من و دوست دوست دخترم

1402/07/02

سلام بر همگی.
کل داستان واقعی هستش هرکس دوست داره باور کنه یا نکنه لطفاً توهین نکنید.
اسم من امین ۳۲ سالمه یک روز با ماشین داشتم از پیش دوستام میرفتم خونه دیدم یک دختری تقریباً ۲۸ ساله کنار جاده ایستاده براش بوق زدم دیدم با دست اشاره داد ایستادم جلوش سوار شد خوشگل بود بدن و سینه های خوبی داشت گفتم کجا میری یک آدرس بهم داد ببرمش گفتم چرا کنار جاده ایستادی گفت اسنپ قطع شد تاکسی سرویس پیشمون نیست میخوام برم خونه دوستم تو مسیر باهاش حرف میزدم شمارمو بهش دادم گفتم هرجا میخوای بری بهم زنگ بزن اگه دوست داشتی میام دنبالت تشکر کرد.
گفت زن داری گفتم نه مجردم گفت دروغ نمیگی گفتم چرا باید دروغ بگم گفت آخه خیلی ها زن دارند میگن مجردم بهش گفتم نه عزیزم من مجردم بردمش در خونه دوستش آمد کرایه بده گفتم نمیگیرم و رفتم شب بود دیدم یک نفر پیام داد خوبی ؟ گفتم شما گفت همونی که رسوندیم امروز در خونه دوستم بهش گفتم تازه شناختم باهم دیگه یکم چت کردیم اوکی شدیم فهمیدم از شوهرش جدا شده به خاطر اعتیاد مدتی با هم بودیم و تو رابطه داشتیم تو این مدت گاهی می‌رفتیم بیرون یک دوستی داشت با خودش میاوردش خیلی از خودش خوشگل تر بود هیکل عالی داشت و حتی هم قد خودم بود.
اسم دوست دختر من فاطمه بود اسم دوستش مریم بود.
گاهی می‌رفتیم بیرون مریم بیشتر وقت ها اخماش تو هم بود تو قیافه گرفتن باهاش حرف میزدم سر بالا جواب میداد منم دیگه کاری باهاش نداشتم شیش ماه بود که با فاطمه بودم یک روز رفتیم خونمون سکس کردیم بعدش رو تخت خواب بودیم سراغ مریم گرفتم گفتم نیستش.
گفت ولش کن بره گمشه گفتم چرا چی شده ؟
گفت از زمانی که با تو آشنا شدم همش می‌گفت این پسر خوبی نیست ولش کن من با هرکسی دوست میشدم چه دختر چه پسر حسودی میکرد روی من احساس مالکیت میکرد منم بهش محل نذاشتم یک روز بدون اینکه من بفهمم زنگ میزنه به مادرم جریان تو رو بهش میگه منم رفتم در خونشون ریدم بهش مسدودش کردم.
گفتم چرا نگفتی گفت چرا بگم خلاصه مدتی از دوستی منو فاطمه گذشت یک روز تو اینستاگرام یک نفر پیام داد امین میشه شمارتو بفرستی کارت دارم گفتم شما گفت دوستم منم شماره براش فرستادم دیدم مریم داره گریه میکنه که آره صاحب خونه خونشو میخواد پول پیش خونمون کمه اگه میتونی ۳۰ میلیون بهم قرض بدی منم بهت سفته میدم ماهی پنج میلیون بهت برمیگردونم ترو خدا به فاطمه نگو گفتم نه خیالت راحت باشه منم ازش متنفر بودم سر قضیه فاطمه زنگ زدم به فاطمه گفتم کجایی کارت دارم گفت خونم گفتم آماده شو بیام دنبالت گفت چی شده گفتم آمدم بهت میگم رفتم فاطمه رو برداشتم جریان بهش گفتم تعجب کرد گفت داره دروغ میگه خونه مال خودشونه گفتم چیکار کنم گفت اگه دادی به با خودته من تضمین نمیکنم.
گفتم حیف که تو دوست دخترمی گفت چرا گفتم اگه تو نبودی شک نکن هم میکردمش هم پول بهش نمیدادم.
فاطمه نگاه کرد خندید گفت حالا فرض کن من نیستم گفتم نه بابا مگه دیوونم بهت خیانت کنم ؟
گفت نه دیوونه ای نه خیانت می‌کنی اون میخواست منو و تو رو جدا کنه تازه آبرومو پیش خانوادم برد من میگم بیار بکنش پول بهش نده فقط خونتون نیاریش ناراحت نمیشم بهت قول میدم.
