشتباه نبود؟یا من متوجه نمیشم.نباید مینوشت مبادله همسر با مادرزن؟؟؟؟
بنظرم نویسنده باید از اساتید ادبی باشن که اینجوری روان داستانسرایی کردن .متفاوت بود اما زیاد جذاب نبود
الان مثلا مساوی شدی زن جوونتو از بچگی میکرده به زور تو زن پیر اونو که خودش هممیخواسته شدیدا کردی
🤔 الان بخندیم یا گریه کنیم یا خوسحال باشیم مادرزنتو نجات دادی یا از داستان سکسیت لذت ببریم یا فحشت بدیم ؟ خودت تکلیفت میدونی چیه ؟
بعد تاپیک زدی مبادله همسر با پدرزنم !؟ الان همسرتو دادی به پدرزنت بعد کوس و کون مادرزنت گذاشتی ؟ یا اینکه پدرزنه رو کشوندی باغ خواستی کونش بزاری صداشو پخش کردی کونه خودت گذاشته یا بهت گفته زنشو ببری توی باغ بگایی یا چی ؟ توی قصه ت کلی سوتی پنهانی دادی !
داستانت برای گائیدن مادر زن بود یه کمی فکر میکردی سوژه بهتری هم از کون دادن زنت به باباش پیدا میکردی
منم عاشق اببدن مادر زنم هستم خودش بدش نمیاد همیشه بدجوری نگاه میکنه تا حالا چند بار با دست زدم روی باینش به لار هم وایساده بود با دست محکم کل کیش رو گرفتم فشار دادم داد زد گفت بیشعور رشته اگه کسی ببینه چی گفتم دوست داری بریم جایی کسی نبینه گفت نه خبر مگه زمن بهت نامیده گفتم من تورو میخوام بکنم از بس پرو هستی گفت فعلا زوده آخه رایت میگفت یک سال نشده بود ازدواج کرده بودیم
متفاوت بود😂😂😂😂