پسردایی سفید

1401/11/01

سلام و دو صد درود
اسم من محمد و حال حاضر ۲۲ سالمه و خاطرم مال حدودن ۱۴ سالگیم میشه
جوون بودمو جاهل
من بچه طلاق بودم و دو سالی میشد با مامانم خونه مادربزرگم زندگی میکردم و خیلی از فامیل رو میدیدم
با پسر داییم از همه بهتر بودم یک سال ازم بزرگ تر بود و یجورایی دوست صمیمیم محسوب میشد چون دوستی نداشتم راجب همه چی شوخی میکردیم و حرف میزدیم و از هشت سالگیم باهم کارهای حنسی کردیم تحت تاثیر فیلمو اینا همو می مالوندیم اما از بعدش دیگه رابطمون عادی شد و گذشت تا چهارده سالگیم
اسم پسر داییم مهدی بود و اون زمان خیلی تو فاز دختر بازی بودیم و هر روز باهم بیرون بودیم اما یک ماه بخاطر امتحانات نوبت اول مدارسمون همو ندیدیم چون خانوادش سختگیر بودن بعد از نوبت اول بود که خونه مادربزرگم یه مهمونی برای فامیلای نزدیک بود
اون شب همه ی خاله ها و داییام اومدن با بچه هاشون ولی پسر داییم نیومد و منم مث افسرده ها رفتم تو اتاقمو یکم با بچه کوچیکایه فامیل سرو کله زدم
اتاقم پله میخورد و میرفت بالا
دیگه بچه هارو بیرون کردم و چون حصلم سر رفته بود شرو کردم به جق زدن خیلی حواسم بود کسی نفهمه و نیاد و عادی سازی کنم که یهو دیدم پسر داییم اومد تو و هم تو کونم عروسی شد هم عذا
عروسی بخاطر اومدنش و عذا بخاطر بهم خوردن جقم
یه نگاهی انداختم منم سریع جمع و حور کردم خودمو و سلام و تعارف کردم
یه نگاهی شوخی بهم کردو گفت حالا با چی انقدر سنگین داشتی میزدی نشونم بده
فیلمو نشونش دادم یکمشو دید گفت خوبه حالم بد شد (داشتم از این خشنا میدیدم) بعد گف خب حالت بد شده انگار اگ‌ میخوای ادامه بده من نگاه نمیکنم
گفتم نه و نوچ که دیدم حالم واقعا خرابه قبول کردم و شروع کردم
دیدم داره نگاه میکنه یواشکی ولی مهم نبود
بعد بهش گفتم که بیاد بشینه لب تختم جلوم که هم نبینه هم حواسش باشه دوباره کسی نیاد و قبول کرد اومد نشست
چند دیقه ای ادامه دادم که حشرم زد بالا اروم اروم بدونه اینکه بفهمه نزدیکش شدم از پشتو دست حلقه کردم دور کیرش از رو شلوار
شق کرده بود و یهو ترسید گف هوی چته گفتم نمیخای برات بزنم
گفت گمشو کارتو بکن
منم گفتم باش و اومدم عقب اما دوباره برگشتمو یذره کیرشو مالیدم سریع که دیدم چیزی نگفت فهمیدم نرم شدع بهش گفتم بکش پایین و در اورد کیرمو دادم دستشو کیرشو گرفتم برای هم زدیم خیلی حال داد با انشگتاش باهاش بازی میکرد نزدیک بود بیام که بهش گفتم تمومش کنم
و خودم تنهایی برای اون میزدم گفت دارم میام که ول کردم تا نیاد گف چی شد گفتم هنوز کار داریم باهم دیگه و خنده ی ریزی کردم
بلند شدم درو بستم و قفل کردم
کامل لخت شدم بهش گفتم لخت شو مقاوت کرد ولی بالاخره لخت شد
خیلی سفید بود پشمام ریخته بود کیرش مو داشت ولی کوتاه بودن از من کیرش کلفت تر بود ولی طولش هم اندازم بود
خوابوندمش رو تختو شروع کردم براش زدن که گف تف بزن پوست کنده شد منم یهو حالم خراب شدو تا تهش کردمش تو حلقم
گفت ای کونی دیوث و شروع کردم براش ساک بزنم خیلی اوه اوه میکرد که یه دندو ریز زدمو گفتم صداتو ببر تا همه نفهمیدن اونم ساکت شد
با زبونم دور کیرشو لیس میزدمو با لبام میبوسیدمس بد مزه بود ولی خیلی حال میداد که تمومش کردم بهش گفتم ۶۹ بشیم
قبول کرد و شروع کردیم برای همدیگه مالیدن و خوردن من بالا بودم و سوراخ کونشو دیدم
