نخستین گی

1402/05/03

سلام دوستان
من آرینم و داستانی که میخوام براتون تعریف کنم راجب اولین گی زندگیمه. (هشدار : برای از بین نرفتن حس داستان پس نویس را نخوانید)
در مورد خودم بگم ۱۹ سالمه اهل شهر رشت. گی هستم و از پسرای سفید و موطلایی خوشم میاد
خلاصه پارسال بود که به اصرار خانواده تصمیم گرفتم به یه ورزش برم.
خودم ورزش های رزمی رو بیشتر دوست داشتم.
یکی از دوست های پدرم (که خودش ورزشکار بود) به خاطر قد بلندی که داشتم پیشنهاد کرد تا ورزش تکواندو رو شروع کنم.
توی محله خودمون یه باشگاه بود. اونجا رفتم و بعد از چند جلسه راه افتاده بودم.
در کنار استادمون یه پسری هم سن خودم به عنوان ارشد کلاس اونجا بود که کمربند مشکی داشت. اسمش نیما بود.
در مورد نیما بگم پسر سفیدی بود و موهای مش داشت.
هم سن بودیم منتها اون ۵ سال پیش ورزش رو شروع کرده بود.
از اونجایی که من در مقابل بقیه بچه ها بزرگتر بودم و فقط با نیما هم سن بودم خیلی زود من و نیما رفیق شدیم.
اون بهم گفت که چون قدم بلنده و سنم هم نسبت به بقیه بالاست میتونم زود کمربند سفید رد کنم.
تو این مدت من از نیما خوشم اومده بود و جذبش شده بودم.
بدن جذابی داشت و همیشه به خودش می رسید. فیسش هم خوشگل بود.
هفته اول ورزش رفتنم تموم شده بود که توی واتساپ نیما بهم پیام داد.
جوابش دادم و بعد سلام علیک و خوش و بش ازم خواست تا با هم به یکی از پارک های شهرمون (پارک دانشجو) بریم و پیاده روی کنیم.
از اونجایی که رفیقای خیلی صمیمی نبودیم یکم تعجب کردم.
ولی چون بیکار بودم و از نیما هم خوشم میومد قبول کردم.
رفتیم پارک و نشستیم و تصمیم گرفتیم یه ساندویچ فلافل بگیریم.
ساندویچ رو گرفتیم و توی مغازه نشستیم و‌ خوردیم.
تو این مدت بیشتر در مورد تکواندو حرف می زدیم.
تا اینکه نیما آروم اروم بحثو عوض کرد و پرسید : تا حالا شده سکس داشته باشی ؟
-نه. ولی یه بار دختردایی ام رو بوسیدم. البته اونم واسه قدیما بود. الان اهلش نیستم. خودت چی ؟
-من یه بار رل زدم. اما کات کردیم. می دونی وقت کافی نداشتم. دخترا همه اش توجه می خوان.
-خب آره.
-بهترین کار ر‌و گی ها می کنن. نیاز نیست دخترا و رفتار های اعصاب خردکن شون رو تحمل کنن.
-گی ها ؟ خب آره اگه بخوای از این منظر بهش نگاه کنی.
احساس کردم نیما می خواهد چیزی بگوید. اما خجالت می کشد.
بحث را ادامه دادم.
گفتم : من تا حالا تجربه گی نداشتم.
-منم نداشتم. می دونی می ترسم به گا برم. فکر کنم درد داشته باشه.
-آره.
بعد از اینکه ساندویچ را خوردیم نیما نذاشت من حساب کنم و خودش ساندویچ هارو حساب کرد.
رفتیم توی پارک. کنار دریاچه ایستادیم (پارک دانشجوی رشت یه تالاب داره) و حرفی نزدیم.
گفت : اگه تو تکواندو مشکلی داری رو کمکم حساب کن.
-حتما. تا الانم خیلی کمکم کردی. بهت مدیونم.
-قابلی نداشت. به هر حال رفاقت همینه.
به یک سری چیز ها شک کرده بودم‌.
نیما طرز عجیبی حرف می زد.
گفتم : تو تا حالا با یک گی دیدار کردی ؟
-نه. تا حالا گی ندیدم. اما به چند نفر مشکوکم.
-کیا ؟
-راستش رو بخوای برادرم. دانشجوئه و تقریبا می تونم بگم همه رفتاراش به یه گی می خوره.
-خودت چی ؟
-من ؟
-آره تو. فکر می‌ کنی گی هستی یا نه ؟
-راستش نمیدونم. از اینکه فکر کنم گی ام عذاب وجدان میگیرم.
-پس به پسرا علاقه داری ؟
-خب از بعضیاشون…
-خدا. خیلی عجیبه. اصلا فکرشو نمی کردم.
