سلام رفقا اسمم علی هست ۱۷ ساله داستانی که میگم مال پارساله دوران مدرسه
اینو هم بگم یه رفیق دارم ۴ سال باهاش هم‌کلاس شدم آرزوم فقط این بود که بهش ساک بزنم بعد ۴ سال زدمو پشیمان نیستم
خلاصه بهتون میگم‌چی شده
اولین روز مدرسه که همه با لباس های تازه آمده بودن منم دوستم عرفانو دیدم که یه شلوار جین با یه تیشرت قرمز چسبان آمده بود خیلی هم سکی بود لاغر و خوش قیافه و اهل سکس منم هیکلم خیلی بزرگ بود تو کلاس همه ازم میترسید برای همین خجالت میکشیدم به دوستم عرفان بگم بیا بهت بخورم ولی گاها کیرشو تو ته کلاس میداد تو دستم براش ساک میزدم خوب بریم روزمون که همه حاضر بودیم معلم آمد کلاسو گفت امروز اول روز مدرسه است میخوام اذیتتون نکنم و یه فیلم میزارم پروژکتور ببینید چراغ هارو خاموش کردیم نشستیم منم خوشم نیومد از فیلم سرمو گذاشتم رو میز یکم استراحت کنم که یه لحظه عرفان که کنارم مینشست دستمو گرفت گذاشت رو کیرش منم خوشم میمومد که با کیرش ور برم چرا دروغ بگم که کمرشو باز کردم دستمو کردم تو کیرشو گرفتم با خایه هاش بازی میکردم خیلی خوش بودم گه به گوشم گفت از معلم اجازه میگیرم میرم دستشویی بیا منم شک کردم اولش خیلی ترسیدم چون واقیعتش گلدر کلاس من بود درسته آرزوم بود کیرشو بخورم ولی از یه طرفم هم به فکر ابروم بودم خوب خلاصه اون رفتم منم برا اینکه معلم شگ نکنه یه ۱۰ دقیقه بعدش رفتم دیدم منتظر منه تو دستشویی رفتم داخل کمرشو باز که شلوارشو کشید پایین گفت بخدا به هیچکس نمیگم برام یه جق بزنم منم قبول کردم کیرم هم داشت از حشریت منفجر میشد ولی تا به حال جلوی اون کیرمو باز نکرده بودم خجالت میکشیدم باز کنم من براش یکم جق زدم اونم تکیه به دیوار نگاه میکردم یه لحظه دیگه از خودم گذشتم به خودم گفتم آرزوی ۴ سالتو براورده کن دیگه
جلوش زانو زدم کیرشو کردم تو دهنم یه لبخند زدم گفت جووون تو مگه از این کارها هم میکنی هیچی نگفتم یکم براش ساک زدم میدیدم که خیلی هم براش خوش میگدشت دروغ نگم برا منم خییییلی خوش گذشت انتظارشو نداشتم‌ اینقدر حال بده برام خایه هاش خیلی کوچک بود میکردم دهنم سرمو تکون میدادم میخندیدیم کیرشم بزرگ نبود مثلا میشه گفتم ۱۵ سانت که کامل میکردم تو دهنم سرشو میخورم که یه لحظه حس کردم که آبش میخواد بیا خواستم سرمو بکشم کنار که با دو دستش سرمو فشار داد رو کیرش و تمام آبشو به زور قورتم داد راستش چون که عاشقش بودم منم ازش راضی بودم ولی حیف شد که تازه روم بهش باز شده بود که کرونایی لعنتی مدرسه هارو بست منم هر روز به یادشم

نوشته: Ali