گفتم مگه دوست دخترم نیستی مگه بهم حس نداری چطوری اجازه میدی تو بغل یکی دیگه بخوابم ؟ گفت دوست دخترتم دوستت دارم بهت حس دارم ولی این بیشرف من میخواستم بهش ضربه بزنم ولی خودش آمد با پای خودش گفتم باشه پس صبر کن همین جا بهش زنگ بزنم جلو خودت زنگ زدم جواب داد گوشی سر بلندگو بود گفتم مریم فردا صبح پول امادس خوشحال شد گفت مرسی عزیزم فاطمه آتیش گرفت خخخخخ گفتم ولی یک شرطی داره گفت چی گفتم امشب باید کنارم باشی تا صبح گفت نه من تا حالا از این کارها نکردم فاطمه خندید سر تکون داد.
گفتم خوب باشه هر جور صلاح میدونی فکراتو بکن و زنگ بزن قطع کردم فاطمه با عصبانیت گفت جنده به کی که نداده حالا میگه اینجوری.
زنگ زد مریم به فاطمه گفتم حرف نزن بزار ببینم چی میگه.
گوشی وصل کردم گفتم بله مریم گفت باشه قبول ولی دیگه نباید با فاطمه باشی گفتم بابا من خیلی وقته از فاطمه جدا شدم گفت باشه شب کجا بیام گفتم بهت میگم آماده باش میام دنبالت گفت پول آماده گفتم آره صبح آماده.
فاطمه گفت کجا میبریش گفتم سویت میگیرم تو برنامه دیوار گشتم یک سوئیت پیدا کردم.
فاطمه گفت جان مادرت پارش کن گفتم چشم پول هم بهش ندی من بهت قول میدم پول برای خونه نمیخواد برای دوست پسرش میخواد.
فاطمه بردم رسوندمش خونشون آمدم سویت گرفتم دیدم جاش عالیه تا شب رفتم بیرون و گاهی با فاطمه صحبت کردم.
رفتم داروخونه قرص تاخیری و ژل روان کننده آوردم زنگ زد گفت بیا دنبالم من تو پارک سر کوچه هستم.
به فاطمه پیام دادم دارم میرم دنبالش. گفت برو عزیزم نوش جان بهش گفتم ببین اگه ناراحتی من نمیرم گفت اصلا برو فقط چیزی رو گفتم انجام بده گفتم چشم گفت من زنگ نمیزنم پیام نمیدم تا خودت بدی.
رفتم دنبالش پارک سر کوچه برای اولین بار با خنده نشست جلوم باهام دست داد گفت سلام عشقم منم کلی تحویل گرفتم با همدیگه رفتیم رسیدیم سویت رفتیم داخل گفت اینجا خونتم گفتم نه مهمون دارم سویت گرفتم.
از پشت سر بغلش کردم چسبوندمش به خودم دستم گذاشتم رو سینه هاش گفتم آماده ای گفت آره عزیزم بریم ببینیم چی داری.
گفتم برو تو اتاق خواب تا من بیام رفتم یک قرص تاخیری خوردم رفتم براش دیدم با شورت و کرست دراز کشیده بود منم لباس هامو درآوردم حتی شرتم رفتم براش خندید گفت چه کیری داری گفتم مال خودته عشقم رفتم ازش لب گرفتم کرستش باز کردم سینه هاش افتاد بیرون بهش می خورد با این هیکل سایز سینه هاش ۸۵ بودن با دستام سینه هاش گرفتم خوردم گفت خوب می‌خوری دارم دیوونه میشم مال خودتن منم بهش گفتم رو تخت دراز بکش خوابید شرتش درآوردم رفتم تو بقلش خوابیدم روش ازش لب میگرفتم گفتم از پشت یا از جلو بزارم گفت نه بابا از جلو گفتم مگه دختر نیستی ؟
گفت نه پردم ارتجاعی.
جالب بود که با هر دختری بودم پرده نداشت می‌گفت ارتجاعی خخخخخ.
ژل روان کننده آوردم بهش گفتم برام ساک بزن گفت چشم رفت پایین نشست روبروم کیرم گرفت شروع کرد به ساک زدن عجب حرفه ای بود جنده جوری برام ساک میزد کیرم مثل سنگ شده بود.
گفتم بشین رو کیرم ژل روان کننده ازم گرفت زد به کسش و به کیرم باهاش باز کرد کیرمو مالید به کسش بعد آروم نشست روش اووووووف چه کسی داشت گفت کیرت چند سانته گفتم تقریباً ۱۷ سانته گفت بزرگه نشست کامل بالا و پایین میکرد منم داشتم حال میکردم چند دقیقه ای طول کشید خم شد شد سمتم جوری که سینه هاش افتادن رو سینه هام و عقب و جلو میکرد و تند تند کرد و یکدفعه ناله کرد آبش آمد خوابید تو بقلم آروم شد گفتم دولا شو تا از پشت بزارم تو کست گفت باشه بلند شد دولا شد چه کون گنده ای داشت کیرم کردم تو کسش از پشت و تلمبه میزدم سینه