کون دادن دوتا کونی با هم

1402/02/05

سلام بچها من امیر ترنس هستم. قبلا هم از داستان هام براتون گفتم. اینبار میخام داستان کون دادنم به معلم شنام براتون تعریف کنم…
من بدن فوق سکسی دارم و کون سفید که همه میگن از دخترم بهتری…
داستان از اونجا شروع شد که بخاطر اینکه تابستون بیکار نباشم و حوصلم سر نره مامانم منو برد کلاس شنا و هفته ای 3ذجلسه برنامه داشتم…
روز اول با یکی آشنا شدم به اسم پارسا که از لحاظ بدنی و استایل و سن مثل خودم بود. و احساس کردم شاید اونم حس دخترونه داره مثل من. به همین دلیل برنامه رفاقت باهاش باز کردم و با هم دوست شدیم…
تا جایی که خونه هم میرفتیم بدن خیلی خوبی داشت و منم دوست داشتم مثل زنا باهاش لز بکنم و باهم بازی کنیم…
داستان به جایی رسید که یبار به صورت اتفاقی داخل گوشیش عکس یک کیر دیدم و همون موقع به روش آوردم و اونم خجالت زده بود و می‌خواست از داستان فرار کنه منم زدم به در پرویی گفتم تو هم کیر دوست داری؟؟؟
که دیدم متعجب شد و کنجکاو خلاصه داستان خودمو براش گفتم و اینکه منم کیر دوست دارم و دوست دارم کون بدم…
از اونجا مسیر رفاقت ما عوض شد و مدام تو این مسائل باهم حرف میزدیم…
ازش سوال کردم اون کیر کی بود داخل گوشیت و اونم داستانش برام گفت اینکه اون کیر بکنش هست و مدام می‌کند…
به خودم میگفتم خوش بحالت خب منم ببر منم بکنه…
اونم گفت باشه بهش میگم و خبرش میدمت
منم حسابی کونم به مور مور افتاده بود و حس کیر خوردن تو ذهنم تکرار میکردم.
اووم کیر بگیرم دستم بخورمش و خودم بکنم تو کونم و غیره…
فردا شد پارسا گفت صحبت کردم و قرار هر دو نفرمون بریم بهش کون بدیم…
اول باید میرفتیم استخر برای کلاس شنا
رفتیم اونجا و داخل آب با پارسا شوخی میکردیم باهم و کون هامون بهم میمالیدیم حس کون دادنو بازی میکردیم…
از یجایی متوجه نگاه های آقای رضایی شدم و مدام منو نگاه میکرد از پارسا سوال کردم گفت اون همینجوریه نگران نباش ولش کن…
پارسا گفت بیا بریم تو اتاق سونا بخار دیده نمیشه این وقت روز هم کسی نمیاد همو بمالونیم کیر و کون هم بخوریم
منم قبول کردم و رفتیم اون ته اتاق مدام با کون هم ور میرفتیم تا اینکه یکی درو باز کرد… منکه خیلی ترسیده بودم ولی پارسا عین خیالش نبود داشت کونش می‌مالید…
دیدم آقای رضایی اومد جلو گفت جوون فدای کونت بشم امیر جووون چه کونی داری…
منکه خشکم زده بود دیدم پارسا داره میخنده و گفت اینم بکنمون آقای رضایی…
منم از خجالت نمیدونستم چیکار کنم که پارسا اومد و دست زد به کونم و شروع کرد به مالیدن و گفت نگران نباش منم مثل تو بودم بیا حال کنیم…
آقای رضایی اومد جلو بقلم کرد و دست زد به کونم و سینه هام می‌مالید…
لبام گرفت لبامو می‌خورد تو حال خودم نبودم یجوری شده بودم… کیرش می‌خورد به بدنم و حسابی شهوتی شده بودم…
اوونم حسابی لبام و خورد و منو مالوند و گفت شما برید بالا داخل اتاق منم میام…
پارسا منو برد بالا گفت اینجا کسی نمیاد راحت باش لباس های همو درآوردیم و حسابی با هم ور میرفتیم وقتی کارش تموم شد آقای رضایی اومد
درو باز کرد و گفت جون فدای کون جفتتون برم اومد هر دو نفرمون بقل کرد و می‌مالند یبار لبای منو می‌خورد یبار لبای پارسا داشت منو انگل می‌کرد پارسا شرت آقای رضایی درآورد و اوووف چه کیر سفید خوش فرمی داشت. کردش تو دهنش و داشت ساک میزد که آقای رضایی گفت تو بسه بده امیر جونم بخوره
کیرش داد بمن و اوووف چه کیری داشت
منم که خجالتم رفته بود و کیر دیده بودم مثل زنا حسابی شروع کردم به خوردن و از اون طرف دونفری کونم میمالوندن…
اوووم بهترین حس دنیا بود
حسابی کیرش شق شده بود که پارسا دراز کرد اومد روش کیرش کرد تو کونش صدای ناله های پارسا اتاق برداشته بود…
منم آورد کنارش و لبام می‌خورد انگشتش ژل میزد و می‌کرد تو کونم…
بعدش منو آورد دراز کرد کیرش می‌کرد لای کونم اوووم
کیرش سر می‌خورد لای کونم خیلی دوست داشتم…
آروم آروم کیرش کرد تو کونم آییییی صدای ناله های منم شروع شد هیچی دیگ نمیفهمیدم جز کون دادنم…
اااای آاااه
حسابی کونمون کرد و داشت آبش میومد که گفت بیان کتار هم زانو بزنید… زانو زدیم و آبش اومد پاشید روی صورتمون
اوووم خیلی حال داد پارسا تو اون حال که لبو صورتمون پر آب بود اومد ازم لب گرفت و آبش تو دهن جفتمون رفته بود…
اوووم الان که تعریف میکنم خیلی هوس کردم
اگه کسی هم سن خودم با استایل خاص مثل خودم اگه هست و دوست داره باهم بازی کنیم بهم پیام بده mandy.muse77 اسم اکانتم… عکسام ببین اگه فکر میکنی در حد من هستی پیاام بده بهم…
خلاصه از اونجا رفتیم دوتایی زیر دوش و همو شستیم و رفتیم لباسامو عوض کردیم… قرار شد بعد از این بازم به آقای رضایی کون بدیم…
اینم از اوقات فراغتی که مامانم باعثش شدو آقای رضایی از کون پسرش لذت می‌برد…
مرسی که تا پایان خوندید…

نوشته: امیر ترنس


👍 9
👎 14
32701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

924961
2023-04-25 00:33:09 +0330 +0330

یک امیر دیگر
و دیگر هیچ

4 ❤️

924996
2023-04-25 01:49:05 +0330 +0330

تو استخر فقط شما ۳ تا بودین هیچ یابوی دیگه ای نبود که ببینه

2 ❤️

925055
2023-04-25 12:40:11 +0330 +0330

خیلی خوب امیرجان 💖💖

0 ❤️

925069
2023-04-25 14:29:33 +0330 +0330

ریدی . ننویس دیگه ریقو

0 ❤️

925115
2023-04-26 00:33:37 +0330 +0330

تا مکان امن مونده ، استخر چرا

0 ❤️

925306
2023-04-27 07:09:37 +0330 +0330

جوووننن 💦👅💋 منم میخواااممم

0 ❤️