هعی روزگار
سلام
دوستان من این داستان سکسی نیست فقط درد و دل با شماست اگر تمایل به خواندن دارید ادامه دهید!
از دیروز تا الان به شدت اعصابم خراب تر شده حکایت زندگی:))
من اکثر اوقات مودبانه صحبت می کنم منتها اینقدر این یکی دو روزه سیستمم خرابه که نگو و نپرس دوم راهنمایی بودم که مادرم فوت شد و پدرم سال بعدش با این زنیکه ازدواج کرد این زنیکه یه دختر هم داشت که یکی دو سال ازم کوچیکتر بود خلاصه اقا سرتون رو درد نیارم هر روز این خوارکسده برای ما یه بامبول در میاورد رسیدیم به سوم دبیرستان اون موقع تیزهوشان و سمپاد دهن آدم رو میگاییدن نمره بدن آقا ما ریاضی می شدیم 16 دختر این جنده خانوم میشد 20 بعد میومد پیش پدرم که آقا پسرت این همه خرجش کردی و تیزهوشانه وضعش اینه ریاضی شده 16 زیست 17.5 دقیقا اون روزه کیری رو یادمه آخه کیرم تو مرده و زنده ات من دارم تو تیزهوشان نمره میگیرم اینجوری دخترت تو مدرسه غیردولتی رسید سال پیش دانشگاهی اقا تو خونه اصلا نمی تونستم از دست کونی گری های اینا درس بخونم دهنم رو سرویس کردن. به پدرم گفتم بابا تو رو ارواح مامان بزار برم اون یکی خونه درس بخونم جواب داد میدونم چی میگی باشه.
آقا قرار بود ما بریم اونجا درس بخونیم خیره سرمون دکتر بشیم از این فلاکت در بیایم و بریم دانشگاه چندان علاقه نداشتم تهران خودمون قبول بشم دوست داشتم برم شهر هایی دیگه اینارو نبینم آرامش داشته باشم قرار شد برم حالا این زنیکه جنده میگه نه چرا بره اونجا این میخواد اون جا رو مکان کنه و فساد راه بندازه با دوستاش اینقدر تو گوشش خوندن که نشد برم هرچی التماس کردم نشد گریم گرفت فرداش رفتم مدرسه و با بچه ها صحبت کردم تصمیم گرفتم بعد مدرسه برم کتابخونه. از بابام هر روز به اندازه یه کرایه تاکسی و نهار معمولی پول میگرفتم (بماند که دختر اون هرزه یه کارت داشت که هر ماه شارژ میشد و با دوستاش کلی ولخرجی میکرد) تو کتابخونه یه کمد گرفتم و کتابام رو از خونه بردم اونجا روزا بعد مدرسه با تاکسی میرفتم اونجا و تا شب میموندم یه تاکسی سوار میشدم تا میدون و از اونجا پیاده میومدم خونه سختی زیاد کشیدم ولی اگه زندگیم نرمال میچرخید باید تو رفاه زیادی می بودم نشد به هر حال کنکور دادیم اعلام نتایج شد جواب ها هم اومد منی که پیرم در اومده بود حتی از رتبه یک اونسال خوشحال تر بودم تو اون شرایط درس خوندن واقعا سخت بود شاید اگه خانواده درستی داشتم خیلی بهتر از این هم نتیجه می گرفتم به هر حال پزشکی بهشتی همین تهران لعنتی قبول شدم اومدم یه 206 تیپ 3 بخرم که واقعا برا پدرم اصلا پولی نبود این مبلغا باز این زنیکه نذاشت چرا همین تهرانه دیگه دانشگاه هم نزدیکه مگه قندهاره (دیگه ایمان آوردم پدرم اصلا از خودش اختیار نداره)
یادم رفت بگم جنده خانوم تا سال 98 توسان داشتن و الان هم سانتافه داره اخه و نکته ی جالب هیچ شغلی هم نداره شغلش اینه که شبا با پدرم سکس می کنه و عشوه میاد و هرچی میخواد میگیره. این دفعه هم از خونه فرار کردم :)) آقا سال کنکور رسید دخترش رو کلاس میبرد بچه رو فلان جا پیش فلانی هم ببریم حالا التماس به من زنیکه ی جنده بهم میگفت اقای دکتر فلان درس رو چیکار کنه و … از اینجور حرفها منم میگفتم والا بلد نیستم درسم ضعیفه بود و معدلم پایین ماشالله دختر شما معدلش خیلی بالاست حتما موفق میشه آقا نشد قبول شه یه سال پشت کنکور دوسال سه سال 4 سال پشت کنکور موند اخرشم بیخیال کنکور شد پدرمم پارسال براش مزدا 3 خرید و من همچنان با دوچرخه رفت و امد میکنم دیگه از خودمم بدم میاد حتی پدرم یه مطب برام نمیگیره که کار کنم به خدا من کسر شانم میشه با دوچرخه میرم بیمارستان فعلا با پول این چند سالی تونستم پول پیش برای اجاره مطب رو جور کنم بعضی وقتا میگم اگه پدر نداشتم خیالم راحت بود. سناریوی جدید جنده خانوم که یه هفته اس تو گوش پدرم خونده که بیا این پسرت رو دوماد من کن تا با دخترم ازدواج کنه توی این دوره و زمونه دیگه به کسی نمیشه اعتماد کرد و دختر غریبه رو چرا براش بگیری و بیا این کار رو کن و پدرمم دیروز بهم گفته بیا این کارو بکن. من هم از یه خانم دکتر همکارمون خوشم اومده دختر نجیب و با اصالتیه و دو سه سالیه که زیر نظرش دارم خیلی با پسرای دیگه سنگین رفتار می کنه میترسم از دستش بدم بی شرفم اگه به پدرم نگم میخوام با همکارم ازدواج کنم همین امروز میگم. خدایا تو رو به خودت قسم این زنیکه امشب بخوابه دیگه بیدار نشه من راحت بشم. ببخشید اگه سرتون رو درد اوردم اومدم بنویسم که کمی سبک تر شم.