هاش عقب جلو میرفتن بعد خوابوندمش رو تخت پاهاش باز کردم گذاشتم تو کسش خوابیدم تو بقلش جوری میکردمش که سینه هاش عقب و جلو میرفتن خوابیدم روش ادامه دادم آبم داشت میومد کشیدم بیرون ریخمتش رو شکمش خوابیدم پیشش گفت دستمال بده بهش دادم خودشو پاک کرد خوابید تو بقلم دوتای یکم صحبت کردیم گفتم تا صبح دو یا سه بار دیگه میخوام گفت میخوای زخمم کنی گفتم زخم نمیشه نترس گفت باشه نیم ساعت گذشت گفتم آماده باش گفت هستم یک بار دیگه سکس کردیم ولی این دفعه خیلی طول کشید.
بعد بار دوم بهش گفتم مریم گفت بله گفتم از پشت میخوام گفت یعنی از کون ؟ گفتم آره گفت اصلأ صحبتش نکن گفتم پس چه دوست دختری هستی ؟ گفت درد داره تازه فاطمه از پشت داد بهت ؟ گفتم آره خیلی داد گفت درد میاد گفتم نگران نباش آروم میکنم با ژل روان کننده آوردم گفت باشه فقط کم کم ماشاالله کیرت بزرگه گفتم نگران نباش رفتم یک قرص تاخیری دیگه خوردم آمدم کنارش دراز کشیدم یک نخ سیگار روشن کردم بهش گفتم برام ساک بزن بعد ژل روان کننده بزن به خودت آروم بشین رو کیرم خودت راحت تری گفت باشه رفت پایین دوباره برام ساک زد گفت چقدر کمر داری لامصب این بار سومته خندیدم بهش گفتم دوست دختر جدید و سکس جدید بدن عالی خندید داشت برام ساک میزد گفتم پشتت بکن میخوام با ژل با انگشت کم کم بزارم داخلت گفت باشه آمد مثل حالت 69 شدیم با یک دست کسش میمالیدم با اون دست ژل زدم فشار میدادم داخل سوراخ کونش گاهی صداش در میومد ولی چون با کسش بازی میکردم کمتر دردش میومد کل انگشتم جا دادم تو کونش بهش گفتم دولا شو گفت نمیخوای بشینم روش گفتم نه دولا شد رو کیرم و کونش ژل زدم سر کیرمو گذاشتم تو کونش گفت آخ یواش منم آروم فشار میدادم وای واقعا کونش تنگ بود چند دقیقه ای زمان برد تا آخر رفت داخش اونم به خاطر اینکه اذیت نشه دستش برد زیر کسش میزد تا حال کردن کمتر درد احساس کنه منم شروع کردم خیلی آروم تلمبه زدن کم کم سرعتم بیشتر کردم اولش براش درد بود ولی بعد آروم شد خوابیدم روش فقط میکردم سینه شو میگرفتم و میزدم گفت خیلی طول کشید بزار آبت بیاد گفتم زوده هنوز مریم جون تقریباً نیم ساعت زمان برد حس کردم آبم داره میاد ولی دوست نداشتم بیاد دوست داشتم طول بکشه کون نرمش خیلی حال میداد دیگه کنترول نداشتم آبم اومد ریختمش تو کونش همینجوری روش موندم خندید گفت خسته نباشی.
گفتم سلامت باشی عزیزم تا باشه کس و کون تو خندید گفت بار آخره که از کون بهت میدم گفتم اشکال نداره .
از روش بلند شدم رفتم خودمو شستم اونم پشت سر من آمد رفت خودشو شست تقریباً ساعت 4 صبح بود گفت بازم میخوای ؟
گفتم نه بابا گفت خوبه من ساعت 7 باید برم سر کارم گفتم تو بخواب گفت پول یادت نره گفتم خیالت راحت باشه.
نمیدونست چه برنامه‌ای داشتم براش. آمد تو بغلم خوابید ساعت زنگ زد بیدار شد رفت منم دو ساعتی خوابیدم زنگ زد گفت چیکار کردی بهش گفتم سکس دیشب بابت این بود که باعث بشی من از فاطمه جدا بشم آنقدر برام قیافه میگرفتی فقط کردمت که بفهمی با این همه خودتو برام گرفتی آخرش آمدی زیر کیرم خودم کسکش خونه مال خودتونه آنقدر دروغ نگو.
شروع کرد به فحش دادن و بد و بیراه گفتن و میام در خونتو ابروتو میبرم گفتم اگه خونمونو بلدی بیا.
گوشی قطع کردم مسدودش کردم.
بعد زنگ زدم به فاطمه جریان بهش گفتم خندید گفت خوب کردی ظهر بیا دنبالم بریم بیرون گفتم چشم عشقم.
این بود کل داستان.

