کردن دوست دختر تو مدرسه خودش

1402/11/25

سلام به همه داداشا و ابجیای گل امیدوارم حال دلتون خوب باشه
آقا این داستان بیشتر فان تا سکسی و خوب یه جاهاییش هم سکسیه
و اینم بگم خاطره مال ۱ سال پیش یعنی ۱۴۰۱ هست

اسم من آرشه ۱۹ سالم بود و کلاس دوازدهمی بودم قدم ۱۸۰ و وزنم ۸۸
یه دوست دختر داشتم که الان کات کردیم ولی به یادش خاطره رو اومدم بزارم سایت خلاصه
دوست دخترم اسمش مهسا بود ۱۷ سال داشت کلاس ۱۱ بود با سینه های ۴۰ ولی باسنشو نمی‌دونم یادم نیست قدشم ۱۶۰

آقا نزدیکای عید بود بی مکانی داشت بهمون فشار می‌آورد تا وقتی که یه فکری به ذهنمان زد قرار بود روز یکشنبه من نرم هنرستان و برم مدرسه مهسا و خودمو برادرش معرفی کنم و وقتی اومد یواشکی بریم تو دستشویی و بریم روکار خلاصه نقشه رو کشیدیم و رفتیم خونه
روز یکشنبه فرا رسید من یواشکی از خونه زده بودم بیرون به بهانه خرید دارو چون گفته بودم سرما خوردم ساعت ۹ از خونه زدم بیرون و رسیدم هنرستان مهسا اونایی که تبریزی هستن شاید بشناسن هنرستان شهیدان کربلا که طرف های خیابان ارتش هست خلاصه رسیدیم اونجا وسطای زنگ دووم بود تا رفتم داخل ناظم مثل کیر خر اومد جلوم

بفرمایید آقا با کی کار داشتی ؟

سلام خسته نباشین من برادر مهسا سفریزار هستم

گفت مراجعه کنید دفتر

منم گفتم خیلی ممنون و رفتم حدود ۱۰ دقیقه تو دفتر بودم یکی اومد گفت

بفرمایید چه کمکی میتونم بکنم

سلام خسته نباشین میشه مهسا … کلاس یازدهم ۳ رو صداش کنین بیاد

گفت شما چه نسبتی داشتین با مهسا جان

گفتم برادرشم

گفت باشه الان صداش میکنم

از بلندگو گفت که بیاد

تا اومد همو دیدیم داشتیم قش میکردیم که ناظم گفت میخاین ببرینش با خودتون گفتم نه تو حیاط میخوام باهاش حرف بزنم کارش داشتم گفت باشه

رفتیم حیاط دل سیر خندیدیم گفتیم عجب گیری کردیم این ناظما رو ها

رفتیم داخل دستشویی نگم براتون چه تمیز بود دستشویی هاشون انگار ویلا بود لا مصب

وقتی رفتیم تو یکی از دستشویی ها درو بستیم اون موقع بود حشرمون زد بالا اول ب
لب رفتیم بعد شلوارشو کشید پایین از کس کردم انقدر تند تلمبه میزدم که داشت
صدا الکسیس در میآورد حدود ۱۰ دقیقه بعد آب هر دوتامون اومد از هم لب گرفتیم تا خواستیم بیایم بیرون دیدیم زنگ خورد گفتیم یا ابالفضل ریدم گفتیم چیکار کنیم چیکار نکنیم گفت تو یجوری بچسب به در منم بشینم رو مسترا هرکی اومد از پنجره مات دید منو بگم دارم میرینم نفهمن تویی خلاصه همینمارو کردیم ۵ دقیقه گذشت دیدم دخترا تو دستشویی دعوا انداختن یکی جیغ میزد یکی دعوا میکرد یکی فش مادر میداد وسطاشم شیلنگو برداشته بودن داشتن آب می‌پاشیدندیه زره هم ریخت روم 😂😂😂 خلاصه نگم داشتم از خنده میمردم خلاصه زنگ دوباره خورد شد زنگ سووم همه رفتن تو کلاسا ما تا خواستیم بیایم بیرون دیدیم دوتا دختر اومدن تو دستشویی گفتم حتمن الانا میرن که یهو صدا فندک شنیدم بعد بوی سیگار اومدم با خودم گفتم ریدم تو این شانس الان یه ساعت اینجارو شیره کش خونه میکنن داشتن سیگار میکشیدن که یهو دیدم از این آهنگ کیریا گذاشتن از اینا که شکست عشقی میخورن میام می‌خونن یه زره خندم گرفت به مهسا گفتم فاز اینارو نگا گفت اینجا اینطور چیزا عادیه بعد پنج دقیقه دیگه داشتم از بوی عنو گوه می‌مردم که یهو دیدم اهنگشون قطع شد بعد صدای لب گرفتن اومد با خودم فکر کردم یعنی چی بعد دو هزاریم افتاد دارن لز میکنن 😂😂😂 اصلن منفجر داشتم میشدم از خنده میگفتم فاز اینا رو نگا نه به سیگار کشیدنشون نه به لزشون خنده هام وقتی بند اومد به مهسا نگا کردم دیدم دیدم داره خوابش می بره خواستم بیدارش کنم دیدم صدای پا اومد و دخترا رفتن بیرون گفتم حتما صدای منو شنیدن ترسیدن رفتن ولی وقتی خواستم درو باز کنم دیدم بازم صدا میاد از گوشه پایین نگا کردم دیدم یکی طی به دست داره زمینه می‌شوره فهمیدم که نظافت چیه به مهسا با صدای زعیف و اشاره فهموندم گفت این بعد ۱۰ دقیقه فک کنم بره خلاصه ده دقیقه هم صبر کردیم خواستیم بیایم بیرون که دیگه کلن زنگ آخر زده شد و دارن میرن خونشون ساعتو نگا کردیم دیدیم شده ۲نیم یه زره هم صبر کردیم بعد با خیال راحت اومدیم بیرون از هنرستان خارج شدیم تو راه برگشت کلی داشتیم از اتفاقات می‌گفتیم و می‌خندیم

بعد از گذشت ۱ سال باهم دیگه کات کردیم با اینکه جدایی از من نبوده ولی بازم دوسش داشتم امیدوارم از خاطرم لذت ببرید می‌دونم خیلی طولانی شد ولی بازم امیدوارم لذت برده باشید خداحافظ 👋
اگرم غلط املایی داشتم شرمنده 👋

نوشته: سپهر


👍 4
👎 31
32401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

971038
2024-02-15 00:33:08 +0330 +0330

کیرم دهنت

3 ❤️

971078
2024-02-15 03:23:17 +0330 +0330

کیر اجداد ساسانیان تو کس مادرت جقی تخم سگ

6 ❤️

971080
2024-02-15 03:32:00 +0330 +0330

ده دقیقه موندن تو دسشویی زنگ آخر شد یهو
سفر در زمان

2 ❤️

971091
2024-02-15 05:19:25 +0330 +0330

واقعیت این هست دستت گرفتن بردن دستشویی یکون سیر کردن ازت اخه مدرسه دخترونه انقدر بی در پیکر نیست

3 ❤️

971092
2024-02-15 05:20:58 +0330 +0330

لاشی جقی سایز 40 از کجات در آوردی

2 ❤️

971093
2024-02-15 05:42:12 +0330 +0330

باحال بود 😂

0 ❤️

971118
2024-02-15 10:52:49 +0330 +0330

اخه بی ناموس
بازم ی قد ۱۸۰ سانتی
همه درازن چرا اینجا
تو خیابون ولی نمیبینیمشون
اگر پول میدن بگی ۱۸۰ سانتی هستی
منم داستان بنویسم بگم ۲ متر قدمه
دیوثه مادر عمومی

2 ❤️

971120
2024-02-15 11:02:20 +0330 +0330

با خوندن کامنتهای دوستان چیز قابل عرضی نموند. البته ی کیر قابل عرضه دارم ک حواله میدم به هفت سوراخ خودت و پدرت باشد که رستگار شوید و دیگه ننویسی

0 ❤️

971122
2024-02-15 11:16:09 +0330 +0330

سینه ۴۰؟؟؟؟؟😂😂😂

0 ❤️

971130
2024-02-15 11:52:09 +0330 +0330

بچه کونی و نگاه کن تروخدا چه مزخرفاتی نوشته

0 ❤️

971133
2024-02-15 12:12:04 +0330 +0330

سپهر دیس لایک 16 نوش جونت کم جغ بزن همیشه بزن اولا آبروی نداشته دخترو بردی عوضی اسمش نوشتی کلا هنرستان ها ومدرسه ها ی راهنمایی و دبیرستان دوربین داره
و محوطه ها کنترل میشه پس خودتی که چندساعت تو گوه دونی و توالت بودی خیلی بدبخت هستی مجلوق و کونی کس ندیده.

0 ❤️

971151
2024-02-15 15:34:33 +0330 +0330

عجب،مدرسه ای بی در و پیکری بوده

0 ❤️

971158
2024-02-15 17:01:30 +0330 +0330

خواستی تا خودم بکنمت

0 ❤️

971187
2024-02-15 20:51:22 +0330 +0330

نویسنده پسر و قطع به یقین زنپوش میباشد😂
آخه اون ناظم از خودش نپرسید اینا که رفتن توی حیاط حرف بزنن چرا برنگشتن؟ ۹ صبح از خونه رفتی کلا نیم ساعت توی دستشویی بودی ساعت شد ۲ و نیم؟ زنگ‌ آخر خورد و توام خیلی راحت از مدرسه دخترونه اومدی بیرون؟
همین ۳تا مورد ثابت میکنه موقع نوشتن دستت توی شرتت بوده

1 ❤️

971205
2024-02-16 01:11:01 +0330 +0330

یا خیلی مدرسه بی صاحابه یا تو خیلی تخم داری😂😂😂

1 ❤️

971314
2024-02-16 13:00:41 +0330 +0330

کیرم تو خودت و دوست دخترت و داستانت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها