کنج دنج (۲)

1402/02/14

...قسمت قبل

pix or it didn’t happen
یکشنبه خیلی اتفاق خاصی نیفتاد و منم بیشتر تو خونه بودم و با پارتنرم، جای شما خالی حرص سکسی که دیده بودم رو روی کمر و کون پارتنرم ریختم. من و پارتنرم سالهاست با همیم، خیلی قبل از مهاجرت توی کوچه های ترسناک! شهرمون قرار میذاشتیم و بالاخره ازدواج کردیم، خیلی از واژه زنم یا مشابهاتش خوشم نمیاد و معمولا تو همه مکالمات یا اسمشو میگم یا اگه به هر دلیل (مثل ناشناس موندن اینجا) نخوام اسمشو بگم میگم پارتنرم. در نهایت هم اومدیم این سر دنیا، جز همون چند ماه اول به خاطر مشکلات ویزا، هیچوقت بیشتر از یک هفته از هم دور نبودیم. وسط سکس، یکم سعی کردم ادای خان رو دربیارم و تلاش نافرجامی در خوردن داشتم (هیچ کدوممون اهل اورال نیستیم، و بیشتر توی خوردن ممه خلاصه میشه) که خب خیلی خوب پیش نرفت. تموم که شد (گفتم کجا تموم شد) گفت پورن دیدی؟ یه چیزیت بود.
اول سعی کردم با خنده رد کنم، بعد دیدم نمیشه، و اینکه میدونه من پورن نمیبینم. خلاصه یهو گفتم که نه، و جریان رو تعریف کردم. البته نه همشو و چیزی از قضیه قرارمون و اینکه بانو میدونسته من دارم میبینم و اینکه کلا تعاملی در اندازه چت و اینا داشتیم نگفتم، تهش دو تا فحش و یه دو تا تک خور و نامرد و همه چیزای اینجوری فقط تنهایی برای خودته و نامردی اگه دفعه دیگه دیدی به من نگی و این حرفا شنیدم، بعد پرسید خوشت اومد از خوردنشون؟ گفتم نمیدونم که خب تصمیم گرفت امتحان کنه، و کیرم (که مکالمه مرتبط و یادآوری مجدد یکم کمکش کرده بود سر پا بشه دوباره) رو تا جایی که میتونست کرد تو دهنش، که خب راستش اینم خیلی موفقیت آمیز نبود و تهش ختم شد به عوق زدن و اینکه من گفتم کلاغه اومد راه رفتن کبکو یاد بگیره راه رفتن خودشو یادش رفت که یه دو تا اسپنک روی رون پام خوردم (اینم اسپنکه؟) که دیوث حالا من کلاغم لاتینو بانو کبکه؟ (اسمشون رسما شده بود همین) که من گفتم نه بابا، من کلاغم خان کبکه، که فرمودن اون که بله، و خب یکم مجبور شدم ادبش کنم مجددا و یه ته مونده آبی که داشتم رو روی ایندفعه روی شکمش خالی کنم.
دوشنبه هم پارتنرم خونه بود، و تا ظهر خوابید. این وسط حدودای بازم ساعت یازده خانم پا، با بیژامه بود، پاشد، رفت و بازم در کمال تعجب با پای لخت برگشت، میز رو داد بالا و ایستاده شروع به کار کرد. یه لحظه فکر کردم برم پارتنرمو بیدار کنم، ولی بعد تصمیم گرفتم اونو در حد همون زوج لاتینو نگهش دارم. خیلی کرمم گرفته بود که به یکی بگم.
حسم این بود که خانم پا میره توالت و بعدش که برمیگرده دیگه شلوارشو نمیپوشه ولی خب برای اینکه صندلی رو کثیف نکنه سر پا وایمیسه (زنیکه کون نشور :/ )
یکم فکر کردم و تهش حشرم تصمیم نهایی رو گرفت و برای لاتینو بانو نوشتم که چیک بالایی باز شروع کرد (at it again) کمتر از سی ثانیه بعد پیام داد چی؟ یه لحظه فکر کردم ریدم که پیام داد pix or it didn’t happen یه جورایی شوخی حساب میشه این جمله، یعنی مدرک بده یا داری دروغ میگی. یه عکس دیگه گرفتم و براش فرستادم. گفت این که همون عکس قبلیه (راست هم میگفت، تقریبا همون فریم و همه چی) گفتم خودت بیا ببین، هیچی نگفت و یه چند ثانیه بعد توی اتاق خواب بود، من گوشیم آماده بود، دوباره عکس گرفتم و یکم سر گوشی رو پایینتر گرفتم که کله خودش هم تو عکس باشه و براش فرستادم.
نوشت چیزی که میبینی دوست داری؟ یکم کرمم گرفت. نوشتم بد نیست ولی دوست داشتنی ترین بخش تصویر پایینتره. یه اموجی خنده فرستاد و گفت یادت نره عکس بفرستی ایندفعه.
اول فکر کردم منظورش بعدتره، ولی همون لحظه دامنش رو کشید پایین و همونجا انداختش، دامن روی زمین افتاد، فک منم همینطور، آروم طوری که انگار داره میره برای کت واک، رفت طرف کمدهای آینه ای ته اتاق، شرتش سیاه بود، خودمو جمع و جور کردم و یه عکس همینطوری که میرفت گرفتم. اولش گفتم که فیلم بگیرم، ولی بعد منصرف شدم. خیلی واضح گفته بود عکس، تصمیم گرفتم بپرسم، پرسیدم فیلم هم میخوای؟ یه چیزی برداشته بود و داشت برمیگشت خوند و به خودش زحمت نداد جوابو تایپ کنه، سرشو تکون داد و لبش مشخصا گفت نه. منم قلبم تو دهنم بود، عکس رو براش فرستادم.
یه نگاه کرد، بعد رفت نشست وسط تخت. یه طرز عجیبی بود نشستنش، معمول بر اینه که آدم اگه بخواد رو تخت بشینه میره یه طرفی، سر تخت، ته تخت، که بتونه تکیه بده، ولی خیلی وسط تخت بود، نه که رو لبه تخت بشیه، کاملا نشسته بود توی تخت. روش به سمت تاج تخت بود و به سمت پنجره متمایل بود یکم. یهو دوزاریم افتاد، یه جوری داره میشینه که کاملا توی دید باشه. یه مکثی کرد و بعدش کونشو داد بالا، شرتشو کشید رو زانو و بعد درش آورد و انداختش کنار دامنش.
خیلی عجیب بود همه چی، کلا خانم پا یادم رفته بود، نگاه کردم و هنوز شلوار پاش نبود. اصلا باورم نمیشد دو تا کس با این فاصله از من جلوی چشمم باشن. کلا خونی تو بدنم نمونده بود، هر چی خون داشتم توی کیرم جمع شده بود، احتمالا اگه جق میزدم به جای آب، خون میپاشید بیرون.
آروم زوم کردم روی بانو، یه عکسی گرفتم و براش فرستادم. به نظرم منتظر همین بود، عکسو دید یکم اینطرف و اونطرفو نگاه کرد و یکم جابجا شد، بیشتر چرخید به سمت من. چیزی که از تو کمد درآورده بود یه دیلدو بود، یا حضرت حشر. من خیلی تخصصی ندارم، یکبار با ترس و لرز از دیلدو کینگ سفارش دادم (خونه مسخره ما، احتمال اینکه طرف بسته رو درست بیاره یک بار از ده باره، و خب خیلی سخته بری در خونه همسایه و نمیدونستم که روی بسته اسم دیلدو کینگ و اینا نیست، ترسناک بود، بعد که گرفتم دیدم هیچ نشونی از فرستنده نیست و انگار همه چیز آروم و منطقیه)
خلاصه میتونم بگم که نه مدلشو میدونم نه حتی میدونم که وایبریتور داره یا نه، ولی حسم این بود که داره، صدا هم که خب نمیرسید. آروم شروع کرد به مالیدن و سرشو آورد بالا. مکث جایز نبود، یکی یکی عکس میگرفتم و سعی میکردم هر دفعه زاویه رو بهتر کنم.
این وسط یهو خانم پا یادم اومد و سعی کردم یه عکسی بگیرم که جفتشون تو کادر باشن، بعد یکی دو بار موفق شدم (توجه کنید من دستم از گوشه پنجره بیرونه و خیلی کنترل درستی ندارم، خوشبختانه معمولا حیاط خلوته و اگرم کسی باشه، بالا رو نگاه نمیکنه)
خیلی خوشم اومد از عکس و همون لحظه فرستادمش، گوشیش جلوش بود، فکر کنم فهمید دیلدو رو دست به دست کرد (هنوز داشت روش میمالید، داشتم واقعا فکر میکردم نکنه هنوز باکرست، هیچی نمیکنه توش :) ) و گوشی رو برداشت و نگاه کرد و یه دستی گوشی رو آورد طرفش و یه چیزی گفت و دیلینگ، یه صدا برام فرستاده بود. گوشی همچنان دستش بود و فکر میکنم داشت همچنان عکسو میدید. فاااک، صدا فرستاد. این اولین بار بود که صداشو میشنیدم «amazing! Keep it up» تقریبا یعنی معرکست ادامه بده.
صدا رو چند بار پلی کردم، کیرم یه جوری بود که میشد باهاش شیشه برید. دست بهش میزدم تموم بود. تصمیم گرفتم یکم پر رو باشم، پیام دادم میتونم ممه ببینم؟ can i see some boobs?
یه صدای دیگه فرستاد و تو این صدا لهجش مشخص بود، من خیلی لهجه شناس نیستم پس فرض میکنم اسپانیش باشه. «ببین کی میخواد پسر بدی باشه، دوستشون داشتی؟»
نوشتم آره خیلی عالی بودن (دلیلی نداره وسط این شرایط بگم که نه خیلی هم چیز خاصی نبودن) گوشی و دیلدو رو زمین گذاشت و بالاتنه رو در آورد، ممه بند نداشت، راستش لازمم نداشت :))) دیلدو رو برداشت و دوباره شروع کرد بعد با دست آزادش ممه رو گرفت و یکم مالیدش، بعد انگار میخواد بهش زبون بزنه سرشو به طرفی که گرفته بود چرخوند. برای اینکار احتمالا یه زبون در حد زبان مورچه خوار لازم داشت ولی یکم باهاش ور رفت و بعد دوباره گوشی رو برداشت «چیزی که میبینی دوست داری؟»
یه عکس در حین ضبط صدا گرفتن ازش گرفتم و فرستادم نگاهش کرد و صدا فرستاد it is hot یه چیزی تو این مایه ها که خیلی هات و خفنه، خانم از خود متشکر :)))
تصمیم گرفتم ادامه بدم، گفتم میتونم کونتو ببینم؟ یه نگاهی کرد و یه لحظه دیلدو رو برداشت (کل این مدت دست چپش درگیرش بود) و یکم جابجا شد، بعد تو حالت داگی پشتشو کرد به من، یه دستش ستونش شد، و با یه دست دیگه دیلدو رو دوباره برگردوند سر جاش، اینجوری دیلدو مشخص تر بود، باور کنید داشتم سعی میکردم که تمرکز کنم برای عکس ولی فاک، این کون، این لعنتی یه چیزیه که تو تمام زندگیم نظیرش رو ندیدم. گنده نیست، ولی دقیقا اندازه‌ایه که باید باشه. خیلی گوشتی نیست (دست کم از این فاصله) ولی خیلی هم خالی نیست، هلال بالای کونش روی هلال ماهو کم میکنه، رون پاهاش خوش فرم و یه دسته، بین دو تا پاش دیلدو در حال رفت و آمده، همچنان توش نمیره و میماله روش و برای اینکه از دستش ندم یه عکس گرفتم و فرستادم.
با پیام من، یکم اومد بالا و حالت نشسته گرفت و با دستی که ستون بدنش بود، گوشی رو روی زمین یه تکونی داد ولی برش نداشت، یه نگاهی کرد و یه بیلاخی (اوکی خارجی، ما داهاتیا هنوز میگیم بهش بیلاخ) همونجوری به پشت نشونم داد و دوباره مشغول شد، خیلی طول نکشید که سرش رفت پایین و کونشو بیشتر داد بالا، نمیدونم تصور من بود یا واقعا یه رعشه کوچیکی تو بدنش دیدم، یه چند لحظه همونجوری موند، که من یه عکس دیگه ازش گرفتم و فرستادم، اینبار بلافاصله نرفت سراغش، شاید یک دقیقه ای اونجوری موند، بعد گوشی رو برداشت، یه تنک یو نوشت و بلند شد، دیلدو رو برنداشت ولی شرت و دامن و لباسش رو برداشت و لخت رفت بیرون از اتاق.
من باید یه کاری میکردم، خانم پا هنوز کون لخت وایساده بود، فکر کردم جق بزنم که یادم اومد پارتنرم اون اتاق خوابه، گوشی رو روی میز گذاشتم و رفتم سراغش، آروم دراز کشیدم روش بیدار شد و خواب آلود پرسید چیه؟ گفتم اومدم بکنمت خندید و بعد یهو گفت لاتینو بانو برنامه داشته؟ گفتم نه بابا دوشنبست چه برنامه ای؟ خیلی باور نکرد، ولی کلشو کرد توی متکا، (دمر خوابیده بود) پتو رو کنار زده بودم قبل اینکه روش بخوابم (هنوز نسبتا سرده) و شلوار و شورتشو کشیدم پایین، و دوباره خوابیدم روش، یهو کیرم و اینکه چقدر سفته رو که حس کرد گفت هوی چه خبره، نکنی توش یهو. آروم لغزوندمش لای پاهاش و تی شرتی که تنش بود رو از بالا درآوردم. گفت چرا راست کردی اینجوری؟ جوابی ندادم، جوابی نداشتم که بدم، دستمو بردم زیرش و ممه های خوشگلشو گرفتم تو دستم. راستش من بیشتر ممه پرسونم تا کون پرسون :) (boobs person vs ass person) ولی نقش کون بانو اصلا از ذهنم بیرون نمیرفت، ممه ها رو مالیدم و پشت گردنشو خوردم، یکم قلقلکیه خودشو جمع کرد، یکم بالا پایین کردم، کیرمو میمالیدم روی کسش، نمیدونم چم شد و یکم رفتم بالا تا جایی که بتونم اسپنکش کنم و بعد یکی زدم، خیلی محکم نبود، ولی یهو یکم پرید و گفت خوبی؟ گفتم نه، حشرم رو سقفه.
حرفی نزد و یواش دستشو برد زیرش، یکم با خودش ور رفت (من واقعا در شرایط فورپلی نبودم و فکر کنم فهمیده بود) بعد شاید یک دقیقه آروم کیرمو گرفت و هدایتش کرد تو، گرمای کسش رو خیلی دوست داشتم، اینکه همیشه همراهم بود و همیشه بی حرف میدونست چیکار باید بکنه. فکر نکنم سی ثانیه هم دوام آورده باشم، درش آوردم و اومدم، چنان پاشید بیرون که نزدیکترین قطرش به من روی موهاش بود، کلیش ریخت روی متکا، و روی تاج تخت. من یکم نشونه گیریم انحراف داره به سمت چپ، یه سریش ریخته بود روی پاتختی سمت چپ.
گفت «کسکش تو تازه کردی، یه چیزیت هست اینهمه باز اومدی، راست میگی دیگه، بانو نبوده؟» راستش یه لحظه اومدم بگم، و کاش گفته بودم، ولی بعد اینکه آبت میاد یکم منطقی تر میشی، گفتم نه، ولی یادش بودم امروزم. بعد گفتم میخوای بمالمت بیای؟ گفت نه بابا، من تازه اومدم بسمه و پاشد «برم دستمال بیارم گندکاریتو جمع کنم» و رفت.
منم رفتم پشت میز، مثلا سر کار بودم، گوشیمو برداشتم یه پیام داده بود «کارمون اشتباه بود» و همین. پیام دادم چرا، دید و جواب نداد. یکی دو ساعت دیگه پیام داد میشه عکسا رو پاک کنی و فراموشش کنی؟
راستش منم عذاب وجدان داشتم، نه که خیلی وفادار بوده باشم، گاه و بیگاه یه کارایی میکنم (و یکیشو تو همین جا تعریف کردم) ولی تصمیم گرفتم اصرار نکنم و چیزی نگم. پیام دادم «حتما. نگران نباش» همه چی، حتی چتو پاک کردم و نوشتم که پاک کردم، چتها و عکسا و همه چی رو. نوشت «ممنون، یه اموجی قلب، ولی از چیک بالایی چیزی گرفتی برام بفرست» و اموجی خنده ای که دندونش مشخصه رو تهش فرستاده بود. نگاه کردم، خانم پا هنوز کون لخت بود، یه عکس گرفتم و فرستادم براش، اینبار به صورت یه بار دیدنی «همین الان» یه قلب فرستاد و بعد عکس رفت (میزنه opened و دیگه باز نمیشه، خاک بر سر واتساپ البته). دیگه چیزی نگفت. خانم پا تا یکی دو ساعتی همونجوری کون لخت بود تا رفت دوش گرفت و با یه حوله دورش برگشت.

ادامه...

نوشته: thebigcatlover


👍 10
👎 2
13701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

926321
2023-05-04 01:41:42 +0330 +0330

مرسی خیلی قشنگ بود و درک میکنم دردتو برای ترجمه ولی کاش همه جا اصطلاحای انگلیسی رو میذاشتی که مثلاً منی که بلدم بهتر بفهمم و اینکه منی که اینجام و کلاس زبان خیلی رفتمم انگلیسیو بهتر میفهمم تویی که اونجایی که حق داری و بله بیلاخ همیشه بیلاخه هرکجا باشی مرسی که پرچمو بردی بالا و خارجکی نشدی و بوبز پرسون هم کاملاً غیرقابل ترجمست من آدم ممه دوستیم بیشتر تا کون دوست که جالب نمیشه درکل مرسی از داستان خوبت امیدوارم ادامه دار باشه چون خوب مینویسی

1 ❤️

926350
2023-05-04 04:25:46 +0330 +0330

داستان بشدت بی در و پیکر بود اصلاً دوست نداشتم یچی تو مایه های young good man brownو خیلی الکی طولانی شده بود حشویات زیاده توش

0 ❤️

927827
2023-05-13 17:31:09 +0330 +0330

داداش یانگ گود من براون بی در و پیکره، اوکی، ولی اینو با اون مقایسه نکن خب :)

پرچم ممه دوستا بالاست :)

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها