من پارسا هستم و الان دقیقا ۲۲ سالمه. دارم اون روزیو تعریف میکنم که واسه اولین بار کون دادم.اوایل تابستون بود که تنهایی واسه گردش و … رفتم تهران خونه‌ی عمم اینا . پسر عمم که اسمش مانی است ارتباط خوبی باهام داشت و اون موقع در اوج نوجوانی و در ۱۵ سالگی راجب چیزای شخصی هم با هم دیگه حرف می زدیم و صحبت داشتیم. اون تک فرزند بود و وقتی من یا کس دیگه‌ای می رفتیم خونشون خیلی ذوق زده می شد. همین بود که به صورت خیاری گوشه‌ی اتاقش که تخت هم داشت روی لحاف تشک کنار هم میخوابیدیم. راستش من اون موقع یک جقی تمام عیار بودم و یک روز رو هم بدون کف دستی نمیتونستم شب کنم.
شب وقتی مانی میخوابید میرفتم توالت و کارمو انجام میدادم و میومدم خشک و فقط با تصورات!! وقتایی هم که پورن میدیدم عموما گی بودن نمیدونم چرا ولی تمایل پیدا کرده بودم !
بعضی شبا خودمو انگشت میکردم ولی خیلی لذت بخش نبود. یه شب مانی بهم شک کرد و زاغ سیامو چوب زد . وقتی از جق برگشتم سر رخت خواب دیدم بهم میگه نمیدونم جقی هستی؟!
منم حرفی نزدم و خوابیدم. صبح پا شدم و دیدم کسی تبلتم رو باز کرده. ظاهرا همون اولش رفته بود سر هیستوری کروم اون موقعا چون کسی بهم شک نمیکرد هیستوری پاک نمیکردم!
نگو مانی رفته تا سر از کارم در بیاره. وقتی که عمم و شوهر عمم رفتن سر کار و تو خونه تنها موندیم اتفاق عجیبی رخ داد. مانی کل لباسشو درآورد و لخت مادر زاد توی خونه گشت. من که کیر خوش فرمی داشته و دارم از کیرش خندم گرفت اما از حجم موهاش خوشم اومد.من بهش حسی نداشتم اما ظاهرا اون… . یهو وسط هال پرید و گفت میدی یا بدم؟!!!
من که شکه بودم اما کنجکاوی نوجوانانه من رو توی دام انداخته بود قمبل کردم. اون که محتاج کون بود چنان تلمبه زد که انگار مرا در هاون می کوبد! همین بود سرآغاز کونی شدنم. با توجه به اینکه بلد بودم از قبل کونمو خوب تمیز کردمو با هم یه حال اساسی کردیم. الان هیشکی توی خونمون نمیدونه من کونی‌ام به جز مانی. از اون موقع تا حالا هر موقع همدیگه رو دیدیم، برنامه گذاشتیم.

نوشته: parsikooni