آرام دستم را روی شانه اش گذاشتم و گفتم : روی من حساب کن. به کسی نمیگم.
گفت : آرین میتونم باهات راحت باشم ؟
-آره البته.
-من ازت خوشم میاد.
-اززز مممن ؟
-اوهوم.
گفتم : خب پس یه روز باید بیای خونه مون.
-یه روز قرار بذاریم.
-اوکی.
-بای.
وقتی به خانه رفتم هم شوک بودم و هم خوشحال.
برای جمعه که پدر و مادرم می خواستند خونه همکار بابام برن می تونستم نیما رو دعوت کنم.
خلاصه روز جمعه رفتم حموم. بدنم رو شیو کردم.
بعد عطر زدم و دو تا شربت آلبالو هم درست کردم.
نیما ساعت ۲ بعدازظهر رسید.
وقتی اومد تو اول با شربت ازش پذیرایی کردم و بعد سعی کردم آروم خجالتش رو از بین برم.
گفتم : خب نیما جان. نمی خوای شروع کنیم ؟
-چرا می خوام.
-پس معطل چی ای ؟ لباسات رو در بیار.
نیما بلوز مشکی اش را که پوشیده بود در آورد.
باز آن بدن جذابش. نمی توانستم دست بکشم.
بعد از آن شلوارش را که کتان کرم رنگ بود در آورد.
گفتم : جورابات رو در نیار. دوست دارم تو پات باشن.
نیما گفت : اوکی.
وقتی می خواست شورتش را در بیاورد حسابی خجالت کشیده بود. وقتی دیدم کاری نمی کند گفتم : بذار کمکت کنم.
خودم رفتم و شورتش را پایین کشیدم.
باورم نمی شد.
یه کیر تراشیده و نسبتا بزرگ داشت‌. رگ دار بود و بوی خوبی می داد.
گفتم : چه چیزی اون زیر پنهون کرده بودی شیطون.
نیما خندید و چیزی نگفت.
بی اختیار کیر نیما را داخل دهانم گذاشتم.
شروع کردم برایش ساک زدن.
کیرش را در دهانم با زبان لمس می کردم.
چون اولین بارم بود حرفه ای نبودم.
ساک زدن را ادامه دادم تا اینکه دیدم کیرم از شدت حشر دارد شلوارم را سوراخ می کند‌.
کیرش را خارج کردم و لباس هایم را در آوردم.
نیما که دیگر یخش آب شده بود گفت : چه کیریه.
-بخورش.
نیما آمد و او هم کیرم را در دهانش انداخت‌.
با زبانش کیرم را بازی می داد و خیس می کرد.
وقتی کیرم توی دهانش بود احساس گرمی خاصی داشتم.
ساک زدن را ادامه داد تا اینکه به او پیشنهاد دادم به تخت برویم.
روی تخت کنار هم خوابیدیم.
لب هایمان را روی همدیگر گذاشتیم و فرانسوی بوسه گرفتیم.
زبان هایمان به همدیگر برخورد می کرد و آب دهانمان در یک دیگر می لولید. بعد از اینکه بوسه تف دار را تمام کردیم پاهای نیما را باز کردم.
آن جوراب های کوتاه مشکی در پاهایش می درخشیدند.
به سختی کیرم را داخل کونش کردم و سعی کردم حالتی را پیدا کنم که هم من و هم او درش راحت باشیم.
اول آرام تلمبه زدم. نیما آه و ناله های ریزی می کرد.
بعد از اینکه دیدم کونش آروم آروم گشاد شده دیگر با شدت تلمبه می زدم.
نیما چه از قصد چه از روی سوزش آه می کشید.
صدای آهش واقعا دل نواز بود.
بعد از آبم آمد بخشی اش داخل کون نیما خالی شد. بقیه را نیما کیرم را در دهانش انداخت و خورد.
می دانید بعد از سکس مخصوصا اولینش آدم عذاب وجدان دارد.
نیما هم عذاب وجدان شدیدی داشت.
او را از پشت بغل کردم و گفتم : ناراحت نباش. به این فکر کن تا آخرش هر موقع نیازم داشتی باهاتم.
نیما برگشت و نگاهم کرد. بغلم کرد. کیر هایمان به هم خورد.
گفت : من تعجب می کنم دارم این رو میگم اما دوستت دارم.
-منم همینطور. تا ابد باهات میمونم.
از او بوسه ای کوچک گرفتم.
پس از این قضیه دیگر با نیما سکس نکردم.
راستش بر خلاف حرف هایی که زده بودم نمی خواستم گی باشم.
وقتی پدرم خانه آمد فهمیدم با صحبت هایی که با دوستش داشته قرار است انتقالی بگیرد.
می خواستیم به تهران مهاجرت کنیم.
این یعنی دوری از نیما.


پس نویس :
از یک طرف با احساساتم می جنگیدم و از طرفی از همجنسگرا بودنم بیزار بودم.
سرانجام از نیما خداحافظی کردم و قضیه را به او گفتم.
گفت که ایرادی نداره و تو همیشه یادم می مونی.
بعد از اون دیگر نیما را از زندگیم حذف کردم.
الان یک سال گذاشته و با دختری به اسم الینا دوستم.
خواستم بگم انسان ها شاید بعضی مواقع کاری بکنن که لذت زیادی بهشون بده.
ولی من دوست نداشتم همجنسگرا باشم. اصلا به غیر از استریت هیچ گرایشی را دیگر قبول ندارم.
نمی دونم شاید هم اشتباه کردم.
ولی خلاصه الان من یه پسر استریت هستم و کاملا راضیم.

نوشته: آرین


👍 3
👎 24
12701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

939408
2023-07-26 00:56:24 +0330 +0330

یجاهایی لحنت زیادی ادبی بود مناسب داستان سکسی نیست این لحن
ولی داستانت خوب بود

0 ❤️

939412
2023-07-26 01:38:26 +0330 +0330

رسما یه مشت چرندیات بلغور کردی .
اولا وسط داستان چرا یه دفعه سبکت عوض شد ؟ کلا زیر رو شدی .
قشنگ یه لحجه ی رو مخی رو میشد حس کرد .
دوما این چه طرز بیان داستانه ؟
اصلا گی نبودی مجبور بودی بری بچه مردم رو بکنی ؟
سوما شما علنا اول داستان قید کردی که گی هستی! بعد چرا برگشتی میگی نمی‌خواستم همنجسگرا باشم ؟ این یعنی نقص حرف خودت و کاملا واضحه چیزی که نوشتی رو نخوندی خودت و حتی کاملا واضحه که اول داستان هنوز نزده بودی ولی یه دفعه که خالی شدی برنامه ات برای نوشتن عوض شد داستان رو عوض کردی !

3 ❤️

939417
2023-07-26 01:57:13 +0330 +0330

کصکش این چیه وسطش شبیه مکالمه های کتاب عربی دوازدهم بود .دیوث یکم محاوره ای می‌نوشتی
اب دهانمان در هم میلولید؟
ناموسا؟

4 ❤️

939437
2023-07-26 03:04:13 +0330 +0330

چاخان

0 ❤️

939441
2023-07-26 03:33:05 +0330 +0330

انگار وسط نوشتن معلم ادبیاتت اومده بالاسرت

2 ❤️

939449
2023-07-26 05:16:33 +0330 +0330

چه چرت و پرتا. اخه کسی که بار اولشه میخواد سکس داشته باشه اینقدر رک بدون خجالت کشیدن رو در رو پیشنهاد میده؟

2 ❤️

939471
2023-07-26 09:39:31 +0330 +0330

سلام
لطفا توی پی وی پیام بده بهم

0 ❤️

939485
2023-07-26 13:13:03 +0330 +0330

ای جانم، لذت از زندگی ببر،

0 ❤️

939488
2023-07-26 13:17:43 +0330 +0330

بی ناموس دلقک با پسر لب گرفتی کیر ساک زدی کون پسر کردی بعد میگی نمیخواستم گی باشم

2 ❤️

939556
2023-07-27 02:11:24 +0330 +0330

کیرم در داستان نویسی ات.
کونی شاهنامه مینویسی؟؟

0 ❤️

939562
2023-07-27 02:49:57 +0330 +0330

معمولا به هیچ داستانی ، حتی اگه ضعیف باشه هم دیس لایک نمیدم
ولی پس‌نویس مزخرفت هزارتا دیس لایک داشت

0 ❤️

939574
2023-07-27 06:21:44 +0330 +0330

یه مفعول خوشگل از تهران برای دوستی دائم نیست

0 ❤️

939592
2023-07-27 11:27:15 +0330 +0330

انگاری یه ربات داستانو نوشته

0 ❤️

939612
2023-07-27 18:03:02 +0330 +0330

من داستانت را یک داستان کیری میپندارم که از زبان یک ادم کونی بیرون امده است و منتظر یک عدد کیر کلفت میباشد
کیر خر تو کونت با اون لحن نوشتنت ادمو یاد داستان جم و غول میندازه کونی اوبی

0 ❤️

940268
2023-08-01 02:59:58 +0330 +0330

چاخاان

0 ❤️