هزار و یک شَر( تاجر و حکیم)

1401/02/06

هزار و یک شَر
حکایت تاجر و حکیم
آورده‌اند که در زمان‌های بسیار دور، تاجری بود بسیار دنیا دیده؛ که با دختری زیبا و آفتاب و مهتاب ندیده، ازدواج کرد. اِشکال دخترانِ آفتاب و مهتاب ندیده این است که به روابط جنسی چندان اِشراف ندارند. از این روی، تاجر هر چه در شبِ زفاف تلاش کرد دختر را راضی به رابطه کند، موفّق نشد. هفته‌ی بعد و هفته‌های بعدتر هم به همین منوال گذشت؛ تا این‌که تاجر ناگزیر به موتور جستجوگر"گاگول" (۱) روی آورد و چشمش به تبلیغ مرکز آموزش و توانبخشی جنسی حکیم افتاد که با تیتر بزرگ نوشته بود: «آیا از این‌که نمی‌توانید همسر خود را بُکنید، رنج می‌برید؟ آیا همسرتان به شما کُس نمی‌دهد؟ همسران باکره‌ی خود را به ما بسپارید!»
تاجر خوشحال و خندان، دست همسرش را گرفت و به حکیم مراجعه کرد و حکیم را گفت: «مشکل ما این است که همسر من بعد از یک ماه هنوز باکره است!»
حکیم نگاهی به زن زیبای تاجر انداخت و گفت: «این مشکل قابل حلّ است. شما بیرون تشریف داشته باشید تا من بانو را معاینه کنم.»
به محض این‌که تاجر از اتاق بیرون رفت، حکیم مشکل بکارت زن را حلّ و تاجر را صدا کرد و گفت: «کنون همسرتان دیگر باکره نیست!! یک بروشور تحکیم روابط جنسی و یک فیلم آموزشی به شما می‌دهم. باز هم اگر مشکلی بود، به من مراجعه کنید.»
تاجر، گیج و منگ همسرش را به خانه برد.
فردای آن روز تاجر و همسرش هر دو در حال تماشای فیلم آموزشی جناب حکیم بودند. زن که محو تماشا بود، به تاجر گفت: «این مردِ کچل، عجب کیری دارد!»
تاجر که ناراضی به نظر می‌رسید، سرفه‌ای کرد و گفت: «این مردِ کچل، جان‌الممالک (۲) است. در پورنیات بی همتاست. کُننده‌ترینِ کُنندگان ِجهانِ هستی است.»
زن گفت: «عشقم! من این پوزیشن را دوست دارم؛ بیا آن را امتحان کنیم.»
تاجر گُل از گُلش شکُفت و گفت: «همسر عزیزم! من آماده‌ی خدمت‌رسانی هستم.»
با کیر سیخ شده، روی زمین نشسته بود که زن دورخیز کرد و از بالا روی کیرِ تاجر پرید، ولی به علت اشتباهِ محاسباتی، با کون، روی کیرِ تاجر فرود آمد. کیرِ تاجرِ بیچاره از سه جا تا و سپس جر خورد. تاجر را نزد حکیم برده و ساعتی بعد با کیرِ گچ گرفته به خانه بازگردانیدند.

چند روز بعد، زنِ تاجر نزد او رفت و با خوشحالی گفت: «عشقم! مژده بده! من باردارم.»
تاجر با تعجّب گفت: «چطور چنین چیزی ممکن است؟ ما که تا کنون باهم عشق‌بازی نکرده‌ایم!»
زن با ذوق فراوان گفت: «بروشور آموزشی جناب حکیم را خواندم. ایشان نوشته بود باردار شدنِ زنان، موجب تحکیم روابط زناشویی می‌شود. از این رو، به مرکز باروری جناب حکیم رفتم و ایشان لطف کردند با مبلغ باور نکردنی ۹۹۹ سکّه، مرا باردار نمودند.»
تاجر با عصبانیّت گفت: «تو به حکیم هزار سکّه دادی که تو را باردار کند؟»
زن گفت: «هزار سکّه نه عشقم! ۹۹۹ تا! ولی حتّیٰ اگر بیشتر می‌خواست، در جهت تحکیم روابط زناشویی‌مان حاضر بودم بپردازم.»

