وقتی جلوم دیدمش (۱)

1402/02/14

سلام من سعید هستم اول از همه بگم که واسه اینکه کسی نفهمه اسم هارو عوض میکنم
خوب داستان ما واسه آبان سال 95 هست که اونموقع من 20 سالم بود
5 سال بود که با یه دختری به اسم نازنین دوست بودم
قدم 183 و وزنم 80 کیلوعه نازنینم به دختر اندامی با سینه های سایز 80 که بسیار سفید و خوشگل بودن
به دلیل علاقه ی زیاد و عشق پاکی که بهش داشتم حتی بهش دست هم نزده بودم دیگه تو اون سن ابن کسشرا عادیه دیگه همه فک میکنن اگه عاشقشی نباید بهش دست بزنی
شب و روز زندگیم شده بود نازنین و با همه سر بودن تو رابطه باهاش بحث داشتم
آخرای رابطه یه چند باری سینه هاشو میگرفتم و یکم باهاش ور میرفتم ولی سکس کامل هیچ وقت در من اون اتفاق نیوفتاده بود… خلاصه این حرف های بقیه باعث شد که از هم جدا بشیم و جفتمون بریم دنبال زندگیمون
چند وقت تو خیابونا بودم و خودمو با مشروب و سیگار خفه میکردم فقط فقط فکرم شده بود اون و نمیدونستم بدون اون چیکار باید بکنم
اینم بگم که از دوستام امار لحظه به لحظش بهم می‌رسید و اون هم دائم خبر منو میگرفت
گذشت و گذشت و رسید به جایی که دیگه خبر هم و نداشتیم و من دیگه به مشروب اعتیاد شدیدی پیدا کرده بودم برای همین منو فرستادن یه موسسه که ترک کنم
دکتره هزار تا کسشر در مورد تاثیر افکار مثبت و اینکه از ذهنم بندازمش بیرون بهم میگفت و منو بست به بار کلی قرص خواب آور و ارامش بخش
یه روز ک داشتم پاتوق همیشگیم که لب دریا بود عرق میخوردم یکی از بچه ها اومد باهام هم پیک شد
وسطای نیم رسیده بود و سیگار دود میکردم… کاملا تو حال خودم بودم و حس میکردم بی حسم
رفیقم یه نگاه کرد و گفت:داری خودتو میگایا داداش اون رفته دیگه نمیاد تو چرا خودتو اذیت میکنی اون جنده بود که رفت… یه لحظه کل بدنم گر گرفت مستم بودم برای همین عقلم کار نمیکرد سمتش حمله کردم و سرشو کوبیدم به دیوار
خورد زمین و دستشو گزاشت رو سرش وقتی دستشو برداشت با چشای پر از اشک گفت تلافی میکنم حالا میبینی نباید سر یه جنده انقدر غیرتی بشی. از لب دریا دور شدم و رفتم سمت خونه
بعد چند وقت از یکی از رفیقا شنیدم که با همون رفیقم در ارتباطه و همش با ماشین باهم بیرونن منم چون ماشین نداشتم و دختره رفته بود با رفیقم خیلی عصبی شدم و دیگه زده بودم به سیم اخر که یه روز دیدمشون پاتوق خودم
دور از اونا با جنون خالص یه نیم و سر کشیدم و یکم نوشیدنی خوردم ک بره پایین
یکم نشستم و 3 4 نخی سیگار اتیش کردم و کشیدم تا اینکه گرفت
رفتم کنارشون نشستم اول جا خوردن بعد خودشونو جمع کردن رفیقم گفت :بله؟ چی میخوای!
هیچی نگفتم فقط دریا و نگاه میکردم و سیگار میکشیدم انقدری پک های سنگین میزدم که ریه هام بسوزه
یکم که گذشت اونا رفتن و همونجا نشسته بودم
فکر کردم… خیلی فکر کردم اونقدر که مغزم داشت اتیش میگرفت داشتم دیونه میشدم تا یه فکری به سرم زد
فرداش به دختره پیام دادم و گفتم باید ببینمت ماشین پدرمو پیچوندم و رفتم در خونشون سوارش کردم
یه روز ابری بود اونم یه نیم تنه مشکی با یه مانتو کلفت جلو باز با یه شلوار جین جذب زاپ دار پوشیده بود
گفتم امروز باهات کار دارم و گازشو گرفتم. تو منطقه ما یه سری کوه هست که اگه بخوای با ماشین عادی بری بالاش نمیشه حتما باید پیکاپ یا ماشین جنگل باشه که بتونی بری بالا
همینجوری ک من رانندگی میکردم نگران شد داشتم میدیدم که گوشیشو گرفته تو دستش و تایپ میکنه سریع سریع. حدث زدم داره لوکیشنمونو برای خواهرش میفرسته که اگه خفتش کردم یکی بدونه بالاخره دهن کثیفشو باز کرد و گفت:کجا میریم؟
خیلی سرد نگاهش کردم و گفتم امروز بهت بد نمیگزره نگران نباش
میدونستم بالاب اون منطقه یه کلبه هست که واسه رفیقم بود
رسیدیم اونجا و ازش خواستم پیاده شه سیگاری روشن کردم و شروع کردم به کشیدن
از ماشین پیاده نمیشد دستاش و روی پاش گزاشته بود انگاری هم سردش بود هم استرس داشت اروم دستگیره در و باز کرد و اومد کنارم وایساد
هی اروم اروم نگاهم میکرد
از کارم مطمئن بودم برای همین برگشتم طرفش… با صدای توهم با بغض بهش گفتم:میدونی چیکارم کردی میدونی از فکر توو شب و روز ندارم نمیتونم بخوابم نمیتونم غذا بخورم اصن نمیدونم دارم با زندگیم چیکار میکنم.
فقط نگاهم میکرد! میدونستم ترسیده میدونستم
سیگارمو تموم کردم
دستشو گرفتم و بردمش طرف کلبه
هیچی نمیگفت فقط باهام همراهی میکرد
نشوندمش رو صندلی و بهش گفتم میخوام امروز ببینمت امروز باید اخرین روزمون باشه اون روزی باید باشه که از زندگیم و فکرم پاک میشی.
روبروم نشسته بود و سرش و انداخته بود پایین و نگام نمیکرد
جرقه ای تو سرم صدا خورد و بهش حمله کردم و لبامو چسبوندم به لباش
نفسشو داد تو و میخواست خودشو ازم جدا کنه
دستاشو محکم گرفتم و فقط با لباش باز میکردم
لب بالایی و پایینی گاهی ام زبونمو تو دهنش میبردم و اون با سردی جوابم و میداد
دستامو بردم دورش حلقه کردم و اروم سمت سینش اوردم همچنان وحشیانه لباشو میخوردم و سرشو اروم به دیوار کلبه میکوبیدم
سعی میکرد خودشو ازم جدا کنه اما میدونست که هیچکی قرار نیست نجاتش بده
اروم مانتوشو از تنش در اوردم و دکمه شلوارش و باز کردم
سرمو بردم سمت گردنش و اروم میمکیدم تا اینکه کبود بشه
چند جا از گردن و کبود کردم تا به گوشش رسیدم که نفسش و حبث کرد و فهمیدم رو گوشش حساسه
کنار گوشش نفس کشیدم و اروم دستمو تو شلوارش جا کردم و روی کسش گزاشتم تعجبم نپوشیدن شرت بود که با ناله هاش از افکارم بیرون اومدم
اروم دستمو به بالا کسش می‌مالیدم و لاله گوششو میخوردم
ناله های خفیفی سر میداد و دستشو رو کمرم چنگ میزد
نیم تنشو با سوتینش در اوردم جوری که سوتینش پاره شد
وحشیانه به جون جفت سینه هاش افتادم و یکی و پس از دیگری میخوردم و گاز میگرفتم و کبود میکردم
اول تمرکزم رو یکی از سینه هاش بود بعد اونیکی و با دست میمالیدمش
کوبیدم رو تخت تا دراز بکشم و تیشرت و شلوارمو در اوردم
وقتی کیرمو دید که داره شرتمو پاره میکنه رنگ از روخش پرید و ترسش گرفت
ناله و فریاد میکرد و تلاش میکرد خودشو از زیر دستم بیرون بکشه
اروم سرمو رو شکمش بردم و در حالی جفتش دستاشو گرفته بودم شکمشو بوس میکردم
شلوارشو کنده بودم پس فقط یه کار میموند
لبمو روی کسش گزاشتم و نفس کشیدم دادی از سر شهوت کشید و اروم شد…
ادامه اگه خوشتون اومد بازم میزارم!!..

نوشته: شیاد


👍 2
👎 7
8601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

926298
2023-05-04 00:58:02 +0330 +0330

خوشمون اومد؟
دیوث حداقل ملت رو حشری فرض کردی، خر فرض نکن
لب دریا بودی بعد سر یارو رو زدی به دیوار؟

3 ❤️

926326
2023-05-04 01:52:39 +0330 +0330

داداش حالا عصبی نشو یارو لابد سرشو زده ب دیوار صوتی
حالا این کص وشعر ادامه دار هم هس

0 ❤️

926348
2023-05-04 04:13:20 +0330 +0330

دوستان چرا به دیوار گیر دادین این که اولش گفت خیلی گنگه و همیشه مسته و عین تامی شلبی سیگار میکشه بعدم من خودم چندجا نزدیک دریا دیوار دیدم یکیش پارک ساحلی کلاچای بیاید به بدیهیات گیر بدیم و لذت وببریم

0 ❤️

926375
2023-05-04 09:45:55 +0330 +0330

این اولین داستان است که حال بهم زنه ،بچه کونی عوضی،خاطره خواهرت را نگو بسه

0 ❤️

926436
2023-05-04 23:18:46 +0330 +0330

کاش قبل نوشتن این داستان اوور دوز کرده بودی جاکش

0 ❤️

926547
2023-05-05 20:01:56 +0330 +0330

چرا وقت خودتو میگیری اینهمه کسشر تایپ میکنی.
دوغه نیم لیتریتو سربکش کافه رو بهم نریز

0 ❤️