من و رویا

1390/04/28

سلام من آريا هستم 28 ساله از شمال،خاطره ي كه براتون مينويسم مربوط ميشه به خرداد ماه سال 90،داستان اينجوري شروع ميشه كه نزديك محل كارم ساختمونه تجاري هست كه چنتا واحد داره،يكي ازين واحدها نشريه است و يه خانمي هم تايپست اين نشريه بودن و از اونجايي كه ايشون حدود 30 سال داشتو در شرف ازدواج بود و هر روزم از جلوي محل كاره من رد ميشد ظاهرا يه جورايي از من خوشش اومد،البته ايشون با من طرح رفاقت نريختن،يه دختر خاله اي داشت به نام رویا كه دانشجوي معماريه،يه روزي كه واسه ساعت بيكاريش اومده بود پيش دختر خالش منو به رویا نشون ميده و به قول خودش كلي ازمن واسش تعريف ميكنه كه پسره خوبيه و برو باهاش دوست شو و ازين حرفا…به قول رویا بهش گفته بود شماره تله محل كارمو كه رو شيشه در زده بوديمو برداره و بهم بزنگه اما اون ممانعت كردو گفت نه و نميخوام.اما دور از چشم دختر خالش شمارمو برداشت.خلاصه يه روزي كه بيكار بودمو داشتم فيلم ميديم تل مغازم زنگيد،شماره آشنا نبود،گوشيو برداشتم گفتم بفرماييد اما كسي حرف نزد!يكي دو بار گفتم الو اما جوابي نيومد.قطع كردم،چند دقيقه بعد بازم زنگ زدو حرف نزد باز من چيزي نگفتم و قطع كردم،دفعه بعدي گوشيو برداشتم ديدم باز حرف نميزنه گفتم خوب يعني چي آخه اگه كار داري حرف بزن اگه نداري اذيت نكن ديگه…ايندفعه خودش قطع كرد،بعد از چند دقيقه ديدم باز زنگيدو خيلي يواش يه صداي دختر بهم گفت اگه ميشه شماره موبايلتو بده گفتم بله!چايي نخورده پسر خاله شدي!گفتم شما نه خودتو معرفي كردي اينهمه هم كه مارو هي اذيت كردي حالا شماره ميخواي؟گفتم نه نميتونم بدم.گفت باشه ببخشيد مزاحم شدم و قطع كرد.

طبق معمول اين حركتش مثه كرم افتاد تو سرم كه اين كي بود،چي بود،چي ميخواست،شمارشو يه جا يادداشت كردم داشته باشم،تا فردايش فوضوليم نذاشت خودمو نگه دارم دم دماي ظهر بود از يه خط ديگم بهش زنگيدم اما حرف نزدم اونم تيز بود چيزي نگفت،ديدم نه اينجوري نميشه،چن ساعت بعد از خط خودم بهش اس دادم گفتم مگه شماره موبايلمو نميخواستي؟پس چرا جواب نميدي،كه اس داد گفت سر كلاسم،خودم بهت اس ميدم…ازونجا دوستيه منو رویا كليد خورد.يه مدت باهم بوديم حرف ميزديم،بيرون ميرفيتم اما بعد از يه مدت تصميم گرفت ازم جدا شه،ميگفت ميترسم وايستت شم كه انگار داشت ميشد،ازون موضوع تا زماني كه اين خاطره پيش بياد حدودا 5 ماه گذشت و يه روزي رفته بودم آرايشگاه ديدم يه نفر هي به موبايلم ميس ميزنه و قطع ميكنه،يعني رو مخم بودا…منم نميتونستم جواب بدم آخه در حال آرايش بودم.كارم كه تموم شد انقدر كه اعصابمو با ميساش خورد كرده بود رفتم به خطه زنگيدم،ديدم يه دختر خانمه يكم حرف زدم شناختمش،و گفت دلش تنگم شده و ميخواد ببينتم،زمان امتحاناتشم بود،دقيقا يادم نمياد چطوري شد كه بعد يكي دو شب كه گذشت حرفاي عاديمون به سكسي تبديل شده بود،نميدونم اون شروع كرد يا من،اما طوري شده بود كه خيلي ازين حرفا خوشش ميومد،منه بدبختم چون خطم ثابته همش زنگ ميزدم آخه اون همش شارژ تموم ميكرد،خلاصه از هرچي كه بگين ما صحبت ميكرديم…تا اينكه يه شب بهش پيشنهاد دادم كه ميخواي باهم سكس داشته باشيم؟آهان اينحارو نگفتم كه قبلش طي اون شبايي كه دوباره باهم دوست شده بوديم و حرفاي سكسي ميزديم رویا 2 3 شب از طيق تل ارضا شد،يه شب كه كلا تشكشو به گفته خودش خيس كرده بود و فردايشم كلي كمر درد داشت،ظاهرا تا اون روز خود ارضايي نداشته،آره ديگه ما باهم واسه يه روز غروب ساعت 7 قرار گذاشتيم كه باهم سكس كنيم مكانشم شد همين محل كارم كه دارم اين خاطره رو مينويسم،رفتم دنبالش يه مانتو و شلواره پارچه ي سورمه ي پوشيده بود حسابي آرايش كرده بود خودشو يعني تيكه ي شده بود،اولش رفتيم بيرون يه چرخي زديم،بعدش اومديم مغازم رفتم طبقه بالا كه بالكنه مغازمه،از قبل تشك و تخت آماده كرده بودم،تخت بالا داشتيم اما تشك از خونه آوردم،بهم گفت جيش دارم،گفتم برو،منم رفتم پايين درو بستم برگشتم،همين كه اومدم بالا رفتم پيشش شروع كرد به بغل كردنو بوسيدنم،منم باهاش ميرفتم،خوابوندمش رو تخت،كلي از هم لب گرفتيم،اينم بگم كه خْْْْْْْْْْْــــــــــــــــــــيلي عاشق لب گرفتن،خــــــــــــــيلي،يعني اگه تا صبحم بهش لب بدي ميخوره،مانتو و شلوارش پارچه ي كه بودن ميشد از روشون بدنشو حس كرد،كم كم مانتوشو با كمك خودش در آوردم،زيرش چيزي جز سوتين مشكي صورتي تور توري نپوشيده بود،سينه هاش خوب بود فكنم 70 يا 75 بود،سفيد با نوكه قرمز كاملا دست نخورده،وقتي سينه هاشو ميماليدم جاي انگشتام رو سينه هاش ميموند،نوكه سينه هاشو شروع كردم به خوردن،ميك ميزدم اونم چشاشو بسته بودو فقط ميگفت جووووووووون…ازين جمله هميشه واسه سكسي شدن استفاده ميكرد،منم دوس داشتم جون گفتنشو،خواستم برم سمت كسش بهم گفت زوده بيا بالا لب بـــــــــــده…رفتم دوباره كلي بهم لب داديم،البته سينه هاشم همزمان ميماليدم،معلوم بود كه خيلي بيتابه،همش بخودش ميپيچيد،منم خودمو بردم سمت كسش كه شروع كنم به ماليدن و خوردنش بهم گفت لخت شو،پيرهنمو قبلا در آورده بودن شلوارم مونده بود،واسه اينكه كيرم سكسي تر ديده شه شبه قبلش رفتم حموم حسابي تميزش كرده بودم به رویام شب قبل سكسمون گفته بودم دوس دارم موي بالاي چاك كستو بذاري واسم خنديدو گفت باشه عزيزم حتما،شلوارمو در آوردم شرتمم سفيد پوشيده بودم،كيرم داشتم ميتركيد،شرتم سفيدم بود بزرگتر خودشو نشون ميداد،اگه تيره بپوشين كوچيكتر ديده ميشه،راستي سايز كيرم حدودا 17 سانته،خلاصه لخت شدمو وقتي واسه اولين بار منو لخت ديد يهو پاشود بغلم كرد،كيرمو از رو شرتم ماليد،اما من هلش دام پاهاشو وا كردم از رو شرت مشكي صورتيه تو توريش شروع كردم به ماليدنش،كم كم داشت آخ آخش بلند ميشد،بهش نگا ميكردم اصلا توين عالم نبود،داشت حال ميكرد،شرتشو خواستم در بيارم چشش وا شد،چشاش خماره خمار شده بود،باسن كوچيكشو بلند كرد،بهم كمك كرد شرتشو در آوردم،پاهاشو دوباره وا كردم كس تنگو خوشكلش جلوم بود،اولين كاري كه كردم ماليدمش،بعد دنبال چوچولش گشتم بس كه كوچيك بود زير لباي كسش مخفي شده بود،لباي كسشو وا كردم خم شدم سرمو نزديك كس تنگش اوردم چوچواشو كشيدم بيرون شروع كردم به ليس زدنش،ميك ميزدم كل شيكمش ميلرزيد،داشت ديوونه ميشد،بعضي وقتاي قلقلكش ميگرفت،بعد از كليماليدن كسش و خوردن چوچولو داخل كس تنگش كه خيلي م تنگ بود پاشد ازم لب گرفت،منو خوابوند و خودش اومد روم لب گرفت،سينه هامو گاز گرفت،همينجور رفت پاييتتر مثه حرفه اي ها عمل ميكرد،دوره شرتمو بوس ميكرد،بعد از رو شرتم كيرمو بوس ميكردو خيلي سكسي بهم نگاه ميكرد،دوس داشتم همونجا كيرمو تا ته فرو كنم تو دهنش،بعد آروم شرتمو در آورد،گرفت دستش باز گفت جوووووووون چقد بزرگه،بوسش كرد،ليسش ميزد،شروع كرد به خوردنش،تا ته نميخورد بهش گفتم بذا تا ته بره،گفت خيلي بزرگه اوق ميزنم،اما تا جايي كه ميتونست ميكرد تو دهنش،از چشاش داشت اشك ميومد،گفتم بسه،كشيدمش رو خودم،بوسيدمش،بعد يكم همو بغل كرديم و پاشدم از عقب بكنمش،كيرمو بردم بغل دهنش گفتنم خيسشش كن،آب دهنشو ريخت روش گفتم برگرد،برگشتو زانو زد،ديدم خيلي سوراخ كونش تنگه،اول با سوراخش ور رفتم انگشتمو كردم بره توش ديدم دادش در اومد،گفتم تحمل انگشتمو نداري چجوري ميخواي كيرمو توش كنم،ديدم نه نميشه،سر كيرمو گذاشتم جلو سوراخ كونش يكم كه فشار دادم داد ميزدو در ميرفت نميذاشت،دوست داشت بده اما درد اشت،يكم تقلي كرد ديدم نميشه تازه سوراخش خوني م شده بود،بيخيالش شدم،رفتم سراغ كسش،سر كسرمو ميماليدم لاي چاك كسش خيلي سعي كردم توش كنم اما نميخواست پردش پاره شه،منم ديدم نه از كون نه از كس تونستم بكنمش يه حالم گرفته شد،بهش گفتم توكه از عقب بهم دادي نه جلو حداقل خودت حال كن كيرمو گرفتم جلو كسش گفتم هر چقدر دوس داري بكن توش،اندازش با خودت فردا نري بگي پردمو زدي …
كيره بدبخت ما شده بود اسباب بازيه خانم،داشت باهاش زندگي ميكرد،منم البته بيكاره بيكار نبودم،انقدر مظلوم نمايي ميكنم،بدنش نرم بود هرجوري كه دلم ميخواست ميتونستم بگردونمش،تقريبا كل سر كيرمو تو كسش مينداختم و از درد زياد تنگيه كسش هم درد ميكشيد هم خوشش ميومد،خلاصه اينكه 2 بار همينجوري سيمرا ارضا شد،منم آخره كاري پاشدم جلوش وايستادم واسم تند تند ميماليدم سر كيرمو ميخورد،خودمم بهش كمك ميكردم،تمام كيرمو خيلي خوب ميخورد،البته يكي دوبارم گازم گرفت دردم اومد،داشت آبم ميومد كه بهش گفتم داره مياد ولي هنوز كيرم تو دهنش بود توي همو ن حالت آبم با شدت ريخت تو دهنش و تا حلقش رفت،يهو كيرمو پرت كرد بيرون انگار داشت خفه ميشد،منم باقيه آبمو خالي كردنم رو سينه و بدنش…بعدش ازينكه كيرمو اونجوري پس زد كلي معذرت خواهي كرد،كلي بوسش كرد و خواست مثلا از دلم در بياره…بعدشم لباسامونو پوشيديم آماده شديم كه برسونمش اينم بگم كه از ساعت 7 تا 10.30 شب باهم بوديم و وقتي رسيد خونه كلي مامانش دعواش كرد،اما اون شب خيلي بابت روزي كه باهم داشتيم هردوتامون حس خوبي داشتيم…بعد ازون فعلا باهاش سكس نداشتم اگه پيش اومد كه مياد واستون مينويسم…

مرسي ازينكه وقت گذاشتين و خوندين.

نوشته: آريا


👍 0
👎 0
27010 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

290613
2011-07-19 20:03:35 +0430 +0430

Ye baram ma aval shim .
:)

0 ❤️

290615
2011-07-19 20:18:18 +0430 +0430

من که آخر نفهمیدم اسمش رویا بود یا سمیرا!؟!؟

0 ❤️

290616
2011-07-19 20:19:00 +0430 +0430
NA

kiram dahanet ba een dastanet asan chera kire man dahanet be tokhmam asan chera bE tokhmam be pashme kose sarina

0 ❤️

290617
2011-07-19 23:37:32 +0430 +0430

=D> ~X(

0 ❤️

290618
2011-07-20 00:09:32 +0430 +0430
NA

بد نبود فقط من نمیدونستم نوک سینه قرمز هم هست کلی تعجب کردم / چه اصراری داشتی که بگی کسش تنگ بود تو که توش نکردی ولی آخر غلط تایپی و دستوری بودیا حیف قول دادم و الا غلطات از داستانت طولانی تر میشد اگه داستانتو یه بار ویرایش میکردی هیچ اتفاقی نمی افتاد تازه باعث میشد قابل خوندن باشه نه اینقدر مزخرف

0 ❤️

290619
2011-07-20 01:05:07 +0430 +0430
NA

خوب بود . فقط همين .
ادمين سلام :d
داستان چرت بزاري ،با من طرفيا.مواظب کارات باش.

0 ❤️

290620
2011-07-20 01:06:27 +0430 +0430
NA

دمت گرم سارا جونم / این سوالا واسه منم پیش اومده جوابمونو بده

0 ❤️

290621
2011-07-20 01:17:22 +0430 +0430
NA

بد نبود . بعدشم کون باید تنگ باشه فکر می کنی همه مث تو گشادن

0 ❤️

290622
2011-07-20 02:59:18 +0430 +0430
NA

خیلی غلط املایی انشایی داشت . چند مورد مبهم بود سوال دارم

  1. در حال آرایش بودم ؟ خب همینه که میشی اسباب بازی دختره از پس هیچ کاری هم برنمیایی
    2.کلا تشکو خیس کرده بود؟ الهی بعدا معلوم شد اولین بارش بوده
    3.مانتو شلوار پارچه ای واست پدیده بود مگه بقیه برزنت می پوشن ؟
  2. آین آموزش رنگ تیره و روشنت خیلی مفیده ولی ببخشید خاکستری چی اون وقت؟
    5.تو از کجا فهمیدی کاملا دست نخوردست ؟:-?
  3. کل شیکمش میلرزید؟ مگه ژله بود ؟
    ولی بهتر از بقیه داستانای این 2-3 روز اخیر بود سعی کن خاطرات بالای 17 سالتو بنویسی :D
0 ❤️