نوشته: امین


👍 21
👎 4
25101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

949370
2023-09-25 01:41:26 +0330 +0330

انگاری تو داستانا یکی سایز کیرشو دقیق نگه داستانش اپلود نمیشه

5 ❤️

949373
2023-09-25 01:45:28 +0330 +0330

دمت گرم

واقعا باید با این خارکوصده ها همینکارو کرد

لایک

4 ❤️

949375
2023-09-25 01:54:43 +0330 +0330

دختر پولکی و تیغ زن رو باید به هیفده روش سامورایی گایید تا ادعای زرنگی نکنه
البته من بیشتر از یک صدم ثانیه به یه دختر نگاه کنم زیدم رسما کونم میذاره

2 ❤️

949384
2023-09-25 02:28:35 +0330 +0330

مطمینی فاطمه جنده یاب نیس؟اخه تو احمق که حس حسادت دخترارو درک نمیکنی چرا مزخرف مینویسی واقعی نویس

0 ❤️

949450
2023-09-25 08:59:54 +0330 +0330

چرندیات یه مجلوق کوس ندیده بدبخت

2 ❤️

949699
2023-09-26 15:25:44 +0330 +0330

اصل داستان باتوجه به اشاره های پی درپی کیرخود دارای دولِ موشی است که درطول سالیان دراز عمرخویش رشدنکرده وعقده ان رابردل کاشته ، اون کونی روکه داشتند بازمی کردندمال توبوده بی حسی زده بودن دردرواحساس نمی کردی باقی نقل قول هااززبان کارشناسان تحصیل کرده دانشگاه شهوانی.

0 ❤️

949782
2023-09-27 00:25:31 +0330 +0330

باید بالهجه اون بنده خدا گنده تو نون خ بود بخونی خداییش

0 ❤️