بدون هیچ حرفی انگشت اشارمو لیس زدمو کردم تو کونش که اخ اوخ شرو شدو داشت هولم مبداد گفتم تحمل کن ولی تمومش نمیکرد
انگشتمو همون تو نگه داشتم یکم و به ساک زدن ادامه دادم اونم خیلی خوب میخورد کیر منو
انگشتمو در اوردم و دوباره کردم تو شرو کردم جلو عقب کردن خیلی اخ و اوخ میکرد اما دیکه گشاد بود و جای یه انگشتو داشت
همین احوال بودیم که یهو انگشتش رفت سمت کونم
من قبلا خودمو انگشت میکردم و با خودکار وسایل یکم حال میکردم اما خیلی گشاد نبودم انگشت مرد و راحت رفت تو گفت
ای بچه کونی به کی دادی
گفتم هیشکی و خندید و جلو عقب کرد انگشتو
یکم همو انگشت کردیمو ساک زدیم برای هم فک نکنم ده دقیقه شد دوباره گفت دارم میام که یریع ول کردم تا نیاد
گفت چرا ول‌میکین هی کفتم صبر کن زوده
دو دیقه ای شد استراحت دادم و با خودم ور رفتم و دوباره بهس گفتم بیاد
گفت دیکه ۶۹ نمیاد و گفت هرچی تو بگی گفت داگی
گفتم جا نمیشه اما از خدا خوایته با اصرارش قبول کردم داگی شدم
شروع کرد به انگشت کردنم خودمم کیرمو میمالیدم
با اون یکی دستش محکم میزد در کونم و رو کمرم
وسط حال کردن بودیم یهو دیدم مادربزرگمون در زد سریع پاشودیم و الکی یچیزی با گوشیم پلی کردم گفتم بله گفت بیاید شام حاضره چرا درو قفل کردین گفتم داریم بازی میکنیم با گوشی نمیخام بچه کوچیکا بیان سر صدا میکنن گفت داریم سفره میکشیم زود بیاید منم گفتم باشه و رفت دوباره شروع کردیم و بهس گفتم یریع باش وقت نیس
گفت باسه دوبارع داگی شدم و لی یهو دیدم کیرسو کذاشت دم کونم گفتم هوی جا نمیشه نکن گفت یجوری جاش میدم و شروع کرد به فشار دادن و دید نمیره
بهس گفتم وازلین رو از روی طاقچه بیار خندید گفت همین الان میگفتی نکن الان کیر دلت میخاد گفتم کص نگو نوبت منم میشه وازلین اورد و کونم با انشگتش چرب کرد و یکم دو انگشتی گشادم کرد
کیرشو گذاشت دم کونم دوباره فشار داد سرش رفت تو و دردم اومد اما چیزی نگفتم گفتم شاید مسخرم کنه یکم نگه داشتو شروع کرد جلو عقب کردن
درد داشتم ولی خب کمتر شده بود از اولش و داشت تلمبه میزد که یهو تو کونم سوخت و یه اخ بلند گفتم دست گذاست تو دهنم گف خفه گفتم جاکش چرا ریختی توش و هیوی نگفتی گف نمیزاشتی دوباره تا ته کامل بشه و خندید منم که هم خیلی حال کرده بودم و هم اعصبانی بودم بلند شودم دستشو کشیدمو گفتم باید اب منم بیاد گف باش وحشی بازی در نیار
کونشو و کیرمو چرب کردم و یکم انگشتش کردم
کیرمو کذاشتم دم سوراخش ولی هرچی فشار دادم تو نرف و دیگه بی بیخیال شدم
لای پاهاشو چرب کردم گفتم لا پایی میکنم تو نمیره گفت هر غلطی میکنی زود باش
شروع کردک لاپایی زدن
خیلی سفید بود و کونش چم نرم بود برا همین حال میداد
یکم زدم دیدم دارم میام خوابوندمش دم تختو رو به بالا و پاعاش باز کردم
یکم کیرمو مالیدم به پاهاش و ابم اومد گذاشتم دم کونش چند قطره خالی شد اما یریع دیتمو گرفتم دور کیرمو فشار دادم که نیاد و بردم دم صورتش و ول کردم با فشار پاشیدم تو صورت و دهنش یهو جلو اومد و
فکر کنم بی اختیار بود ولی ابمو قورت داد و قر قر کرد که ورا ریختم تو صورتش اما من هیچی نگفتم و دراز کشیدم
بلند شدو با لباساش رفت دستشویی اتاقو ابو باز کرد منم پاشدم با دستمال پاک کردم یذره و اون اومد بیرون گف من میرم پایین بعد بیا گفتم باشه و منم رفتم یکم شستم و رفتیم به ادامه مهمونی برسیم‍

این بود خاطرم واقعین بود پس کص نگین با تشکر
بعد این ماحرا تا پونزده سالگی چندبار دیکه کارا شخمی کردیم باهم ولی دبگه اینقدر قوی و خفن نبود
دمتون سرد خدافز.

نوشته: Mamad NA


👍 18
👎 5
54601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

911634
2023-01-21 06:55:27 +0330 +0330

پسر دایی سفید گزاشت درم
این تیتر بهتر بود برات چاقال

3 ❤️

911669
2023-01-21 14:51:29 +0330 +0330

کلا همش غلط املایی بود لطفی بکن و دیگه کستان ننویس بشین جقتو بزن

1 ❤️

911671
2023-01-21 15:11:32 +0330 +0330

اینکه تنگ بود توس نرفت یعنی چی ؟ مگه میشه توش نره آخه !

1 ❤️

911703
2023-01-22 00:53:49 +0330 +0330

با فامیل خطریه
غریبه بهتره

0 ❤️

911755
2023-01-22 12:20:06 +0330 +0330

چرا ادامه ندادین ادم مطمئن پیدا نمیشه

0 ❤️

911784
2023-01-22 20:51:27 +0330 +0330

سلام
خارج از بحث موضوع زمانی که متنی را مینویسی برای هر جایی بعد از اتمام تایپ کردن یکبار دیگه متن را بخون و برای متن های بلند حد الامکان بده یک نفر دیگه بخونه تا غلط های املایی و نگارشی به حداقل برسن چون غلط های املایی خوندن متن را سخت و حوصله سربر میکنن.
ممنون که خوندی

1 ❤️

911794
2023-01-22 23:55:00 +0330 +0330

در باز بود داشتی جق می‌زدی
بعد مهدی اومد، فهمید.
بعد هم که افتادین رو هم، تازه رفتی در رو بستی و قفل کردی،
یعنی تا حالا باز بوده!
اونم در حضور تمام خانواده مادری؟
کسخلی چیزی هستین؟

بعدشم، اون کونت گذاشته، تیتر رو چرا زدی پسردایی سفید؟ یا به سفیدی خودت باید اشاره کنی، یا کیر سفید اون 😂

درضمن، مهدی خودش رو سفت کرده بوده که
کون تو گذاشته باشه و بهت نداده باشه بدبخت😂

0 ❤️

911869
2023-01-23 10:44:59 +0330 +0330

پر از غلط املایی بود و اینکه توش نرفت آخه یعنی چی

0 ❤️

912174
2023-01-25 16:51:42 +0330 +0330

چقدر حشری جووووونننن

0 ❤️

919117
2023-03-17 00:10:21 +0330 +0330

اوبی چو اوبی بیند خوشش أید

0 ❤️