290623
2011-07-20 04:44:34 +0430 +0430
NA

کل سر کیرت می رفت تو کسش؟!؟!!؟!؟
مگه سر کیرت چند سانته؟؟!!

0 ❤️

290624
2011-07-20 06:10:38 +0430 +0430
NA

چی بگم والا؟حد اقل از خیانت بهتر بود مرسی

0 ❤️

290625
2011-07-20 07:38:03 +0430 +0430
NA

دادش كلا ريدي به تشك وداستان نوسيو الك و غربيل" جون اون ننت !اگه دوباره پاداد در مالي كني جون داداش ننويس!..حالم بهم خورد! بازم سينه هاش70 تا 75 بود ! (اقايو ن همه دستگاه تشخيص سايز سوتين رو دارن)
اگه يارو مشك هم داشته باشه پيش چشم اقايون 70 تا 75 بيشتر نيست.

تازه بزنم به تخته كيرهاهم همه كلفته اونقدر كه تو هر سوراخي با بدبختي ميره( از بس از كيراشون متشكرن)

0 ❤️

290627
2011-07-20 07:57:43 +0430 +0430
NA

akhe koskesh khar khodeti mage az khordad5mah gozashte?kiri

0 ❤️

290628
2011-07-20 09:11:11 +0430 +0430
NA

1- ما مفهميديم اين سميرا بود يا رويا
2- به قوله mamal3380 خرداد ماه 1 ماه پيش بود نه 5 ماه
3- اگر ميخواستي در مالي كني ميرفتي حموم صابون گلنار سوراخ ميكردي ميكردي توش بهتر از اين بود كه
4- تو تخت داشتي بالاي مغازت تشك نداشت مگه براي دكور بوده تخته خالي
5- اين چه مغازه ايي كه ساعت 7 هيچ مزاحمي نمياد درشو بزنه . اين ساعت به قوله ما كاسبا سر چراغيه
ولي در كل برو جق بزن ابرو پسرارو نبر

0 ❤️

290629
2011-07-20 17:43:05 +0430 +0430
NA

تو و رویا اسم داستانت نبود.تو توی رویا بودی درسته

0 ❤️

290630
2011-07-20 18:01:40 +0430 +0430
NA

خوب بود مرسي ولي خداييش فكر كن داري كتاب منتشر ميكني.اينجوري مينويسي؟؟؟؟به قول ساينا جون اگه يه بار ويرايش كني بد نميشه. مرسي

0 ❤️

290631
2011-07-20 18:33:14 +0430 +0430
NA

:P هر چی بچه ها بگن!

0 ❤️

290632
2011-07-20 19:03:44 +0430 +0430
NA

خاطره ي كه براتون مينويسم مربوط ميشه به خرداد ماه سال 90
حدودا 5 ماه گذشت!!!
کیرم تو این جمله بندیت!!!

0 ❤️

290633
2011-07-20 23:05:34 +0430 +0430
NA

eywal, ha ishe khosh bashid

0 ❤️

290634
2011-07-21 01:02:25 +0430 +0430
NA

cadasil ممنون از لطفت دوست عزیز

0 ❤️

290635
2011-07-22 08:30:52 +0430 +0430
NA

به به بیخیالم نمیشین آقایون به جای تعریف از دخترا نظر بنویسن!!!
بد نبود (البته اگه از اشکالاتش بگذریم)
:D

0 ❤️