مدّتی گذشت و حال تاجر کم‌کم بهتر شد. نزد زنش رفت و خواست با او رابطه‌ی زناشویی برقرار کند که زن، بی‌میل او را پس زد و گفت: «کیرِ جناب جان‌الممالک حدّاقلّ بیست‌سانت از کیر شما بزرگ‌تر است. چگونه می‌توانم او را تماشا کنم و با شما بخوابم؟»
تاجر که غصّه خوردن همسرش را دید، همراه او نزد حکیم رفت. حکیم تا آن دو را دید، فوراً گفت: «آیا از کوچک بودن کیر خود رنج می‌برید؟ آیا همسرتان از اندازه‌ی کیر شما ناراضی است؟ ما به شما پکیج ویژه‌ی قرص و افشانه‌ی جناب حکیم را پیشنهاد می‌کنیم. صددرصد گیاهی! بدون عوارض! افزایش طول و قطر کیر شما تا ۲٠٠ درصد به‌صورت تضمینی. تنها با پرداخت ۱۹۹ سکّه به آرزوی محال خود برسید.»
زن با خوشحالی گفت: «وای! چه عالی! تنها با ۱۹۹ سکّه، کیر تو هم، اندازه‌ی کیر جان‌الممالک می‌شود!»
تاجر به خاطر همسرش راضی شد و پکیج قرص و افشانه‌ی حکیم را خرید. بعد از چند روز با کهیر فراوان، روی صورت و بدنش، همراه با همسرش به حکیم مراجعه کرد و گفت: «جناب حکیم! این چه دارویی بود؟ شما که گفتید عوارض ندارد. به جای کیر، کهیر در آورده‌ام.»
حکیم با خونسردی گفت: «اشکالی ندارد! خب از هر چندهزار نفر، یک نفر ممکن است به دارو حسّاسیّت نشان بدهد که آن هم به‌خاطر خمیرمایه‌ی (۳) وجودِ خودتان است.»
وی ادامه داد: «ولی هیچ مشکلی نیست. ما راهکارهای بسیار عالی دیگری را به شما زوج جوان پیشنهاد می‌کنیم و آن، عملِ زیباییِ بزرگ کردنِ کیر به روش جرّاحی است. در این روش، ریشه‌ی درخت خیزران را به کیر شما پیوند می‌زنیم که موجب استحکام و راستی هر چه بیشتر کیر شما شده و رضایت همسر گرامیتان را به دنبال خواهد داشت. این روش کاملاً بی خطر و ۲٠٠ درصد تضمینی می‌باشد. اگر این عمل جرّاحی را همین امروز در مرکز ما انجام دهید، هزینه‌های شما شامل تخفیف بسیار ویژه‌ی ۹٠ درصدی شده، می‌توانید تنها با ۵۹۹ سکّه به آرزوی دیرینه‌ی خود دست پیدا کنید.»
تاجر که راضی به این کار نبود، دوباره با اصرارِ همسرش قبول کرد که همان روز به زیرِ تیغِ جرّاحی برود و دومرتبه با کیرِ پانسمان شده به خانه برگشت.
دو روز بعد، تاجر در حالی‌که پیش خود فکر می‌کرد این حکیمِ دَغل‌باز، هم همسرش را می‌کُند هم جیبش را خالی؛ چیرچنگی (۴) را در اتاق خواب خانه پیدا کرد. با اخم از همسرش پرسید: «این دیگر چیست؟»
زن با خوشحالی پاسخ داد: «این را جناب حکیم، به‌رایگان برای مشتریان ویژه‌ای که همسرشان عمل جرّاحیِ بزرگ کردن کیر انجام داده‌اند، می‌فرستند که در دورانِ نقاهتِ شوهرشان، نارضایتی در روابط زناشویی پیش نیاید.»
تاجرِ عصبانی دیگر تاب نیاورده و از جا بلند شد.
زن پرسید: «به‌کجا چُنین شتابان؟»
تاجر گفت: «می‌روم بابت این هدیه و خدمات بی‌نظیر جناب حکیم، شخصاً از او تشکّر کنم و من هم چیرچنگی رایگان به او هدیه دهم.»
سپس به نزد حکیم رفت و یک چوبِ درختِ خیزران را چنان به کونِ وی، پیوند زد که درِ مرکزِ آموزش و توانبخشیِ جنسیِ جنابِ حکیم، الی الابد تخته شد.