نوشته: kk
در هر صورت پدرته احترامش واجب اما یک روز جدی بشین باهاش صحبت کن حواسش باشه زارو زندگی رو به نامش نزنه کلا به فاک. بری
اگه خايه داشته باشى ميرى با همكارت رو راست حرف ميزنى به هر حال از شغلت خيالش راحته باهم زندگى رو با كمترين ولخرجى شروع كن و بكن از اون خانواده گوهت پشت به پشت زنت قدم به قدم پيشرفت كن
اگه خايه هم ندارى و چشمت همش دنبال دديه اخر سر بيچاره ميشى
تاپیک میکردی بهتر بود تا توی داستان های سکسی میفرستادی. بعدشم اون کون گشاد رو به کار بکش مثل همه کار کن واسه خودت زندگی کن قرار نیست همیشه پدری مادری چیزی خرجتو بده. در آخر هم بابات اونجوری خوشه حالا ما چیکار کنیم بریم با بابات صحبت کنیم هوای تورو هم داشته باشه؟!
نصف ارثیه رو میگیرم هر سه تاشونو به درک واصل میکنم پیام بده خصوصی
کسی که تو این شرایط بتونه دکترا بگیره اینقدر بی عرضه میشه؟ از پس حق خودت برنمیای یعنی؟
عزیز من اومدی تو قسمت داستانی یه سایت سکسی درددل کردی اینجا تنها کاری که از دوستان بر میاد اینه که کوس و کون زن بابات و دخترش رو برات یکی کنم و همچنین دوستانی هم داریم که پدر بزرگوارت رو تبدیل به یک ابنه ای به تمام معنا کنم.
نمیخوام بهت توهین کنم ولی خاک برسرت که اعتماد به نفست زیر صفره یعنی تو یک عمه یا عمو ویا حالا هرکی که بابات حرفشو بخونه دیوانه خیر سرت پزشک این مملکتی البته وقتی مملکت این باشه و توهم پزشکش معلومه ی جنده مثل نامادریت از کوسش سانتافه درمیاره
هردوتا شون بکن
اصلا هر سه تا شون بکن
اینم واسه اینکه برا آدمای شهوانی و بچه های سایت درد دل میکنی وجنبه سکسی نوشتت کم بود گفتم
والله هر کدوم از بچه های شهوانی بود تا الان با کیر20 سانتی ده بار اون زن و دخترش و کرده بود انگار تو باغ ببخشید شهوانی نیستی
تو دیگه زیادی داری نجابت به خرج میدی ، اعصابمو خورد کردی
اصلا بهشون نیاز نداری کون لقشون… بچسب به دختر همکارت اما قبلش همه چیو بهش رک و راست بگو
کسخل!!! زن که بگیری دیگه خوارت گاییدس. تو بگو کون آسمون سوراخ شده و یک فرشته افتاده پایین! همون فرشته جاکش پاش برسه تو زندگیت دو سه سال اول کیف میکنی و بعدش دهنت صافه.
مستقل باش و مثل آدم زندگیکن.زن گرفتن را هم بذار واسه ۳۵ تا ۴۰ سالگی و تو این فاصله کیرتو با کون پرستارها جلا بده.
زن باباتو هم بکن بلکه دیگه بهت گیر نده چون اصولاً گیر دادن زنها بیشتر دلیل جنسی داره تا عقلی.
تو اگه واقعا دکتر باشی
عین آب خوردنه که اون زن شب بخوابه و صبح بیدار نشه.
فی الواقع کون دخترش و خودش میذاشتی کمتر حرسشون میگرفت …
به کیرت بگیرشون
موفقیت تو دهنشونو سرویس کرده
شک نکن موفق میشی
فقط پدرت خیلی کوس لیس و خاک برسره
پیر و پتول که شد همین زنیکه عجوزه میذارتش سالمندان …
اون زنیکه حق داره
اخه لاشی کون نشور اخه حرومی تو دکتری ✋🏻
دوست عزیز که ادعای دکتری میکنی اومدی تو شهوانی درد دل میکنی؟ مگه میشه؟ مگه داریم؟ بهرحال هرکاری که دلت میگه انجام بده
کس خل بشی دختره رو بگیری! تا آخرعمرت بگا رفتی! بچسب به درس و مشقت! سرت تو کار خودت باشه! شده مطب اجاره کن ولی نرو تو اون خونه! از مال پدرت هم دست بکش! اون زن نمیذاره یه هزاری هم به تو برسه! الان سفت ببندی! 5 سال دیگه بارتو بستی!
نه! به گا رفتی
خوددانی
اول اینکه امتحان سوم دبیرستان نهاییه وقتی نمرت ۱۶ شده یعنی بین تمام بچه ها ی کشور این نمره رو آوردی که خب ریدی
پزشکی هم وقتی فارغ التحصیل بشی باید طرح بگذرونی که طرحت هم چون تو حاشیه شهره عملا نمیشه با دوچرخه بری اگرم به طرح نرسیدی که اجاره مطب دیگه چه صیغه ایه!
ضمنا وقتی انترن بشی دو سال ماهیانه حقوق میگیری
فارغ التحصیل که شدی به راحتی میتونی دسته چک یا وام بگیری با پروانه طبابتت
تو بخش داستان کسشری به اسم راهنمایی نوشتی که اونم دروغ و چرت و پرته!
حیف ک بیشترشو لاف زدی
وگرنه قشنگ میشد