...قسمت قبل

حدود چند ماه از این قضایا میگذشت و هر روز عادی تر میشد.
اینجا باید بگم که یوسف راننده کامیونت بود و هر از چندگاهی میومد شهر ما و به این بهونه همو میدیدیم ولی بعد از اون ماجرا دیگه رابطمون سرد شد نگین هم دوس نداشت بیاد خونمون یا باهم در ارتباط باشیم.چون توی سکس یا حالت عادی اسمش میاوردم میگفت اسمش نیار .خود یوسفم ترسیده بود و تقریبا رابطمون قطع شد در حد اینکه واتس اپ یا اینستا استوری لایک میکردیم.
تو بیمارستان(محل کارم)من سرپرستار و محمد کمک پرستار بود.محمد جزو بهترین رفیقام بود.از سر و راز هم خبر داشتیم.
بعد که متوجه شدم نگین انگار واقعا میخاد به این یکی بده گفتم یکم تحقیق کنم بدک نیست.(چون قبلا دیده بودم برای تخفیف گرفتن و نمره گرفتن و…با پسرای دیگه لاس میزد ولی هیچ وقت زیر نمیداد)
تو همین سایت از چندتا بچه های مثلا باتجربه امار گرفتم حرف کلی همشون تقریبا شبیه بود و میگفتن فامیل نباید باشه،همکار نباید باشه،همسایه هم نباشه.
اولین بار حتما تو خونه خودت باشه.و کلی راهنمای دیگه.خیلیام پیشنهاد میدادن ک ما خودمون بیایم و…ولی از اصل قضیه خبر نداشتن که نگین حوسش جای دیگست.منم هر چی به نگین گفتم همکار نه قبول نمیکرد و میگفت از کجا میفهمه تو شوهرمی.
بگفته خودش تو بیمارستان محمد رو دیده.
بلاخره روز قرارشون سر رسید و قرار شد تو ماشین همدیگه رو ببینن.از اونجای که میترسیدم ببرش خونه و با دوستاش خفتش کنن گفتم فلان ساعت که سرکاره زنگ بزن بگو تو فلان خیابونم و بیا دنبالم و باهاش برو تا خونه.هم فرصت هماهنگ کردن با دوستاش رو نداره و هم باید زود برگرده سرکار.
منم پر از هیجان و استرس و …بودم.ولی تنها چیزی که امیدوارم میکرد این بود که محمد دهن لق نبود و بچه با مرامی بود.
شب که سرکار بودیم اومد پیشم گفت مهدی من ۵ دقیقه برم بیرون زود میام.
گفتم کجا میری؟گفت مخ یکی رو زدم برم اوکیش کنم.
گفتم باشه برو ولی زود بیا.رفت و برگشت گفت بیا ماشینت در بیار جلو ماشینمه.سویچ دادم بهش گفتم‌با ماشین خودم برو.من و نگین کل تایم باهم در ارتباط بودیم.
از اینجا به بعدش از زبون نگین میگم
گفت تا قبل اینکه محمد برسه چون فشن ارایش کرده بودم و لباسام خاص بودن کلی بهم متلک پروندن و خاستن سوارم کنن.
همین که محمد رسید سوار شدم.سلام کردیم و راه افتادیم تا یه دور زدیم یه بوس ازم کرد منم خیلی خوشم اومد بهش گفتم برو سمت خونه و داشت میرفت سمت خونه.تو مسیر فقط اون سوال میپرسید و من جواب میدادم تا رسیدیم و خدافظی کردم.
گفتم خوب کاری نکردین گفت نه اصلا نمیدونستم چیکار کنم اونم کاری نکرد.گفتم حتی یه ساک کوچیک هم نزدی گفت نه.همین حرفا رو محمدم گفت.البته بهش گفتم تو ماشینم که نکردیش که کثیف بشه گفت نه فقط در حد بوس و لب‌.
نگین هم کلی هیجان زده شده بود و دیگه چتاشون فقط سکسی شده بود.منم دیگه کاریشون نداشتم.تا دو روز بعد دعواشون شد و باهم کات کردن.
ظاهرا محمد گفته بود بیا خونمون و … اونم قبول نکرده بود و بعد یکی دوبار گفتن دعوا و…چون من گفتم حق نداری بری خونشون.ممکنه فیلم بگیره یا با دوستاش باشه.
تو اداره حالا کار من بود که اشتیشون بدم.
پرسیدم چه خبر یارور رو کردی بلاخره یا نه.
گفت نه بهم زدیم.پا نمیداد.فحشم بهش داد.
به خانمم گفتم بهش پیام بده سلام کن خودش پشیمونه .بگو هر وقت زنگت زدم بیا خونمون.دوباره رابطشون خوب شد.
بازم مثل قبل وقتی سرکار بود بهش گفت الان میتونی بیای پیشم تنهام و …ساعت ۱۲ شب بود گفتش نه نمیزارن و فوقش برا یه ساعت و باید قبلش تاخیری بخورم و …
نگین گفتش بگو مشکل پیش اومده و مرخصی بگیر.بازم محمد اومد پیشم پیاماش نشونم داد شروع کرد خواهش کردن که جیم بزنه و منم چون دوس نداشتم عجله ای باشه گفتمش برو قبل ۶ برگرد.به نگین گفتم همه عکسای من و لباسای کار من قایم کنه نبینه و بدونه تو زن منی و…
محمد رفت و از اینجا به بعد از زبون خانمم میگم
همین که اومد تو خونه درو بستم بغلم کرد و شروع کرد به لب گرفتن گفت اصلا فرصت نکردم بگم بیا بشین یا گوشیت بده گفت مستقیم تو بغلش رفتم تا اتاق خوابو اونجا افتاد روم و یکی یکی لباسام دراورد(نگین سفید و خوش اندامه و بدنش مو نداره و لیزر هست)
منم دیدم دیگه نمیشه کاری کرد پس منم شروع کردم با دست یکم لباسش دادم بالا یعنی درش بیار و اونم بدون معطلی دراورد و دس کردم تو جیبش گوشیش دراوردم گزاشتم تو کشو پیش تخت.و شلوارش تا زانو اوردم پایین کیرش راست راست بود از کیر تو باریک تر ولی دراز تر بود.اینقد براش ساک زدم که گفت بسه دیگه الان ابم میاد .کیرش اینقد خوشمزه بود اگه میزاشت تا صبح براش میخوردم.منم که لخت الان جلشون بودم یه پامو داد بالا و کیرش که با اب دهنم خیس بود رو حول داد داخل ۴ تا تلمبه زد و منم داشتم دیوونه میشدم یهو کشید بیرون و ابش پرت شد رو سینه و شکمم.
ضد حال بدی بود من تازه داشتم لذت میبردم.محمد گفت خودت نزاشتی تاخیری بخورم.الان یکم صبر کن دوباره شق میشه.
هر چی دوباره براش ساک زدم راست نشد.ضد حال خیلی بدی بود.گفت یه چیزی بیار بخورم فعلا وقت داریم.منم براش کاکائو و شیرینی اوردم که تو خونه داشتیم.
لخت پیش هم بودیم که خواست گوشیش در بیاره کسی زنگ نزده باشه منم‌نزاشتم گفتم ولش کن همینجور که لخت ایستاده بود بلند شدم رفتم بغلش نتونستم تحمل کنم دوس داشتم دوباره بکنش تو و ارضا نشه.
ایستاده یکم کونم مالیدم یه کیرش اونم از پشت سینه هام‌گرفته بود دیدم کیرش تکون خورد دوباره رفتم پایین و شروع کردم ساک زدن دیدم راست شد ولی نه مثل اول.اینه دفه گفت داگی وایستا منم سجده کردم زیرش و سرکیرشو گزاشت داخل.همین که حول داد داخل ارضا شدم و محمدم فهمید.
حالا که ارضا شدم محمدم خیالش راحت شد چند مدل زیرش خوابیدم خاست از کون بکنه نزاشتم گفتم دفه دیگه و اخر دراز کشید و سوار کیرش شدم چند تا تلمبه زد و گفت در بیا ابم داره میاد دوس نداشتم در بیام ولی دراومدم و ابش رو ریخت رو دستمال بعدش ۵ دقیقه ای ولو بود چند تا فحشم به کارش داد و گفت باید برم.بوس و لب گرفتیم و رفت.
منم صبح وقتی رفتم خونه جرش دادم اونقد کردمش.ولی اون لذت خودش رو برده بود.
وقتی لب میگرفتم ازش حس خوبی نداشتم.میدونستم کیر محمد توش بود.از طرفی خوشحال بودم که نگین خوشهاله و از طرفی از عاقبت کار می ترسیدم.
به نگین گفتم دیگه باهاش کات کن و حق نداری بهش بدی.
نگینم نه نگفت به بهونه الکی باهاش کات کرد.
محمدم از اون پسرای گیر و سمج نبود که ول کن نباشه.
رابطه سکسیمون بعد محمد خیلی بهتر شده بود.دیگه تو سکس اگه واسم ساک نمیزد میگفتم فک کن کیر محمده و شوخی های سکسی زیادی داشتیم و …خاطره شد و رفت.این اولین تجربه نفر سوم بود.ناچاری بود بدکم نبود.
بعد چند مدت یه جورای دوس داشتیم دوباره تجربه کنیم و کیسای جدیدی با هماهنگی هم انتخاب کنیم و البته این استرس رو همیشه داشتم که محمد یروزی بفهمه نگین زن منه.
گفتم اگر یروزی هم فهمید نگو من میدونستم تا از ترس من چیزی به بقیه همکارا نگه. ولی اونطوری که خواستیم پیش نرفت…

ادامه...

نوشته: مهدی