به قول شاعری که خودم باشم:
بُکن این قصّه را نشنیده باور
که بر تاجر مَزن کیر و مَکُن شَر
که آن چوبِ درختِ خیزران را
به کونت می‌زند پیوند آخر
به پایان آمد این حکایت؛ حکایات هزار و یک شَر همچُنان باقیست!

ته‌نویس:
۱- اَجانب گوگل را به تقلید از ما ساختند.
۲- پدرِ پدربزرگِ عمو جانیِ خودمان!
۳- منظور جناب حکیم، همان ژن بود. سال‌ها قبل از اینکه گریگور مِندل ۱۸۸۴-۱۸۲۲ ژن را کشف کند، جناب حکیم خودمان آن را کشف کرده بود، ولی انقدر مشغول کُس‌کلک‌بازی بود که پیگیر ثبت آن نشد.
۴- کیرکاشی، سابوره، چرمه، کیرمان، مچاچنگ، حجّت‌محکم یا دیلدو

نوشته: Freya


👍 36
👎 0
7101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

870731
2022-04-26 01:25:23 +0430 +0430

قشنگ و آموزنده👌😂❤

8 ❤️

870784
2022-04-26 05:23:51 +0430 +0430

😂 😂

2 ❤️

870788
2022-04-26 06:40:13 +0430 +0430

طنز، بهترین زبانِ بیان مشکلات و معضلاته. طنز در متن، حرکت بر لبه‌ی تیز تیغه و بر همین اساس، هنرمندان انگشت‌شماری داریم که در طنز، زبانزدن.
پشتوانه‌ای می‌خواد سترگ و بزرگ! دایره‌ی واژگانی گسترده و باز که بتوانی کلمات را با موچین دقّت، در جای درست خود بنشانی!
این متن از همان پشتوانه آب می‌خورد و در پشت کلمات، تیراندازی حرفه‌ای نشسته و عمق مشکلات رو نشونه گرفته!
طنز متن بسیار زیباس. شخصیّت‌های درست و کاملی که مابه‌ازای آنها در جامعه، فراوانند و در داستان، خوش نشسته‌اند.
روایتی روان و پرداختی درست و کششی جذّاب!
به احترام هنر والای نویسنده، می‌ایستم و احترام میذارم. 🌹🌹

10 ❤️

870798
2022-04-26 11:02:07 +0430 +0430

جالب بود 😂👌

5 ❤️

870806
2022-04-26 14:01:29 +0430 +0430

باحال بود.
🤣🤣

3 ❤️

870808
2022-04-26 14:14:40 +0430 +0430

عالی😄

1 ❤️

870819
2022-04-26 16:38:15 +0430 +0430

عالی بود بیشتر بنویس

1 ❤️

870848
2022-04-26 23:11:05 +0430 +0430

عالی بود!
خصوصاً اون‌جا که می‌گه «۱۰۰۰ سکه نه! فقط ۹۹۹ سکه!».

فریا! بیشتر بنویس!

3 ❤️

871370
2022-04-30 02:34:02 +0430 +0430

سنگینی نیش و کنایه به دغل‌ بازهای طب علفی رو دوست داشتم. واقعا ایول :))

1 ❤️

873488
2022-05-11 16:51:31 +0430 +0430

ملت عزیز ایران دقیقا پس از چهار سال تناول کیر بنده و اعضای کابینه، دوباره این حقیر را شایسته دانستند تا ۴سال دیگر به کونشان بنوازم.
امیدوارم ۴سال دیگر هم افتخار گاییدن گون ملت نصیبم شود

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها