با سلام خدمت دوستان گرامی
تازه واردی هستم بر این وادی پر حشر
دستی بر کص گویی دارم
داستانهایم جنبه کصشری دارد
نه اهل تجاوزم
نه اهل کردن نوامیس
نه اهل داشتن کیر محیر العقول 30 سانتی
کصی میگویم و شکر خدا به جای می اورم
(حالا اینکه چرا انقد کتابی مینویسم بخاطر اینه ک ناسلامتی چارلز دیک هدزم خخخ . راستی داستان اولمه امیدوارم ک خوب باشه . فداتون)
به داستان رجوع مینماییم
روزی روزگاری در شهری دور جوانی کسکش زندگی میکرد به نام علاالدین
کارش دزدی بود و شبها به یاد پورن استارهای سایت الحشرات جقی درویشی میزد و میخوابید
یک روز درحین دزدی نقشه ای پیدا کرد که خبر از گنجی پنهان میداد
نقشه را طبیعی کرد (دزدید) و به محل گنج رفت
وسط بیابان باغی دید خوش و خرم چنانکه انگشت به مقعد ماند و همی عن خویشتن مزه کردی تا به محل گنج برسید
هیچ نیافت جز یک چراغ کهنه که رویش به زبان انگلیسی سخت نوشته شده بود فاک می هارد مادر فاکر
علاالدین کیر خود را در چراغ کرده چند تلمبه بزد که ناگاه دودی از ان خارج شد و غولی ظاهر بگشت
غول درحالی ک سوراخ کون خود را میمالید علاالدین را به 36858 روش سامورایی از کون بکرد و بگفت ای فاقد ناموس گفتم این کلمات را بگو نه که مرا بگایی سوراخ کونم اندازه عمامه حسن روحانی شده
علاالدین درحالی که اب کیر غول را از روی صورتش پاک میکرد گفت کص ننت مردک زن گنهکار جابجا کن ( زن گنهکار جابجا کن همون کصکشه)
غول گفت حال مهبل مگو و بنال
علاالدین گفت چیو بمالم؟
غول گفت کسخل بمال نه بنال 3 تا ارزو کن تا براورده کنم
علاالدین گفت اول مرا از اینجا ببر به شهرم
غول او را از انجا برد
گفت دوم به من ثروتی تمام نشدنی بده
غول انجام داد
گفت سوم مرا کمری ده سفت که هرچه بکنم خالی نشود
غول انجام داد.
روزها گذشت تا علاالدین کون شاهزاده را بدید و یک کیر نه صدکیر حشری شد و قصد کون شاهزاده را کرد
روز بعدش با خدم و حشم به سمت قصر رفت برای خاستگاری
ک ناگاه چشمش ب کون پادشاه افتاد و گفت اووووف عجب متاعیه بیصاحاب
و پادشاه را از کون به 57476 روش دایناتونیکی بکرد
ک او را گرفتند و کیرش را بریدند به گردنش اویختند و اورا در سطح شهر درحالی که دیلدویی در کونش بود بچرخاندند از ان روز به بعد علاالدین حشری میشد اما کیر نداشت و بگای سگ میرفت . اینگونه بود ک او خارش گاییده شد و ضرب المثل بشکند کیری که بی موقع راست شود از همین داستان زاده شد
امیدوارم ک از کصشر حاصل ذهن من خوشتون اومده باشه
نظر یادتون نره
حتی اگه فحش بدینم ک میدونم بعضیا میدن دوستون دارم
تا کصشری دیگر بدرود
نوشته: چارلز دیک هدز
بهت لایک دهمو دادم بخاطر اعتراف کردنت به کوسشر یت
بدو خوش باش بازم طنز پردازانه بنویس
پسر خوب خودتم فهمیدی که ریدی ، آب هم که قطعه تازه برقهامون رو هم میدزدن. پس به همان جق درویشانه ات اکتفا نما و در کنج عزلت روزگار سپری کن تا جانت از کونت به در آید .
چن تا نکته رو عرض کنم.
اولا اینکه نثر کهن فارسی برای خودش قواعد خاصی رو داره. به قولی همینجور سیکیم خیاری نیست. فی المثل در سبک عراقی شاهد استعمال زیاد کلمات عربی هستیم در حالی که در سبک خراسانی کلماتی به جا مونده از زبان پهلوی رو شاهدیم.(مثل واژه ایدون) این سبک ها هر کدوم دستور زبان خاص خودشون رو دارن.
ثانیا شما باید داستانت یه دست باشه. مثلا همین که یه جا تم تاریخی و عهد دقیانوسی داره و یه جا تم پست مدرن، یخده ضایس.
ثالثا روی جنبه طنز داستانت به نظر من بیشتر باید کار کنی.
در کل بازخوردی که داستانت در نظر مخاطب داشته خوب بوده، البته به عنوان اولین داستانت.
رابعا به کصاخیلی که میان فحش میدن زیاد توجه نکن.
عالی بود فرزندم باز هم برایمان بنویس بسی خندیدیم
دوست داشتم طنزتو
کلمه ساز بامزه ای هستی
راه درازی داری تا یه طنز از همه جهت اکی ولی استارت خوبی بود
لایک
خوب بود اینجوری ادامه بدی ممکنه به تیم ملی دعوت بشی.
به قوله یه بزرگ تو سایت همه چیز عالی فقط کاش به کاندوم هم اشاره میکردی که بار آموزشیه مطلب هم بالا بره ?
از این جمله خوشم اومد
مردک زن گنهکار جابجا کن
خخخ
پسرم ! به درد وادی طنز نمیخوری. همون کسشعر گفتنتو ادامه بده قطعا مدال جهانی میگیری.